لینک باکس افزایش بازدید
سردرگمی عناصر ضدانقلاب در فضای مجازی باعث رفتارهای کاملا متناقض طی ماه های اخیر شده است.به گزارش شبکه ایران، روزنامه کیهان در بخش اخبار ویژه خود نوشته است:
شکنجه درمانی به سبک کروبی!
در حالی که سایت های جریان فتنه از تحت فشار بودن مهدی کروبی خبر می دادند، گزارش های موثق حاکی است وی در هفته بین 2 تا 3 بار به استخر می رود و از سایر وسایل تفریحی نیز مثل سابق بهره می برد ضمن آن که رفت و آمد خانوادگی نیز برعکس ادعاهای مطروحه کاملا آزاد و راحت در حال انجام شدن است و اقوامش با آرامش به منزل نامبرده رفت و آمد می کنند.
در عین حال گفته می شود وی به خاطر عدم دسترسی به شبکه های ماهواره ای که به تماشای آنها عادت داشته گله مند است.
در همین حال خبر می رسد حسین کروبی فرزند کروبی که نقش فعالی در تحریک پدر و نقش آفرینی وی در فتنه سال 88 داشته، مدتی است از کشور گریخته است. وی در گفت وگو با روزنت اظهار داشت: متاسفانه وقتی دستشان به ما نرسید و ما متواری شدیم، برادرم علی را به اتهام مضحک و مسخره جاسوسی برای کشورهای خلیج فارس دستگیر و بعد از چند هفته با قرار وثیقه آزاد کردند. برای دو برادرم بجز ممنوع الخروج نمودن هنوز مشکلی ایجاد نکرده اند. ولی من متواری هستم تا ببینم در آینده چه تصمیمی در خصوص خودم خواهم گرفت.
یک افتضاح دیگر
سردرگمی عناصر ضدانقلاب در فضای مجازی باعث رفتارهای کاملا متناقض طی ماه های اخیر شده است.
این محافل از یک سو به برخی اخبار و بحث های جنجالی دامن می زنند تا القا کنند که جریان معارضه با جمهوری اسلامی پویا و فعال است و مدتی بعد تحرکات خود را با این هشدار که به حواشی پرداخته و از اصل موضوع غافل شده اند، زیرسوال می برند.
در این زمینه سایت بالاترین با اشاره به اظهارات اکبر گنجی نوشت: همانطور که گنجی خاطر نشان کرد، جنبش سرد شده و مخالفان تقریبا به زندگی روزمره خود روی آورده اند. اگر خواهان پیروزی هستیم، باید با این حقیقت تلخ روبرو شویم و درصدد حل این مشکل و احیای نشاط از دست رفته برآییم. متاسفانه ما شاهد شور و نشاط حتی در محیط مجازی هم نیستیم. زمان زیادی است که در اینترنت و مخصوصا بالاترین شاهد غفلت از جنبش و سران در بند آن هستیم. باید تمرکزمان را بر روی آن قرار دهیم و از پرداختن به مسائل حاشیه ای نظیر اخراجی ها و مرگ فلان کارگردان هالیوود و برد پیروزی و غیره و غیره اکیدا خودداری کنیم. نظام مرتبا می خواهد حواس ما را با مسائل بی اهمیت نظیر پخش اخراجیها پرت کند!
این سردرگمی تحلیلی در حالی است که بالاترین یکی از اضلاع اصلی شبکه عنکبوت در جوسازی علیه فیلم اخراجی های 3 در کنار شبکه های دولتی غربی نظیر بی بی سی، صدای آمریکا، رادیو فردا، دویچه وله و... ده ها سایت و شبکه ماهواره ای دیگر بود. آنها در این تقلای بی حاصل در کنار تخریب فیلم اخراجی های 3، خواستار تحریم تماشای فیلم از سوی مخاطبان در سینما به عنوان یک رفراندوم بزرگ! شده و سپس اقدام به انتشار قاچاقی فیلم در اینترنت کردند و پس از آن هم فیلم دیگری را تبلیغ کردند تا مخاطبان سراغ اخراجی های 3 نروند! با این حال فیلم مذکور رکورد فروش فیلم های نوروزی را با فاصله ای فراوان شکست و بدین ترتیب عرصه سینما هم، میدان شکست تازه و خودخواسته برای فتنه گران شد.
رستوران «كاریزما» از رستورانهای مجلل و ویژه در خیابان «كینگ ادواردز» لندن كه پایه رزرو هر میز آن 1500 پوند است، خاطره شامی را در دل نهفته دارد كه هزینه آن برای لژنشینان لندنی رایگان تمام شد. میهمانان این شام كه به دعوت « م.ه» پشت میز 1500 پوندی نشستند، نه تنها پولی پرداخت نكردند، بلكه وعده دریافت مبالغ هنگفت برای انجام یك مأموریت ویژه را كاسب شدند. مدعوین میهمانی پرهزینه « م.ه» در رستوران كاریزما، رستورانی كه گفته میشود یكی از ویژگیهای آن محدودیت پذیرایی بوده و تنها افراد خاصی را سرویس میدهد، پس از برپایی این میهمانی در یك خط هماهنگ و با پشتیبانی حلقههای دیگر این لژ شامل «مدیریتی»، «تئوریك»، «ارتباطی» و «رسانه ای»، فعالیتهای خود را استحكام بخشیدند و به فرمان « م.ه» كه تجربه لازم برای هدایت مجازی، واقعی و مالی آشوب را كسب كرده بود، اتاق فكر فتنه در لندن را چارچوب محكمی زدند تا به این توصیه سید محمد خاتمی رئیس دولت اصلاحات جامه عمل بپوشانند كه معتقد بود:« ما اگر میخواهیم حرفی را به مردم بزنیم و اثرگذار باشد، بهتر است این حرف از خارج به داخل وارد شود.»
از همین رو حلقه پنج نفره فتنه در لندن موسوم به اتاق فكر جنبش سبز پس از حوادث دردناك عاشورای سال 88 كه عدهای آشوبگر با سوت و كف در خیابانهایی از تهران ظاهر شدند، در روز 13 دی 1388 با صدور بیانیه و درخواستهای دهگانهای اعلام موجودیت كردند. حلقه پنج نفره اتاق فكر جنبش سبز، لندن نشینانی جز عطاءالله مهاجرانی، عبدالكریم سروش، اكبر گنجی، محسن كدیور و عبدالعلی بازرگان نبودند. عبدالكریم سروش و اكبر گنجی از مدعیان بشری بودن قرآن كریم و همچنین از منكران وجود حضرتمهدی(عج)، عبدالعلی بازرگان دارای گرایشهای شبه وهابی، وابستگی به نهضت آزادی و حاوی خدشه در اندیشههای شیعی و به ویژه وجود امام زمان(عج)، محسن كدیور دارای نظریه خدشه در عصمت ائمه اطهار(ع) و عطاءالله مهاجرانی از اهانتكنندگان به روحانیت و از پیشكسوتان طرح مذاكره مستقیم با امریكا هستند. این افراد با گرایشاتی كه ذكر شد در حالی اتاق فكر جنبش سبز را تاسیس كردند كه این جنبش ظاهری با ادعای دین مداری و انتخاب رنگ سبز به عنوان رنگ اهل بیت رخ نمایاند. حال آنكه نوع حمایتها از ساختارشكنیهای حامیان میرحسین موسوی، خود به روشنی اثبات میكند كه این تحركات چندماهه، جنبش نبود و فقط یك ساختارشكنی در قالب فتنه بود.
نگاهی ریشهای به اتاق فكر فتنه در لندن
نگاهی عمیق به چگونگی و نحوه تشكیل اتاق فكر فتنه در لندن و واكاوی اظهارات لژنشینان لندنی نشان میدهد كه زایش این محفل بر اساس الگوی بازسازی شده حلقه كیان است كه اینبار نه در داخل كشور بلكه در خارج برای پشتیبانی جریان معارض شكل گرفت.
شكلگیری حلقه كیان در اوایل دهه 70 نیز به گونهای بود كه عدهای از روزنامه نگاران با دور هم جمع شدن، ماهنامهای را با عنوان «كیان» منتشر كردند كه بیانگر حرفهای مغایر با مبانی انقلاب و حتی اسلام بود. انتشار ماهنامه كیان كه با بیان دیدگاههای تجدیدنظرطلبانه نقش یك كاتالیزور در استحاله انقلاب را ایفا میكرد، نقطه عطفی بود در همگرایی گروههایی كه خود را به دروغ، روشنفكری دینی میخواندند و عموما از لحاظ تئوریك تحت تأثیر افكار عبدالكریم سروش قرار داشتند.
پلورالیسم دینی، كثرت گرایی فرهنگی، سكولاریسم، تساهل و تسامح، مفاهیمی بود كه تجدیدنظرطلبان حلقه كیان با گسترش و ترویج آن توانستند افكار باطل خود را در سطح جامعه اشاعه دهند و پس از دوم خرداد، كمكهای فراوانی را در ادامه یك حركت براندازانه ارائه دهند. اما بر خلاف انتظار آنان كه امید فراوانی را به صدرنشینی مداوم در قطار قدرت داشتند، شكستهای پی در پی آنان در انتخابات دهه 80 رقم خورد و در نهایت دولت نهم با شعارهای اصولگرایی روی كار آمد.
در همان ایام یعنی حدفاصل بین سال 76 تا روی كار آمدن دولت اصولگرا، بسیاری از تجدیدنظرطلبان رهسپار كشورهای بیگانه شدند كه سروش، كدیور، گنجی و مهاجرانی نیز فرار را بر قرار ترجیح دادند.
این افراد با تفكرات مختلف و بعضا در تضاد با هم ولی همه در خط انحراف، در جریان انتخابات دهم امید فراوانی به مهرههای داخلی جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی بسته بودند كه بر همین اساس پس از آشوب فتنهگران در عاشورای 88، جریانی متشكل از لیبرالها، سوسیالیستها، سكولارها، پلورالیستها، سلطنت طلبها، ملحدین و مرتدین و... را بر طبق الگوی بازسازی شده حلقه كیان حول محور براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی و سقوط انقلاب اسلامی و در رأس آن اصل مترقی ولایت فقیه، بهوجود آورده و خود را اتاق فكر جنبش سبز معرفی كردند.
شرح مختصری از خصوصیات و سوابق اعضای لژ لندن میتواند به خوانندگان كمك كند تا ماهیت تاریك آنان و زیرزمین نمور فتنه را بهتر بشناسند. هرچند كه برخی از آنان نقاط روشنی هم در كارنامه زندگانی خود دارند و این غیرقابل انكار است، ولی توصیفات ذیل به منظور تلخیص كلام، مربوط به دورانی میشود كه آنان نفس خویش را در مسیر تباهی و ظلمت قرار دادند.
عطاءالله مهاجرانی
عطاءالله مهاجرانی، وزیر ارشاد دولت اصلاحات یكی از اركان اصلی اجرای پروژه استحاله نظام و فروپاشی از درون در زمان صدارتش بوده است كه اكنون از گردانندگان اصلی اتاق فكر فتنه در لندن و به قول خودش یكی از پنج ابوذر میرحسین موسوی محسوب میشود. از اهداف آشكار نامبرده در ایام حضور در وزارتخانه ارشاد و فرهنگ اسلامی، اسلام ستیزی در دستگاههای فرهنگی نظام بود كه به موجب آن چند بار استیضاح و در نهایت از وزارت ارشاد عزل شد.
او پس از وزارت ارشاد به مركز گفت وگوی تمدنها رفت تا در آنجا دموكراسی و مردمسالاری و حقوق بشر را ترویج كند اما چندی نگذشت كه ازدواج متعدد وی با چند زن و شكایت از او موجب خروجش از كشور شد.
بعد از فرار و پناهندگی برنامهریزی شده به دامان استكبار و آشكار كردن ماهیت اصلی خود كه هماهنگی، همسوئی و مراودات نزدیك با صهیونیستها بخشی از آن بوده است، در لندن مهد فراریها، نقاب از چهره برداشت و سناریوی براندازی را كه در زمان خاتمی آغاز كرده بودند، در فازی بالاتر به همراه دوستان خود حول حلقه لندن استارت زدند.
طراحی چهار پای تروآ از مهمترین دستاوردهای خوش خدمتیاو به صهیونیسم بوده است كه برای 22 بهمن سال 88 طراحی كرد و البته مایه سرافكندگی و فضاحت بیشتر حامیان فتنه سبز شد.
مهاجرانی در تازهترین تحركات به اصطلاح پنهانی، یك دوره آموزشهای كاربردی در فضای اغتشاش را در MI6 (سرویس جاسوسی انگلیس)پشت سر گذاشته است.
عبدالكریم سروش
عبدالكریم سروش یكی دیگر از اعضای اتاق فكر فتنه در لندن طی سالهای تدریس و اشاعه تفكرات فلسفی خود عمدتا تلاش كرده تا تاویلی جدید از اسلام را ارائه دهد؛ تأویلی كه در مقابل اصول رسمی مكتب اسلام راستین و مذهب تشیع قرار میگیرد و مورد مخالفت روحانیون اسلام است.
وی با مطرح كردن تئوری قبض و بسط تئوریك شریعت پا را از تاویل بیرون نهاد و مدعی شد دین فی حد ذاته از همین تفاوت تاویلها تشكیل میشود و ما همواره با فهمی از دین مواجهیم نه با دین به عنوان شی فی نفسه.
سروش چندی پس از صدور بیانیه حلقه 5 نفره اتاق فكر فتنه در مصاحبهای با روزنامه امریكایی كریستین ساینس مانیتور با تأكید بر اینكه مطالب عنوان شده در بیانیه موسوم به بیانیه پنج روشنفكر، مطالبات رهبران جریان فتنه است ادامه داد:«جنبش سبز جریانی پلورالیستی است كه غیرمومنان، لیبرالها و پلورالیستها هم میتوانند در آن جای بگیرند.»
برای شناخت بیشتر افكار سروش پیش از ترك كشور، بد نیست برخی از نظرات وی در نشریات زنجیرهای دوران اصلاحات خصوصا در ماهنامه كیان، بازخوانی شود. در بهمن 77 به نقل از او در ماهنامه كیان نوشته شد:«ولایت، منحصر در شخص نبی اكرم است و با رفتن او ولایت نیز خاتمه مییابد؛ او خاتم نبوت و خاتم ولایت بود، ولایت پیامبر بعد از او به كسی منتقل نشده است.»
در نهم خرداد 78 نیز اظهارنظری از سروش در روزنامه صبح امروز به چاپ رسید كه بیانگر تعریف دین از دیدگاه اوست:«حقیقت دین همان تجربه فردی دینی است كه در مورد پیامبران «تلقی وحی» نام گرفته و دین هیچ ارتباطی به امور اجتماعی و سیاسی و حكومتی ندارد، هر كسی همان قدر دیندار است كه به این تجربه فردی رسیده باشد.»
اكبر گنجی
اكبر گنجی دیگر عضو لژ لندن است كه از اعضای حلقه كیان در اوایل دهه 70 نیز محسوب میشود. وی پس از عزیمت به دیار غربت و تلاش برای حضور در كنفرانس ننگین برلین، همصدا با ضد انقلاب خارج از كشور، آواز براندازی نظام اسلامی و حكومت دینی را سر داد كه پس از بازگشت به ایران در فرودگاه مهرآباد تهران در مورخ سوم اردیبهشت 1379 دستگیر شد.
اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، در اختیار داشتن اسناد سری دولتی، توهین به امام خمینی و سایر مقامهای عالیرتبه نظام، توهین به مقدسات و چند اتهام دیگر از جمله هجمه آفرینی حول موضوع قتلهای زنجیره ای، اتهاماتی در پرونده قضایی اكبر گنجی بود.
او در زندان نه تنها از مواضع خود عدول نكرد كه در برخی از آنها رادیكالتر نیز شد. وی ابتدا جزوه مانیفست جمهوری خواهی را نوشت كه در آن به جدایی كامل دین از سیاست پرداخت. از این مانیفست در اواخر اردیبهشت سال 84، جلد دومی هم به قلم گنجی در زندان اوین منتشر شد كه در آن رهبر معظم انقلاب را به شدت مورد انتقاد قرار داد.
رئیس جمهور ایالات متحده امریكا جرج دبلیو بوش، تونیبلر نخست وزیر انگلیس و كوفی عنان دبیر كل سازمان ملل متحد از جمله شخصیتهای بینالمللی بودند كه خواهان آزادی اكبر گنجی شدند. وی چند ماه پس از پایان دوران زندان، به خارج از ایران مسافرت كرد.
گنجی از همان ابتدا، سفر خود را موقتی نامید و گفت به كشور باز خواهد گشت. اما پس از آن به فرانسه، امریكا و كانادا رفت و جوایز متعددی را از دست نظام سلطه دریافت كرد. او در بعضی از دانشگاههای امریكا و كانادا و همچنین در پارلمان اروپا نیز سخنرانی كرد.
محسن كدیور
محسن كدیور دیگر ابوذر میرحسین موسوی در اتاق فكر فتنه در لندن و برادر یكی از زنان مهاجرانی، با انتشار مقالهای تحت عنوان «جنبش سبز در چهارراه دموكراسی» با ادبیاتی دیگر به تخطئه امام راحل و همنوایی با اكبر گنجی پرداخته است. كدیور در این مقاله جمله معروف امام(ره)مبنی بر «حفظ نظام از اوجب واجبات است» و «ولایت مطلقه فقیه» را مصداق «استبداد دینی» معرفی میكند. وی در ادامه ابراز میدارد:«صداقت اقتضا میكند كه هر كس مطلوب خود را مشخص كند، اما عقل عملی هم اقتضا میكند كه اولا مطالبات را از مطلوبات جدا كنیم و ثانیاً مطلوبات را مرحلهبندی كنیم. در رژیم مطلوب من، ولایت فقیه مطلقا نقشی ندارد. (اعم از مطلقه و مقیده، انتصابی و انتخابی، نظارتی و دخالتی)»
وی در سال 2009 طی مصاحبهای با مجله اشپیگل در پاسخ به سؤالی بیان میدارد:«این حكومت الهی شكست خورده است. حقوق مردم ایران لگدمال میشود. كشور من به سوی دیكتاتوری نظامی پیش میرود.
پرزیدنت احمدینژاد همانند یك طالبان ایرانی رفتار میكند و رهبر مذهبی سرنوشت خود را با سرنوشت احمدینژاد پیوند داده است.»!
كدیور در دوران سخن پراكنی و هوچی گری در ایران نیز چنین مواردی را با گستاخی تمام نسبت به اعتقادات دینی ابراز میداشت كه به عنوان نمونه میتوان به این یك جمله از او در ماهنامه كیان اشاره كرد كه در بهمن 77 به چاپ رسید:«فقیه وجوب تبعیت ندارد و جامعه هم راهی جز رجوع به عقل جمعی ندارد. هیچ الگویی در زمان غیبت برای اداره جامعه در دست نداریم.»
البته این افاضات پوچ در حالی است كه افراد نزدیك به محسن كدیور، معتقدند وی در مباحث و گفتوگوهای سیاسی و حتی علمی فردی كم تحمل است و به سرعت عصبانی میشود و پرخاش میكند.
عبدالعلی بازرگان
عبدالعلی بازرگان دیگر لژنشین لندنی است و در واقع او شریك اقتصادی سالهای قبل از انقلاب میرحسین موسوی محسوب میشود كه به همراه آلادپوش، سه عضو هیئت مدیره شركت سمرقند را تشكیل دادند و پس از انقلاب نیز انتشارات قلم را با هم اداره كردند. او دومین فرزند از پنج فرزند مهندس مهدی بازرگان و داماد حسینی طباطبایی است. حسینی طباطبایی فردی است كه به گرایشهای وهابی در تهران شهرت دارد.
برگزاری نمازجمعه فرقهای جدید با گرایشهای وهابی از جمله اقدامات ضدامنیتی حسینی طباطبایی در تهران بود. عبدالعلی بازرگان كسی است كه در اندیشههای شیعی خدشه وارد كرده و دارای گرایشهای شبه وهابی است.
او مواضع خود را پس از یك سلسله بحث در اوایل دهه 70 به صراحت اعلام كرد.
او در نامهای متوهمانه به مقام معظم رهبری در ارتباط با پیامدهای اعلام نتایج انتخابات ریاستجمهوری سال 88 ایران، مینویسد:«اینك متأسفانه میان شما و بخش عظیمی از ملت فاصلهای عمیق افتاده كه در صورت لجاجت و بیاعتنایی به حقوق مردم، میرود خدای ناكرده به جنگی داخلی و برادركشی بدل شود.»!
وی در هجمههای برنامهریزی شده دهه 70 نسبت به احكام دینی و اصول اساسی انقلاب اسلامی در كنار امثال سروش، از روش فحاشی و بدگویی بهره میبرد. به عنوان مثال وی این اعتقاد را ترویج میكرد:«نظریات شخصی متولیان مذهبی و بدعتگذاریهای آنان، منشأ گمراهی مردم است. این به خاطر پیروی رهبران دینی از هوا و هوس است.»
جنبش فحش و ناسزا حتی در برابر اتاق فكر لندن!
در میان افكار مغشوش و التقاطی لژنشینان لندنی و نقشههای نقش بر آب شده آنان كه به خیال خام خودشان برای پیشبرد اهداف فتنه خط كشی میكنند، اما گاه گداری هم برخی از آنان احتمالا ناخواسته روی خط صواب حركت كرده و اسراری را هویدا میكنند كه از نظر ساختارشكنان سبز و چاقو كشهای اینترنتی سایت بالاترین، جرم محسوب میشود؛ جرمی كه مجازات آن خروارها فحش و ناسزاست و البته كمی هم افشاگری!
در اواسط سال 89 اكبر گنجی با اعتراف به اینكه در انتخابات 88 تقلب نشده است، بر پیروزی احمدینژاد و جنبش نبودن فتنه سبز تأكید كرد. این اعتراف چنان غوغایی را در پایگاه فتنه به راه انداخت كه ثمره آن فحش و ناسزا بود به اكبر گنجی. در این زمینه، سایت ضد انقلابی و صهیونیستی بالاترین كه تا پیش از آن مروج گنجی به شمار میرفت، در مطلبی تحت عنوان «گاف بودار گنجی» نوشت:«اكبر گنجی چه بخواهد و چه نخواهد یك ژورنالیست زرد است. او حتی برای رد آیات قرآن مجبور شد آیات تورات را به نام آیات قرآن به خورد مخاطب دهد و جالب اینكه همه آنها را با ذكر سوره و آیه درج میكند.»
در اسفندماه 89 نیز عطاءالله مهاجرانی با اعترافی كه به هیچ وجه انتظار آن در پایگاه فتنه نمیرفت، آماج فحش و لعن و نفرینها قرار گرفت.
وی طی سخنانی در كتابخانه كنزینگتون لندن با اشاره به تحولات منطقه خاورمیانه، دو تفاوت عمده ایران و مصر را این گونه مورد تأكید قرار داد:«اول، استقلال بینظیر ایران و عدم هرگونه وابستگی در برابر وابستگی مصر به امریكا و دوم عدم فساد اقتصادی آیتالله خامنهای در برابر فساد مبارك و خانواده اش. خود من كه از آغاز انقلاب در مجلس و در دولت بودم و آیتالله خامنهای را میشناسم به عنوان منتقد ایشان اقرار میكنم كه یك نقطه خاكستری حتی نه تاریك در زندگی اقتصادی ایشان و خاندانشان نمیشود پیدا كرد.»
بعد از این اظهارنظر مهاجرانی كه البته فقط در قالب اعترافات میگنجد نه یك كشف جدید، محافل فتنه یا بهتر بگوییم جنبش فحش و ناسزا، فحاشی علیه او را آغاز كردند و باز هم سایت بالاترین چاله میدان چاقوكشهای اینترنتی بود.
در میان مطالب سایت بالاترین علیه مهاجرانی، مطلب«ن.ك» كاریكاتوریست حامی موسوی از همه تندتر بود؛ به گونهای كه وی صراحتا با ادبیات جنسی مهاجرانی را مورد خطاب قرار داد و با یادآوری موضوع زنان چندگانه وزیر ارشاد دولت خاتمی و عضو اتاق فكر حلقه لندن، به مهاجرانی حمله كرد.
نقش «م.ه» در رسوب لایههای دروغ
با كمی واكاوی در لابه لای نعرهها و عربدههای منافقین داخلی و خارجی ناشی از اعترافات مهاجرانی در كتابخانه كنزینگتون لندن، یك خودافشاگری بزرگ وجــود دارد كــه صـــحت دروغسازیهای حلقه لندن را بیش از پیش روشن میكند.مجید محمدی یك مهره نامدار سازمان سیا و عضو متواری حلقه كیان كه دست كم دو بار و به طور علنی از خودفروشی و جاسوسی برای سازمان سیا در ازای دریافت پول و پناهندگی دفاع كرده و جاسوسی را یك شغل شرافتمندانه خوانده است، مهاجرانی را بیاعتبار و غیرقابل وثوق معرفی كرد. او كه همكار رادیوفردا است در این باره نوشت:«برای عدم وثوق و بیاعتباری مهاجرانی تنها كافی است به رفتار سایت جرس كه زیر نظر مهاجرانی و همسرش و برادر همسرش محسن كدیور اداره میشود مراجعه كنید؛ یك نمونه اظهرمن الشمس دروغ بافی آن، نامه ساختگی (آیتالله)صادق لاریجانی به (حضرت آیتالله)خامنهای بود كه هركس با فضای سیاسی ایران آشنایی داشته باشد به راحتی میتواند بر ساختگی بودن آن مهر تأیید بگذارد. اعلام عدم اطلاع مهاجرانی از اینكه مؤسسه دعوتكننده او، مؤسسه واشنگتن بوده نیز، موارد دیگر دروغگویی مهاجرانی است.»
سوالی كه شاید برای شنوندگان و خوانندگان این افشاگری جاسوس سیا پیش بیاید این است كه پشت پرده جعل نامه رئیس قضا به رهبر معظم انقلاب چه بود و چه كسی گرداننده اصلی آن بود؟
نگاهی به زمان انتشار این نامه مجعول از سوی سایت جرس ارگان رسانهای حلقه لندن، نشان میدهد كه یك طرف این پروژه گامی جهت تخریب چهره قانونمدار آیتالله لاریجانی در بین افكار عمومی بوده است، زیرا ایشان كسی بود كه در مقابل تلاش عدهای برای وقف غیرقانونی دانشگاه آزاد، تابع رهبر انقلاب و نظرات دو هیئت فقهی و حقوقی بود. بر این اساس رئیس دستگاه قضا در تاریخ هفتم مهرماه 89 در مقابل این اظهارنظر آیتالله هاشمی رفسنجانی كه گفته بود:«كسی كه وقف دانشگاه آزاد را ابطال كند در مقابل خدا ایستاده است» ایستاد و در حاشیه بیستویكمین گردهمایی شورای سیاستگذاری ائمه جمعه سراسر كشور گفت:«با كمال احترامی كه برای شما (آقای هاشمی رفسنجانی)قائلم باید بگویم اظهارنظرتان در مورد اینكه كسی كه وقف دانشگاه آزاد را ابطال كند در مقابل خدا ایستاده، كاملاً اشتباه است؛ ما قصد نداریم بگوییم وقف باطل است و جلوی حرف خدا بایستیم بلكه میخواهیم بگوییم وقف دانشگاه آزاد از ابتدا عملی منبطل بوده است.»
از طرف دیگر در آن دورانی كه بررسی وقف دانشگاه آزاد خصوصا در مهرماه سال 89 اوج گرفت و به نتیجه قطعی رسید، واكاوی فرار«م.ه» از كشور نیز اوج گرفته بود زیرا فرار وی از كشور تحت مأموریت سازمانی با عنوان «رسیدگی به دفاتر و شعبات دانشگاه آزاد در خارج از كشور» توجیه میشد و این در حالی بود كه بسیاری از متهمان اغتشاشات، به نقش محوری «م.ه» در روند آشوبهای پس از انتخابات دهم ریاستجمهوری اعتراف كرده بودند. بنابراین پرتاب یك تیر در آن میدان لازم بود تا هم آیتالله لاریجانی را هدف قرار دهد و هم مسیر فكری جامعه ایران را از واقعیات به شایعات منحرف كند.
با این وصف شاید باور این اخبار موثق و متقن راحتتر باشد كه «م.ه» طی آن روزها یعنی در مهرماه 89 بارها به صورت مستقیم و غیرمستقیم در مورد انتشار آن نامه جعلی با محسن كدیور و مهاجرانی به گفتوگو پرداخت و قرار شد تخریب رئیس دستگاه قضایی ایران بیش از گذشته در دستور كار عوامل فتنه در خارج از كشور باشد و همچنین شایعاتی مطرح شود تا موضوع فرار وی در حاشیه قرار گیرد؛ موضوعی كه حتی اكبر گنجی نیز آن را به طور تلویحی تأیید كرد و در تاریخ 11 آبان 89 در اظهارنظری با اشاره به پشت پرده خبر «نامه رئیس قوه قضائیه به رهبری»، افشا كرد كه این نامه توسط فعالان مطرح اپوزیسیون نوشته و به اسم رئیس دستگاه قضا منتشر شده است.
گنجی با تأكید بر اینكه خطر تكرار روشهای شكست خورده غیر اخلاقی را نباید دست كم گرفت، در ادامه عنوان كرد كه «دروغسازی فقط محدود به نوشتن نامه جعلی برای صادق لاریجانی نبود و نیست. درباره سفر رهبر به قم هم دروغهای بسیاری بافته و ساخته شد كه یكی یكی تكذیب شد؛ از لغو سفر رهبر به قم تا عدم دیدار مراجع تقلید با او.»
این دروغها یا بهتراست اگر بگوییم اراجیف جملگی در سایت جرس یعنی ابزار رسانهای لژ لندن منتشر میشد و اكنون نیز در گونههای مشابه ادامه دارد و خوراك تبلیغاتی و هجوسرایی بسیاری از رسانههای بیگانه را فراهم میآورد. دروغسازیهای این سایت اینترنتی اما چندان غریب و ناآشنا نیست. پیش از انتخابات دهم ریاستجمهوری نیز سایتی در فضای سایبر موجود بود با نام «جمهوریت».
این سایت نه فقط از برای حمایت و تبلیغ میرحسین موسوی، رقیب احمدینژاد پایهگذاری شده بود كه بیشتر هدف آن كوبیدن دولت نهم و رئیس آن بود. به گونهای كه بتواند رقیب را حذف كند و باند دلخواه را در داخل كشور بر كرسی ریاست جمهوری بنشاند. رفتار رسانهای این سایت بسیار مشابه روش جوسازی مطبوعات زنجیرهای در دوران اصلاحات بود و حتی برخی از اعضای حلقه كیان نیز به طور مستقیم و غیرمستقیم با آن در ارتباط بودند. این سایت عضو فوق ثروتمندی هم داشت كه از قضا گرداننده اصلی آن محسوب میشد؛ «م.ه»؛ ناخدایی كه پس از شكست رسانهای در داخل به خارج از كشور گریخت و با سكانداری اتاق فكر فتنه در لندن، از هوای آلوده عرشه جرس به مانند جمهوریت استنشاق كرد. اینبار اما هدایت كشتی فریب دوامی كمتر از گذشته داشت و زودتر از حد تصور، غرق در تفكر و تعقل ملت ایران و مكتب اسلام شد.