لینک باکس افزایش بازدید
وقوع سه حادثه تلخ در طول ده روز اخیر در بطن ام القرای اسلامی، باعث شد تا خون بسیاری از مردم غیرتمند ایران به جوش آید و البته طبق معمول با انجام برخی اقدامات موردی و رفع برخی مصداق ها، تلاش شود چنین نشان داده شود كه همه چیز تحت كنترل است؛ اما واقعیت آن است كه مردم با موارد مكرر چنین اتفاقاتی در ایام مختلف روبرو هستند كه تنها مواردی از آنها در دایره توجه رسانه ها قرار می گیرد و در برابر دستگیری چند مجرم یك حادثه، نقدهای جدی شان به وضعیت امنیت در جامعه برطرف نخواهد شد، به خصوص آنكه در برابر این نقدها، توجیهاتی مبنی بر عدم برخورداری قربانیان از حجاب و پوشش مناسب ذكر شده كه در مقابل این پرسش مطرح می شود، مگر حتی بی حجابی مجوز یا توجیهی برای تعرض است؟!
به گزارش سرویس اجتماعی «آینده»؛ در هفته اخیر سه حادثه تلخ كه ابعادش فراتر از یك حادثه ارزیابی شد و حكم یك فاجعه را داشت، مورد توجه ویژه افكار عمومی قرار گرفت؛ نخست تجاوز به زنان و دختران مستقر در یك باغ در خمینی شهر اصفهان كه پس از حبس شوهر و بستگانشان از سوی گروهی از اراذل در همان محل مورد تجاوز قرار می گیرند و دردآور آنكه یكی از قربانیان باردار بوده است. دوم تعرض به یك دانشجو در دانشگاه فردوسی مشهد كه اگرچه ابعاد ذكر شده برای ماجرا از سوی دانشگاه تكذیب شد، اما اصل ماجرا تایید شد و سوم اقدام یك روحانی برای جلوگیری از ربودن یك دختر در مركز تهران به عنوان نقطه ای كه باید امنیتش الگو باشد، بود كه منجر به آسیب دیدگی شدید این مرد شجاع توسط متعرضین شد.
در هر سه اتفاق آنچه بیش از پیش از سوی مسئولان نیروی انتظامی و گروهی از رسانه ها با تأسی به گفتار مسئولان این نهاد مورد توجه قرار گرفته بود، عدم وجود پوشش نامناسب قربانیان بود و در واقع بر نقش پررنگ بدحجابی این قربانیان كه همگی دختر و زن بوده و غیرت جامعه اسلامی محسوب می شودند، تاكید شده است. روشن است كه حجاب و پوشش خود یك حصار امنیتی برای زنان مقابل هوسرانان است، اما به كارگیری چنین تعابیری كه رنگ و بوی توجیه می دهد، تنها عصبانیت مردم را به دنبال دارد، چرا كه بر فرض آنكه این اشخاص بدپوشش ترین ها بوده باشند، آیا مجوز یا توجیهی برای تعرض به حریم شان بوده است؟
آیا در بسیاری از كشورهای اروپایی علی رغم بی حجابی، آمار تعرض به زنان و دختران كمتر از آمار غیرقابل ارائه تعرض به زنان افغانستان كه برقع می پوشند، نیست؟ البته شكی نیست كه پوشش محرك عامل جدی در تحریك مردان به دست زدن به چنین فجایعی است و به عنوان نمونه در برخی كشورهای بسیار آزاد! همچون فرانسه آمارهای چندین هزار تجاوز در سال نسبت به جمعیت این كشور از درصد بالایی حكایت دارد. با این حال واقعیت آن است كه به جز بحث پوشش كه در ایران بدپوشش ترین دختران و زنان نیز به مراتب پوشیده تر از دختران كشورهای غربی و حتی معدودی از كشورهای اسلامی هستند، نظارت پلیس، ركن مهم تامین امنیت اجتماعی بانوان است. از این گذشته مگر بدپوششی آن زنان و شوهرانشان در یك باغ هم در معرض عمومی بوده كه عامل تعرض را بتوان صرفاً پوشش ذكر كرد؟
مسئولان نیروی انتظامی به خوبی می دانند این وقایع به تازگی در ایران باب نشده و هنوز فجایع ماه ها و سال های اخیر كه گهگاه آنچنان تكان دهنده می شود كه هفته ها در دایره توجه رسانه ها قرار می گیرد را فراموش نكرده ایم. مردان كه زنانشان در خیابان و مقبال چشمانشان ربوده شده و یا مادران و پدران و همسرانی كه در مقابل چشمان و التماس هایشان شاهد تجاوز گروهی اراذل و اوباش به همسران و دخترانشان بوده اند و حاصل چه شده است؟ عكس العمل سریع در قبال این حوادث در جهت اقناع افكار عمومی كه به واسطه رسانه ای شدن موردی ابعاد برخی از این حوادث، منتقلب شده بودند، اقدام ارزشمندی بود كه از سوی نیروی انتظامی به وقوع پیوسته، كما اینكه از سه حادثه فوق، متعرضین به دختر و روحانی در كمتر از بیست و چهارساعت دستگیر شدند اما آیا این اقدامات ضربتی در قبال مصداق ها، دوای درد است؟
آیا نباید حضور نیروی انتظامی در سطح اجتماع در ایامی به جز روزهای خاص نیز به مراتب پررنگ تر از شرایط فعلی باشد و مجرمان در حین ارتكاب جرم دستگیر شوند و نه بیست و چهار ساعت یا بیش از اینها بعد از حادثه؟ نباید انكار كرد كه نیروی انتظامی فعالیت های خوبی به خصوص در سطح شهر تهران برای تامین امنیت انجام داده و حضور پلیس در ساعات پایانی شب پایتخت كه احتمال وقوع جرایم خطرناك افزایش می یابد، ملموس است. اما جای تاسف دارد كه این گشتزنی های معمول متناسب با جمعیت تهران نیست. در این خصوص شاید عنوان شود نیروی انتظامی پرسنلی بیش از این ندارد كه بتواند در هر بخشی به توسعه نظارت بپردازد، اما در این زمینه باید اشاره كرد به برخی ایام كه تعداد پلیس ها چندین برابر ایام معمول می شود.
نمونه بارز چنین ایامی، حضور ولادیمیر پوتین رئیس جمهور پیشین روسیه و اداره كننده فعلی همسایه شمالی ایران است كه شاید هنوز برخی فراموش نكرده باشند. در روز حضور رئیس جمهور وقت روس ها در ایران، آنچنان تهران مملو از پلیس شده بود كه برخی همكاران به شوخی عنوان می كردند به ازای هر نفر دو پلیس وجود دارد. در آن مقطع و بسیاری از روزهای فوق العاده این پرسش مطرح شد كه این حجم نیروی انتظامی از كجا می آید و به كجا می رود؟! قطعاً مسئولان نیروی انتظامی نیز منكر این واقعیت نیستند كه در برخی روزها حضور پلیس پررنگ تر می شود و همین مسئله باعث شده مردم این تصور برایشان به وجود آید كه پلیس می تواند در تمام ایام سال، آن حضور پررنگ روزهای فوق العاده را حفظ كند و اینكه چرا نمی كند، پرسشی است كه پاسخی به آن داده نشده است.
آنچه مسلم است، امنیت یك شهروند ایرانی از رئیس جمهور آمریكا نیز باید اولویت بالاتری داشته باشد، كما اینكه در دیگر كشورها نیز این یك اولویت است و از این منظر ارزش حتی حفظ امنیت دختر بدحجاب ایرانی -به عنوان ناموس ایرانی- از چهره های سیاسی چون پوتین بالاتر است؛ افرادی كه سالهاست در عرصه سیاست با این و آن همخواب می شوند و در این سالها كه خون ملت ایران را در معاملات مختلف به خصوص راه اندازی نیروگاه بوشهر و دیگر تاسیسات اتمی مكیده اند، حتی حاضر نشده اند دقایقی از آغوش صهیونیست ها خارج شوند و حتی یكی از قطعنامه های تحریم ناجوانمردانه علیه ایران را وتو كنند. حال آیا نباید كرامت شهروند ایرانی بیش از پوتین و امثال او رعایت شود و شهروندان ایرانی به اندازه رئیس جمهور یك كشور زرنگ خارجی كه چند ساعت و نه یك عمر میهمان این مملكت است، احساس امنیت كنند؟
شاید به زعم برخی تامین چنین امنیتی برای خارجی هایی نظیر پوتین، به واسطه پروتكل های امنیتی باشد كه حتی وقتی احمدی نژاد به نیویورك می رود هم رعایت شده و تا شیشه های اتاقش به شیشه های ضدگلوله تغییر می یابد. اما این تنها یك مثال بود، چرا كه بسیاری از مثال ها را نمی توان ذكر كرد! واقعیت آن است كه نیروی انتظامی علاوه بر آنكه ظرفیت حضور پررنگ تر در تهران و دریگر شهرها را دارد، می تواند چیزی به اندازه هزینه میلیاردی كه برای خریداری و نصب دوربین های درآمدزای ! كنترل ترافیك و كنترل سرعت انجام داد را برای خرید و نصب هزاران دوربین جدید مداربسته در نقاط مختلف شهر تهران و دیگر شهرها انجام دهد و با هزینه ای به مراتب كمتر از گسیل نیرو به تك تك كوچه ها، كنترل مداوم بر معابر شهری داشته باشد و این توقعی بزرگی از مسئول امنیت شهری نیست.
علاوه بر این بهتر است حضور پررنگ نیروهای انتظامی در معابر همچون ایام فوق العاده حفظ شود و در واقع همیشه برای حفظ كیان خانواده های ایرانی حكم ایام فوق العاده را داشته باشد. این رویكرد قطعاً در بلندمدت باعث می شود صمیمیت میان مردم و پلیس افزایش یابد و باور گروهی از مردم كه با وقوع هر جرم اعم از كیف قاپی، سرقت از منازل و نظایر اینها، پلیس را مقصر می دانند، تغییر یابد و دید عمومی نسبت به مراكز انتظامی بهبود یابد؛ اتفاقی كه به تسریع در رسیدگی مسئولان نیروی انتظامی به پرونده های در دست بررسی شان نیز منجر خواهد شد. این تغییر رویكرد البته به نیروی انتظامی باز می گردد كه به همان اندازه كه علاقمند به اطلاع رسانی كوچك ترین دستاوردهایشان هستند، در پی ارتقای رضایت عمومی باشند و صرف دستگیری چند مهاجم به یك روحانی پس از 18 ساعت را یك موفقیت نهایی تلقی نكنند، چرا كه اصلاً وقوع چنین واقعه ای در ساعت ده شب و در یكی از پررفت و آمدترین خیابان های پایتخت، یك شكست است
نظرات شما عزیزان: