لینک باکس افزایش بازدید
به گزارش سرویس فرهنگی صراط نیوز ، در روزها و سال های دهه شصت در کنار سینمای رسمی ایران و سینمای عامه پسند که هنوز رگه هایی از فیلم فارسی را در خود حفظ کرده بود نوعی دیگر از سینما متولد شد که منتقدان به این سینمای بی مخاطب سینمای جشنواره ای لقب دادند. در سینما اگر فیلمی مخاطب نداشته باشد روانه سطل زباله میشود یا تبدیل به فیلم جشنواره ای میشود. اگر به دنبال تعریف جامع تری از سینمای جشنواره باشیم باید بگویم سینمای جشنواره ای آن دسته از سینمای بدون مخاطب در داخل و خارج است که وضعیت ایران را سیاه و تلخ و آنگونه که باب میل غرب است توصیف میکند. به هر حال نافرمانی مدنی یکی از معضلات فیلم های زیر زمینی است، فیلم هایی که اگر حمایت کشور های غربی از محتوای بی محتوای آن نبود نگاتیو های آن پوسیده بود!
نکته قابل توجه فیلم های زیر زمینی در مقایسه با فیلم های جشنواره ای مدرنیته بودن فضا و آدم های قصه است، چنان که می بینیم در این گونه فیلم ها نه از کودکان روستایی خبری هست نه از بدبختی و فلاکت، بلکه شخصیت های این نوع فیلم ها آدم های روشنفکر نمایی هستند که دغدغه های زندگیشان نداشتن آزادی های بی حد و حصر فردی،حکومت و قوانین مذهبی ایران است. این اصلا اتفاقی نیست که با اوج گرفتن انتقاد از نظام اجتماعی و فرهنگی حاکم بر کشور سینما هم به همان سمت برود. چه برخی فیلم هایی که با مجوز در سینماهای کشور اکران میشود و چه این گونه فیلم ها که هدفی جز سیاه نمایی و تلخ گرایی ندارد و مغرضانه اوضاع حاکم را نشانه رفته اند.
در فیلم “تهران من حراج” که این روزها بازتاب زیادی در بین جوان پیدا کرده است، داستان دختری تنها به تصویر کشیده میشود که خانواده مذهبی و سنتی اش او را ترد کرده اند، دختری که رویای زندگی اش تئاترو طراحی لباس است، موهایش را تراشیده است، با پسری در یک مهمانی آنچنانی آشنا میشود که به او قول خروج از کشور را میدهد ، محفل شادی و طربش در اصطبل برگزار میشود که رویاها و شادی های نامشروعش مورد هجمه حکومت و قوانین مذهبی کشورش قرار میگرد، در زمان دریافت آزمایش ها برای سفر به استرالیا مشخص میشود که به خاطر روابط آزاد نامشروع به ایدز مبتلا شده است، پسر او را رها میکند، دختر تمام نفرتش را در بام تهران در حالی که صدای اذان طنین انداز شده است با فریاد بر سر شهرش خالی میکند و تصمیم میگیرد به صورت قاچاقی از کشور خارج شود ….
این فیلم علاوه بر به تصویر کشیدن بسیار واضح مصرف مواد مخدر، دیالوگ ها و صحنه هایی دارد که با عرف و شرع ما سازگاری ندارد، هرچند که در این فیلم از نشان دادن صحنه ها جنسی خودداری شده است اما در بعضی سکانس ها این صحنه ها در لفافه به مخاطب القا میشود.
اگر از نقد این آثار که تمام محوریت آنها مسائل سیاسی است صرف نظر کنیم، نمیتوان از این موضوع چشم پوشی کرد که چگونه این فیلم زیر زمینی که هیچ کسی مسئولیت ساخت و تولید ان را به عهده نمیگیرد در نماهای بیرونی در میدان ها ومعابر اصلی شهر تهران تصویر برداری شده است؟ در صورتی که تمامی اهل فن می دانند کاشتن یک دوربین در یک میدانی مانند میدان انقلاب نیازمند چندین مجوز و هماهنگی برای تصویر برداری است.
نکته قابل توجه دیگری که در فیلم تهران من حراج به چشم میخورد این است که این فیلم برخلاف فیلم هایی دیگری که عنوان زیر زمینی را به خود اختصاص داده است از لوکیشن ها و امکانات حرفه ای و از همه مهم تر وجود یک بازیگر معروف برخوردار است که نمیتوان به راحتی از آن گذشت. حضور خانم ( آ.م) که بازیگر معروفی در سینما وتلویزیون است در این فیلم این شبهه را ایجاد میکند که آیا واقعا این فیلم بدون مجوز تصویر برداری شده است یا خیر ؟
با اینکه همه بر این باورند که نمیتوان مدعی این موضوع شد که در شهر ۱۲ میلیونی تهران مشکلات و مسائل اینچنینی وجود ندارد، اما تاکید کارگردان این فیلم بر سیاه نمایی و بزرگ نمایی این مشکلات ریشه در چیز دیگری دارد. کارگردان این فیلم بلند سینمایی با تکیه بر دریافت جایزه بهترین طرح فیلمنامه در استرالیا و همچنین دریافت چند جایزه از جشنواره های بی نام و نشان از جمله تورنتو و روتردام و بوستن ادعا میکند این فیلم را با مجوز قانونی ساخته است و مرتکب هیچ جرمی نشده، و قصد دارد بعد از اتمام تحصیلش به ایران بازگردد و به ادامه فیلم سازی بپردازد.
آیا پیگری دقیق آثار در حال ساخت برای عدم خروج چنین محصولاتی از بدنه سینمای کشور نیازمند بررسی در برنامه هایی چون برنامه هفت که مشکلات و مسائل سینمایی ایران را مورد تحلیل قرار میدهد نیست؟ آیا بهتر نیست به جای انکار وجود چنین فیلم هایی و اقدام برای دیده نشدن آن چاره ای اندیشیده شود تا جلوی ساخت چنین آثاری را در مرحله پیش تولید گرفته شود؟
آیا وقتی به فیلمی که در خیابان های اصلی شهر و با وجود عوامل حرفه ای تصویر برداری شده، زیر زمینی اطلاق شود، بیشتر شبیه یک لطیفه سینمایی نیست؟ آیا شانه خالی کردن اقایان شمقدری و سجاد پور به بهانه اطلاع نداشتن از ساخت این گونه فیلم ها تازمان اکران آن در یک جشنواره خارجی قابل قبول است؟ آیا سکوت اختیار کردن و ندادن پاسخ شفاف درخصوص چنین تولیداتی راه حل مناسبی است؟ و هزاران هزار آیا که در انتظار یک جواب می مانند….
نظرات شما عزیزان: