لینک باکس افزایش بازدید
نکته لازم به توجه آنکه بازگشت به نظام از سوی خاتمی ضمن عبور از سبزها مطرح میشود و این مسئله عناصر این جریان را به موضعگیری وا داشته است. در این بین نداشتن استراتژی مشخص و واحد، مسئلهای است که در شرایط فعلی بیش از پیش نمود مییابد.
”بی.بی.سی” در توصیف این شرایط مینویسد: “سخنان مزروعی در هنگامهای که فقدان و فقر استراتژی و برنامه عمل نزد معترضان حکومت ایران طی ماههای گذشته در عمل این جریان را به یک جریان حاشیهای، نازا و سردرگم در عرصه سیاست ایران بدل کرده، نقطه عطفی در گفتمان تحولات پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ به شمار میرود.”
”بی.بی.سی” مینویسد: ” فقدان و فقر استراتژی و برنامه عملی نزد معترضان حکومت ایران طی ماههای گذشته، در عمل این جریان را به یک جریان حاشیهای، نازا و سردرگم در عرصه سیاست ایران بدل کرده”.
در این رابطه واحدی در میزگردی که در دانشگاه “جرج واشنگتن” در خصوص آینده جنبش سبز ترتیب داده شده بود به طور تلویحی بر این گفتهها صحه گذاشته و ادامه داد: “آنچه میخواهیم را نمیدانیم و بیشتر آنچه نمیخواهیم را در بارهاش حرف میزنیم.”
امیر ارجمند نیز در میزگرد یاد شده در این رابطه اشاره داشت ما باید به راهکارهای عملیاتی فکر کنیم. باید از کلی گویی فراتر برویم و به سمت ارائه برنامههای مشخص پیش برویم. همچنین سایت “روز آنلاین” به نقل از “علی علیزاده”، استاد دانشگاه “میدلسکس” در لندن و از فعالین جنبش سبز نوشت: “مشکل جنبش حصر چهرههایی نیست که رهبر جنبش خوانده میشوند بلکه فقدان یک استراتژی دراز مدت است … و اینکه جنبش نتوانسته اتحادی را در حول حصر رهبران نمادین خود ایجاد نماید.”
جدای از فقدان استراتژی مدون، این جریان برای تعیین شعار محوری و خواستههای خود نیز دچار مشکل بوده و تعریف مشخصی در این خصوص ندارد.
روز آنلاین در یادداشتی با عنوان “بیراههای که جنبش سبز میرود” به این چالش پرداخته و مینویسد: “شعار محوری جنبش سبز “رأی من کجاست؟” بود. این شعار، امروز و پس از گذشت ۲ سال از انتخابات ریاستجمهوری ۸۸، موضوعیّت خود را از دست داده است. در این فاصله، هیچ شعار محوری دیگری نیز که “نماد هویّتی جنبش سبز” باشد، عنوان نشده است. افزون بر آن فقدان وجود رهبر نیز مسئلهای است که این جریان را با چالشهایی جدی در اتخاذ شیوهای واحد مواجه ساخته به گونهای که نمیتوان از میان چهرهها یا گروههایی چون موسوی و کروبی، شورای هماهنگی راه سبز امید، حلقه ۵ نفره لندن نشین، خاتمی و … یکی را به عنوان رهبر سبزها معرفی نمود.”
امیر ارجمند در نشست اشاره شده درباره لزوم چاره اندیشی برای برون رفت از این بحران تصریح میکند ابتکار جدید باید از پایین بیاید. شورای هماهنگی راه سبز امید، وظیفه هماهنگ سازی را دارد و تنها اینها نیستند که باید راهکار ارائه دهند؛ همچنین مزروعی هم طی یادداشتی در سایت “جرس” شعار “هر شهروند، یک رهبر” را به عنوان راهنمای عمل این جنبش معرفی میکند.
”کیهان” لندن نیز طی یادداشتی به قلم “الهه بقراط” در بررسی این موضوع نوشت:”شورای هماهنگی راه سبز امید” شورای هماهنگی جنبش سبز نیست. این را من نمیگویم. خود این شورا با مخفی بودنش، با تناقضهایش در بیانیّههایی که منتشر میکند و با “سکوت”اش فریاد میزند و چون فقط از جانب بخشی از جنبش سبز سخن میگوید، پس نمیتواند خود را بیانگر خواستهای جنبش آزادیخواهانه مردم ایران بداند و حق ندارد از جانب جنبش سبز که بسیار متنوع و فراگیر است، امر و نهی کند.”
روز آنلاین در توصیف این در هم ریختگی و تشتت مینویسد: “امروز، جنبش، نه شعار و مطالبهای محوری دارد و نه برنامهای مشخص و عملی برای تحقق آن و نه مرکزیتی که حداقلی از مقبولیت را برای راهبری و هدایت جنبش دارا باشد. گذشته از همه اینها سبزها
علی رغم نارضایتی از دنباله روی از عناصر درون حاکمیّت، ناچارند برای ادامه حیات هرگونه مرزبندی میان جنبش سبز و اصلاحات و عناصر داخل حاکمیّت آن را نفی نمایند. چیزی که سیدمحمد خاتمی چندان به آن روی خوش نشان نداده است. وی هرچند هیچ گاه سخنی در محکومیّت فتنه بر زبان نرانده و در مقابل، بارها مواضعی همسو با آن داشته، لکن تمایل به بازگشت به قدرت موجب شده تا او نیز از این مرزبندی ابایی نداشته باشد.”
هر چند مزروعی معتقد است برای پخته شدن و به نتیجه رسیدن جنبش هنوز به گذشت زمان نیاز است و به نظر میرسد وضعیت کنونی شرایطی را برای این جریان رقم زده که با گذشت زمان
چند پارگی و از هم گسیختگی آن بیش از هر زمان دیگری به چشم آمده به گونهای که از هر گوشه آن صدای متفاوتی -که از قضا مورد عنایت سایرین نیست- به گوش میرسد
نظرات شما عزیزان: