لینک باکس افزایش بازدید
خبرگزاري فارس: ... بنده زير بار بدعتهاي غيرقانوني نخواهم رفت. امروز اگر چهارچوبهاي قانوني شكسته شد، در آينده هيچ انتخاباتي ديگر مصونيت نخواهد داشت. مردم اطمينان دارند؛ اما برخي از طرفداران نامزدها هم اطمينان داشته باشند كه جمهوري اسلامي اهل خيانت در آراء مردم نيست.
به گزارش خبرگزاري فارس، مقام معظم رهبري يك هفته پس از انتخابات رياستجمهوري 22 خرداد 88 و بروز فتنه، در نماز جمعه تهران حضور يافته و خطبههايي ايراد كردند كه به اذعان خودي و غيرخودي يكي از تاريخيترين خطبههاي پس از انقلاب بود.
متن كامل بيانات حضرت آيت الله خامنه اي، رهبر معظم انقلاب اسلامي كه 29 خرداد 1388 در خطبه هاي نماز جمعه تهران ايراد فرمودند، به اين شرح است:
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
و الحمدللَّه ربّ العالمين نحمده و نستعينه و نتوكّل عليه و نستغفره و نصلّي و نسلّم علي حبيبه و نجيبه و خيرته في خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشير رحمته و نذير نقمته سيّدنا و نبيّنا ابيالقاسم المصطفي محمّد و علي اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّةاللَّه في العالمين و السّلام علي ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين.
قال الحكيم في كتابه: "هو الّذي انزل السّكينة في قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم و للَّه جنود السّماوات و الأرض و كان اللَّه عليما حكيما "(1)
همه برادران و خواهران عزيز را توصيه ميكنم و دعوت ميكنم به رعايت تقواي الهي و توجه به خداي متعال و دل دادن به رحمت و تفضل الهي در همه حال. اگر ما تقواي خدا را پيشه كنيم، اگر در همه حال دل را به خدا متوجه كنيم، حضور خود در مقابل ذات مقدس پروردگار را از ياد نبريم - كه معناي حقيقي تقوا همين است - يقيناً بركات الهي، رحمت الهي، كمك الهي شامل حال ما خواهد شد. در نماز جمعه هر هفته دلهاي نمازگزار و متوجه به خداوند متعال بايد اين حقيقت را، اين معناي شگفتانگيز را با خود مرور كند؛ تقوا را به خود تلقين كند.
اين روزها از يك طرف به ايام ولادت باسعادت صديقه كبرا فاطمه زهرا (سلام اللَّه عليها) متصل و مربوط است، و از يك طرف به ايام مغتنم و ذي قيمت ماه رجب؛ وقت ذكر است، وقت دعاست، وقت توجه است. اين آيهاي كه من تلاوت كردم، به مؤمنان بشارت ميدهد و نزول سكينه الهي را يادآوري ميكند. سكينه يعني آرامش در مقابل تلاطمهاي گوناگون روحي و اجتماعي. اين آيه مربوط به حديبيه است. در ماجراي حركت پيامبر اكرم از مدينه به سمت مكه با چند صد نفر از ياران و اصحاب خود به قصد عمره - در سال ششم از هجرت - حوادثي پيش آمد كه از چند جهت موجب طوفاني شدن دلهاي مؤمنان بود. از يك طرف، دشمنان با نيروي مجهزي آنها را محاصره كرده بودند؛ اينها از مدينه دور بودند - حديبيه نزديك مكه است - نيروهاي دشمن متكي به عقبه مكه بودند، نيرو داشتند، سلاح داشتند، جمعيت زياد داشتند؛ اين يك طرف قضيه بود كه موجب اضطراب ميشد، موجب تشويش براي بسياري از مؤمنين ميشد؛ از طرف ديگر، پيغمبر اكرم بر طبق آن سياست عظيم مكتوم الهي - كه بعد براي همه آشكار شد - در مقابل كفاري كه آمده بودند در مقابل او، در مواردي كوتاه آمد؛ گفتند اسم "رحمان و رحيم " را، "بسم اللَّه "، را از اين نوشته حذف كنيد، پيغمبر قبول كرد؛ و چند مسئله از اين قبيل پيش آمد. اين هم دلهايي را مشوش كرد، مضطرب كرد، به ترديد انداخت.
در يك چنين مواردي كه اين اضطرابهاي گوناگون - چه به لحاظ مسائل شخصي، چه به لحاظ مسائل اجتماعي - براي مؤمنينِ به اسلام پيش ميآيد، اينجا بايد منتظر سكينه الهي بود؛ آنوقت ميفرمايد: "هو الّذي انزل السّكينة في قلوب المؤمنين "؛ خدا دلها را قرص كرد، آرامش به آنها داد، آنها را از تلاطمهاي روحي برحذر و بركنار داشت و مسلمانها از لحاظ رواني، به خاطر اين آرامشي كه خدا به آنها داد، آسوده شدند. آنوقت نتيجه اين سكينه الهي و آرامش روحي اين ميشود كه: "ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم "؛ آنوقت بذر ايمان در دل آنها عميقتر ميرويد، نور ايمان دل آنها را بيشتر روشن ميكند؛ ايمان آنها عميقتر ميشود. اين است كه براي يك مجموعه مسلمان، مجموعه مؤمن مهم است كه به خدا حسن ظن داشته باشد، بداند كه خدا كمككار اوست، بداند كه خدا پشت سر رهپويان راه حق است. وقتي دلها قرص شد، گامها هم محكم ميشود؛ وقتي گامها استوار شد، راه بهآساني طي ميشود، به هدف نزديك ميشود.
هميشه دشمنان اسلام خواستهاند دل مسلمانان را مشوش و مضطرب كنند. در طول تاريخ اسلام موارد زيادي پيش آمده است، قبل از اسلام هم در مورد حركتهاي عظيم جهادي پيامبران قبل از نبي مكرم، مؤمنيني كه توانستند ايمان خودشان را استوار نگه دارند، آرامش روحي پيدا كردند. اين آرامش روحي حركات آنها را در اختيار جهت ايماني قرار داد؛ مشوش نشدند، مضطرب نشدند، راه را گم نكردند؛ چون در حال تشويش و اضطراب، پيدا كردن راه درست دشوار ميشود. انساني كه از آرامش روحي برخوردار است، درست فكر ميكند، درست تصميم ميگيرد، درست حركت ميكند. اينها نشانههاي رحمت الهي است.
امروز جامعه انقلابي ما، مردم مؤمن ما، نياز به اين دارند كه اين آرامش را، اين سكينه را، اين طمأنينه و وقار را در خودشان هرچه بيشتر به وجود بياورند. "الا بذكر اللَّه تطمئن القلوب ".(2) ياد خداست كه دلها را در ماجراهاي طوفاني دنيا و زندگي حفظ ميكند. ياد خدا را مغتنم بشماريد. ايام ماه رجب - همانطور كه گفتيم - نزديك است. دعاهاي ماه رجب يك دريائي از معرفت است. در دعا فقط اين نيست كه انسان دل را به خدا نزديك كند؛ اين هست، فراگيري هم هست. در دعا هم تعليم هست، هم تزكيه هست. دعا هم ذهن را - اين دعاهاي مأثور از ائمه (عليهمالسّلام) - روشن ميكند، حقايقي را، معارفي را به ما ميآموزد كه در زندگي به آنها نياز داريم، و هم دل را متوجه به خدا ميكند. ذكر الهي را خيلي بايد مغتنم بشمريد. همين نماز جمعه شما مصداق ذكر الهي است. "فاسعوا الي ذكر اللَّه ".(3) در اينجا آنچه بر دل شما، بر زبان شما، بر حركات شما بايد غالب باشد، ياد خداست. دل به ياد خدا، زبان متذكر به نام مقدس پروردگار، حركات دست و پا و جسم هم حركاتي در جهت ياد پروردگار و اطاعت اوامر الهي. اين چيزي كه مورد نياز يكايك ماست، همين است.
من به شما عرض بكنم از اول انقلاب تا امروز - كه سي سال ميگذرد - در حوادث گوناگون، حوادثي كه بعضي از آنها ميتوانست يك ملت را، يك نظام را از جا بكند، ميتوانست يك كشور را دچار درياي طوفانياي بكند كه ندانند چه ميكنند و چه بايد بكنند - همين طور كه ميبينيم در بعضي از كشورهاي همسايهمان - براي اين كشور پيش آمد، اما اين كشتي استوار كه متكي به ايمانهاي شما، به اراده شما، به دل نوراني شما به ذكر خدا متكي بود، در اين طوفانهاي گوناگون اندكاضطرابي پيدا نكرد. اين نشانه رحمت الهي است؛ اين نشانه تفضلات خداوند به شما ملت عزيز است.
مشمول تفضلات الهي شدن يك مسئله است، حفظ تفضلات و رحمت الهي يك مسئله ديگر است. مبادا به خودمان مغرور بشويم؛ مبادا وقتي دست كمك پروردگار را كه ميبينيم، بگوئيم: "ما كه مورد توجه پروردگار هستيم " و از وظايفمان غفلت كنيم؛ مبادا ياد خدا از دلها برود. بهخصوص به شما جوانهاي عزيز در سراسر كشور و هر جا كه هستيد عرض ميكنم: جوانها! اين دلهاي پاك را، اين دلهاي نوراني را، اين دلهاي نرم را مغتنم بشمريد؛ آنها را با ياد پروردگار سيراب كنيد؛ آنها را از ذكر خدا لبريز كنيد، كه خداي متعال توجهاتش را و رحمتش را بر اين ملت مستدام خواهد كرد. و شما بدانيد - من امروز عرض ميكنم - آنجوري كه من دارم ميبينم اين ملت را و آنجوري كه مطلعم از تاريخ گذشتگان خودمان در اين كشور و در ديگر كشورها، من مطمئنم و يقين دارم اين ملت به توفيق الهي، به حول و قوه الهي، به تمام اهداف بلند خود دست خواهد يافت.
اين فضاي معنوي جامعه را قدر بدانيد، مبادا هيجانهاي سياسي ما را از خدا غافل كند؛ مبادا بگومگوهاي گوناگوني كه در يك كشور پيش ميآيد - كه در ميان يك ملت آزاد يك امر طبيعي است - ما را غافل كند، ندانيم به كجا ميخواهيم برويم، ندانيم چه جور ميخواهيم برويم. اين انقلاب از اول بر پايه ايمانهاي پاك و صادق استوار شد و ادامه اين راه هم بر همين پايه استوار قرار خواهد داشت.
با وجود اين همه عوامل انحراف، بحمداللَّه ملت ما مؤمنند، خدادوستند، دينشناسند، به معنويت علاقهمندند. امروز جوانها در دنيايي كه ماديگري بر آن حاكم است، غرق در حيرت و آشفتگياند؛ دوري از معنويت آنها را دچار آشگفتي كرده است؛ نميدانند چه بكنند؛ متفكرانشان هم ماندهاند؛ و بعضي از آنها فهميدهاند كه راه اصلاح كارهايشان مراجعه به معنويت است. ولي چه جور ميتوانند معنويت از دسترفته را، معنويتي را كه دو قرن است در كشورهاي غربي دائماً با وسائل گوناگون كوبيده شده است، ميخواهند برگردانند؛ كار آساني نيست. اما ملت ما اينجور نيست. ملت ما در اين مجراي عظيم معنويت حركت كرد، با معنويت توانست يك انقلابِ با اين عظمت را به پيروزي برساند، با معنويت توانست در اين دنياي مادي يك نظام اسلامي را كه متكي به معنويت است، برافرازد، پايههاي آن را محكم كند و آن را در مقابل تهاجمها و طوفانهاي گوناگون حفظ كند. ملت ما يك جنگ هشت ساله تحميلي را با تكيه به همين معنويت توانست با سرافرازي و پيروزي طي كند. امروز هم جوانهاي ما اكثراً جوانهاي مؤمن و معنوي هستند. حتّي آن كساني كه بهظاهر گرايش معنوي در سيماي آنها نيست، انسان در مواقع حساس ميبيند دلهايشان متوجه خداست. بارها من عرض كردهام كه در اين شبهاي قدر، در اين روزهاي اعتكاف، در اين مراسم نماز عيد فطر، چه افرادي، چه اشخاصي كه انسان گمان نميكند، دلهايشان را متوجه خدا ميكنند.
پروردگارا! تو را به قرآن سوگند ميدهيم، تو را به ائمه هدي (عليهمالسّلام) و نبي مكرم سوگند ميدهيم دلهاي ما را از معنويت بيش از پيش انباشته بفرما. پروردگارا! دست ما را از قرآن و از اهل بيت كوتاه مكن. پروردگارا! تقوا و ايمان و سكينه الهي را بر دلهاي اين ملت بزرگ نازل كن. پروردگارا! اين ملت مقتدر و مظلوم را در مقابل دشمنانش به پيروزي برسان. پروردگارا! دلهاي ما را متوجه به خود نگه دار. پروردگارا! آنچه ميگوئيم، آنچه ميكنيم، براي خودت و در راه خودت قرار بده؛ و از ما قبول بفرما. پروردگارا! سلام ما را به پيشگاه وليات و حجتت و عبد صالحت حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه) برسان؛ دعاي آن بزرگوار را در حق ما مستجاب بفرما.
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
و العصر. انّ الانسان لفي خسر. الّا الّذين امنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.(4)
خطبه دوم
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
والحمدللَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيّدنا و نبيّنا ابيالقاسم المصطفي محمّد و علي اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما علي اميرالمؤمنين و حبيبته فاطمة الزّهراء و الحسن و الحسين سيّدي شباب اهل الجنّة و عليبنالحسين و محمّدبنعلي و جعفربنمحمّد و موسيبنجعفر و عليبنموسي و محمّدبنعلي و عليبنمحمّد و الحسنبنعلي و الخلف القائم المهدي صلواتك عليهم اجمعين و صلّ علي ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين.
اوصيكم عباد اللَّه بتقوي اللَّه.
در اين خطبه هم من همه برادران و خواهران عزيزي را كه در نماز شركت دارند، دعوت ميكنم به تقوا، به پرهيزگاري.
مسئلهاي كه در اين خطبه مطرح ميكنم، مسئله انتخابات است كه فعلاً مسئله روز در كشور ماست. سه مطلب را خطاب به سه دسته عرض خواهم كرد. يك مطلب خطاب به عموم ملت عزيزمان در هر نقطهاي از كشور كه هستند، ميخواهم عرض بكنم. يك مطلب را خطاب به نخبگان سياسي، نامزدهاي رياست جمهوري، فعالان و دستاندركاران قضاياي انتخابات ميخواهم عرض بكنم. يك مطلب هم خطاب به سران استكبار، بعضي از دولتهاي غربي و سردمداران رسانههايي كه آنها اداره ميكنند، خواهم گفت.
* يك دنيا تجليل و تعظيم و تشكر خطاب به ملت
درباره مطلب اول كه خطاب به شما مردم عزيز است، حرف من عبارت است از يك دنيا تجليل و تعظيم و تشكر. بنده دوست ندارم در سخنرانيها و خطابهها نسبت به مخاطبان خودم با مبالغه حرف بزنم يا تملق آنها را بگويم؛ اما در اين قضيه انتخابات، خطاب به شما مردم عزيز عرض ميكنم كه هر چه با مبالغه صحبت بكنم، زياد نيست؛ حتّي اگر بوي تملق هم بدهد، ايرادي ندارد. كار بزرگي كرديد. انتخابات 22 خرداد يك نمايش عظيمي بود از احساس مسئوليت ملت ما براي سرنوشت كشور؛ نمايش عظيمي بود از روح مشاركتجوي مردم در اداره كشورشان؛ نمايش عظيمي بود از دلبستگي مردم به نظامشان. حقيقتاً مشابه اين حركتي كه در كشور انجام گرفت، من امروز در دنيا و در اين دموكراسيهاي گوناگون - چه دموكراسيهاي ظاهري و دروغين و چه دموكراسيهايي كه واقعاً به آراي مردم مراجعه ميكنند - نظيرش را سراغ ندارم. در جمهوري اسلامي هم جز در همهپرسي سال 58 - فروردين 58 - هيچ نظيري ديگر براي اين انتخاباتي كه در جمعه گذشته شما انجام داديد، وجود ندارد؛ مشاركت حدود 85 درصد؛ چهل ميليون تقريباً جمعيت. انسان دست مبارك وليعصر را پشت سر حوادثي با اين عظمت ميبيند. اين نشانه توجه خداست. لازم ميدانم از اعماق دل نسبت به شما مردم عزيز در سراسر كشور ابراز ادب و تواضع كنم كه واقعاً جا دارد.
* 22 خرداد 88 يك جنبش عمومي و مردمي بود براي تجديد پيمان با امام و شهدا
نسل جوان ما بخصوص نشان داد كه همان شور سياسي، همان شعور سياسي، همان تعهد سياسي را كه ما در نسل اول انقلاب سراغ داشتيم، دارد؛ با اين تفاوت كه در دوران انقلاب، كوره داغ انقلاب دلها را به هيجان ميآورد، بعد هم در دوره جنگ به نحو ديگري؛ اما امروز اينها هم نيست، در عين حال اين تعهد، اين احساس مسئوليت، اين شور و شعور در نسل كنوني ما وجود دارد؛ اينها چيز كمي نيست. البته بين مردم اختلاف سليقه هست، اختلاف رأي هست؛ عدهاي كسي را قبول دارند، حرفي را قبول دارند؛ عده ديگري كس ديگري را قبول دارند، حرف ديگري را قبول دارند؛ اينها هست، طبيعي هم هست، ليكن يك تعهد جمعي را انسان در بين همه اين آحاد، با اختلاف آراءشان، احساس ميكند؛ يك تعهد جمعي براي حفظ كشورشان، براي حفظ نظامشان. همه وارد شدند؛ در شهرها، در روستاها، در شهرهاي بزرگ، در شهرهاي كوچك، اقوام گوناگون، مذاهب مختلف، مردها، زنها، پير، جوان، همه وارد اين ميدان شدند؛ همه در اين حركت عظيم شركت كردند.
اين انتخابات، عزيزان من! براي دشمنان شما يك زلزله سياسي بود؛ براي دوستان شما در اكناف عالم يك جشن واقعي بود؛ يك جشن تاريخي بود. در سي سالگي انقلاب اين جور مردم بيايند نسبت به اين نظام و اين انقلاب و آن امام بزرگوار اظهار وفاداري كنند! اين يك جنبش عمومي و مردمي بود براي تجديد پيمان با امام و با شهدا؛ و براي نظام جمهوري اسلامي يك نَفَس تازه كردن، يك حركت از نو، يك فرصت بزرگ. اين انتخابات، مردمسالاري ديني را به رخ همه مردم عالم كشيد. همهي كساني كه بدخواه نظام جمهوري اسلامي هستند، ديدند مردمسالاري ديني يعني چه. اين يك راه سوم است. در مقابل ديكتاتوريها و نظامهاي مستبد از يك طرف، و دموكراسيهاي دور از معنويت و دين از يك طرف ديگر، اين مردمسالاري ديني است؛ اين است كه دلهاي مردم را مجذوب ميكند و آنها را به وسط صحنه ميكشاند. اين، امتحان خودش را داد. اين يك نكته دربارهي اين انتخابات.
* دشمنان اعتماد ملت را هدف گرفتهاند
نكتهي دوم در باب اين انتخابات اين است كه انتخابات 22 خرداد نشان داد كه مردم، با اعتماد و با اميد و با شادابي ملي در اين كشور زندگي ميكنند. اين جواب خيلي از حرفهائي است كه دشمنان شما در تبليغات مغرضانهي خودشان بر زبان ميآورند. اگر مردم در كشور به آينده اميدوار نباشند، در انتخابات شركت نميكنند؛ اگر به نظام خودشان اعتماد نداشته باشند، در انتخابات شركت نميكنند؛ اگر احساس آزادي نكنند، به انتخابات روي خوش نشان نميدهند. اعتماد به نظام جمهوري اسلامي در اين انتخابات آشكار شد. و من بعد عرض خواهم كرد كه دشمنان همين اعتماد مردم را هدف گرفتهاند؛ دشمنان ملت ايران ميخواهند همين اعتماد را در هم بشكنند. اين اعتماد بزرگترين سرمايهي جمهوري اسلامي است، ميخواهند اين را از جمهوري اسلامي بگيرند؛ ميخواهند ايجاد شك كنند، ايجاد ترديد كنند دربارهي اين انتخابات و اين اعتمادي را كه مردم كردند، تا اين اعتماد را متزلزل كنند.
دشمنان ملت ايران ميدانند كه وقتي اعتماد وجود نداشت، مشاركت ضعيف خواهد شد؛ وقتي مشاركت و حضور در صحنه ضعيف شد، مشروعيت نظام دچار تزلزل خواهد شد؛ آنها اين را ميخواهند؛ هدف دشمن اين است. ميخواهند اعتماد را بگيرند تا مشاركت را بگيرند، تا مشروعيت را از جمهوري اسلامي بگيرند. اين، ضررش بمراتب از آتش زدن بانك و سوزاندن اتوبوس بيشتر است. اين، آن چيزي است كه با هيچ خسارت ديگري قابل مقايسه نيست. مردم بيايند در يك چنين حركت عظيمي اينجور مشتاقانه حضور پيدا كنند، بعد به مردم گفته بشود كه شما اشتباه كرديد به نظام اعتماد كرديد؛ نظام قابل اعتماد نبود. دشمن اين را ميخواهد.
* دائماً به گوشها ميخواندند كه بناست تقلب شود
اين خط را از پيش از انتخابات هم شروع كردند؛ از دو سه ماه پيش از اين. من اول فروردين در مشهد گفتم هي دارند دائماً به گوشها ميخوانند، تكرار ميكنند كه بناست در انتخابات تقلب بشود. ميخواستند زمينه را آماده كنند. من آنوقت به دوستان خوبمان در داخل كشور تذكر دادم و گفتم اين حرفي را كه دشمن ميخواهد به ذهن مردم رسوخ بدهد، نگوئيد. نظام جمهوري اسلامي مورد اعتماد مردم است. اين اعتماد آسان به دست نيامده، سي سال است كه نظام جمهوري اسلامي با مسئولانش، با عملكردش، با تلاشهاي فراوانش توانسته اين اعتماد را در دل مردم عميق كند. دشمن ميخواهد اين اعتماد را بگيرد، مردم را دچار تزلزل كند. اين هم يك نكته.
* رقابتها كاملاً آزاد، جدي و شفاف بود
نكتهي سوم، مسئلهي رقابتها بود. اين رقابتها كاملاً رقابتهاي آزاد، جدي و شفاف بين نامزدهاي مختلف بود؛ همه ديدند. به قدري اين رقابتها و اين گفتگوها و اين مناظرهها شفاف و صريح بود، كه عدهاي به آن معترض شدند - حالا عرض خواهم كرد - حق هم تا حدودي با آنهاست. التهاباتي هم به وجود آورد كه الان هم هنوز آثارش را داريم مشاهده ميكنيم. من به شما عرض بكنم، فرض ما اين بود و هست كه اين رقابتي كه وجود دارد بين چهار نامزد انتخابات، اين رقابت ميان افراد و جريانهاي متعلق به نظام اسلامي است. ايني كه دشمنان سعي ميكنند در رسانههاي گوناگون - كه غالباً هم اين رسانهها مال اين صهيونيستهاي خبيث و رذل است - اينجور وانمود كنند كه دعوا بين طرفداران نظام و مخالفان نظام است، نخير، اين جوري نبود؛ آنها غلط ميكنند اين حرف را ميزنند؛ اين واقعيت ندارد.
* اين چهار نفر همه جزو عناصر نظام بودند
اين چهار نفري كه وارد عرصهي اين انتخابات جدي شدند، همهشان جزو عناصر نظام و متعلق به نظام بودند و هستند. يكي از اينها رئيس جمهور كشور ماست؛ رئيس جمهور خدوم، پركار، زحمتكش، مورد اعتماد. يكي از آنها نخستوزيرِ هشت سال در دوران رياست جمهوري خود بنده است. يكي از آنها فرماندهي سپاه در سالهاي متمادي و يكي از فرماندهان اصلي دوران دفاع مقدس بوده است. يكي از آنها دو دوره رئيس قوهي مقننهي كشور بوده است؛ رئيس مجلس شوراي اسلامي بوده است. اينها عناصر نظامند؛ اينها همهشان متعلق به نظامند. البته اختلافنظر دارند، اختلاف برنامه دارند، در جهتگيريهاي گوناگون سياسي با هم تفاوتهاي متعددي دارند؛ اما همهشان مال نظامند؛ چهار نفر از عناصر نظامند. اين رقابت درون نظام تعريف شد؛ نه رقابت بين درون نظام و بيرون نظام، كه راديوي صهيونيستي و راديوي آمريكا و راديوي انگليسِ خبيث و ديگران هي ميخواهند اين را دامن بزنند. نخير، رقابتي بود در درون نظام و بين عناصر وابستهي به نظام؛ متعلق به نظام، و همهشان هم با اين سوابق. همهشان را من از نزديك ميشناسم، افكارشان را ميدانم، سلائقشان را ميدانم، خصوصيات رفتاريشان را ميدانم، با همهشان از نزديك من كار كردم.
* بنده همهي ديدگاههاي آقايان را قبول ندارم
البته بنده همهي ديدگاههاي اين آقايان را قبول ندارم؛ بعضي از نظرهايشان و عملكردهايشان از نظر من بدون شك قابل انتقاد است؛ بعضي را براي خدمت به كشور مناسبتر از بعضي ديگر ميدانم؛ اما انتخاب به عهدهي مردم بوده و هست. مردم انتخاب كردند. خواست من، تشخيص من، نه به مردم گفته شد، نه مردم لازم بود آن را مراعات كنند. مردم خودشان طبق معيارهاي خودشان تشخيص دادند، حركت كردند، عمل كردند؛ ميليونها اين طرف، ميليونها آن طرف. بنابراين، مسئله، مسئلهي دروني نظام است. ايني كه بخواهند صورت مسئله را تغيير بدهند، اين صد در صد مغرضانه و خباثت آلود است. دعوا بين نظام و بيرون از نظام نيست، دعوا بين انقلاب و ضد انقلاب نيست؛ اختلاف بين عناصري در درون چهار چوب نظام است.
آن مردمي هم كه به اين چهار نفر رأي دادند، اينها هم با اعتقاد به نظام رأي دادند، تشخيص دادند اين براي كشور بهتر است، به نظام پابندياش بيشتر است، به او رأي دادند. آن كسي را كه صالحتر براي خدمت به نظام ميدانستند، به او رأي دادند؛ مردم هم در چهارچوب نظام عمل كردند.
* مناظرات تلويزيوني ابتكار جالبي بود/ به مبلغان خارجي تودهني زد
اما اين رقابتها و مناظرات، كه ابتكار مهمي بود؛ ابتكار جالبي بود؛ خيلي صريح بود، خيلي شفاف بود، خيلي جدي بود. اين مناظرهها تو دهن آن كساني زد كه از بيرون تبليغ ميكردند كه اين رقابتها نمايشي است، واقعيت ندارد. ديدند نخير، واقعيت دارد؛ جدي در مقابل هم ايستادهاند، با هم بحث ميكنند، با هم استدلال ميكنند. بنابراين مناظرهها و گفتگوها بسيار از اين جهت مثبت بود. البته آثار مثبتي داشت، عيوبي هم داشت، كه حالا هر دو را من عرض خواهم كرد.
آن جهت مثبت، اين بود كه در اين مناظرهها و در اين گفتگوها و در اين گفتارهاي تلويزيوني، همه شفاف و راحت حرف زدند، حرف دلشان را بر زبان آوردند، يك سيلابي از نقد و انتقاد به راه افتاد و همه مجبور شدند پاسخگوئي كنند. به آنها انتقاد شد، آنها در مقام پاسخگوئي برآمدند و از خودشان دفاع كردند. مواضع افراد و مواضع گروهها بدون ابهام، بدون پيچيدهگوئي، عريان، در مقابل چشم مردم قرار گرفت؛ سياستهايشان چيست، برنامههايشان چيست، پابنديهايشان كدام است، تا چه حد است؛ اينها در مقابل چشم مردم قرار گرفت و مردم توانستند قضاوت كنند. مردم احساس كردند كه در نظام اسلامي بيگانه به حساب نميآيند، نظام كشور اندروني و بيروني ندارد. همه چيز در مقابل مردم آشكار، همهي نظرات در مقابل مردم بيان شد و معلوم شد رأي مردم ناشي از همين دقتها و تأملات خواهد بود. رأي مردم زينتي نيست. حق انتخاب حقيقتاً متعلق به مردم است، مردم ميخواهند آگاهانه، هشيارانه انتخاب كنند. اين مناظرهها اين را نشان داد. يقيناً يكي از علل افزايش ده ميليوني آراء نسبت به آخرين حد نصابِ دورههاي قبل همين بود كه ذهن مردم، فكر مردم مشاركت داده شد، به عرصه آمد و آنها تشخيص دادند، وارد ميدان شدند. اين مناظرهها به سطح خيابانها هم كشيده شد، داخل خانهها هم رفت، كه اينها قدرت انتخاب مردم را بالا ميبرد. اينجور مباحثات و گفتگوها ذهنها را پرورش ميدهد، قدرت انتخاب را بالا ميبرد. اين از نظر جمهوري اسلامي چيز مطلوبي است.
* آقايان در خلال صحبت احساساتي شدند
البته همين جا من عرض بكنم كه اين گفتگوها نبايد به جائي برسد كه تبديل بشود به كدورت و كينه. اگر اين شد، آنوقت اثر عكس خواهد داشت. اگر به همان شكلي كه آن روز بود و در همان حد باقي بود، اين خوب بود؛ اما اگر بنا باشد همين طور كش پيدا كند، ادامه پيدا كند، هي بگومگو بشود، اين تدريجاً تبديل خواهد شد به كينه. البته خيلي خوب است كه اينجور مناظرههائي در سطوح مديريتي ادامه پيدا كند - البته با حذف آن عيوبي كه بعد به آن اشاره خواهم كرد - و افراد، مسئولين، خودشان را در معرض نقد و انتقاد قرار بدهند و پاسخگو باشند و پاسخ بدهند و تبيين كنند. خيلي از اوقات اگر چنانچه يك انتقادي به كسي بشود، اين فرصتي است براي او كه بتواند ذهنها را روشن كند، تبيين كنند، حقيقت را بيان كنند؛ خيلي چيز خوبي است؛ البته با حذف آن عيوبي كه عرض خواهم كرد. اگر اين جور مناظرهها در طول سال و در طول چهار سال ادامه داشته باشد، ديگر وقتي در هنگام انتخابات پيش آمد، حالت انفجاري پيدا نميكند؛ همهي حرفها در طول زمان گفته خواهد شد، شنيده خواهد شد؛ نقدها، پاسخها، جوابها. اينها محسنات اين مناظرات بود كه خيلي خوب بود؛ اما عيوبي هم داشت كه اين عيوب را بايد برطرف كرد. در مواردي انسان ميديد كه در اين مناظرهها جنبهي منطقي مناظره ضعيف ميشد؛ جنبهي احساساتي و عصبي پيدا ميكرد؛ جنبهي تخريبي غلبه پيدا ميكرد؛ سياهنمائي وضع موجود به شكل افراطي در اين مناظرهها ديده شد؛ سياهنمائي دورههاي گذشته هم در اين مناظرهها مشاهده شد؛ هر دو بد بود. اتهاماتي مطرح شد كه در جائي اثبات نشده است؛ به شايعات تكيه شد، بيانصافيهائي احياناً ديده شد؛ هم بيانصافي نسبت به اين دولت با اين همه حجم خدمت، و هم بيانصافي نسبت به دولتهاي گذشته و دوران سي ساله. آقايان در خلال صحبت احساساتي شدند و لابلاي حرفهاي خوب، حرفهائي هم كه خوب نبود، گفته شد.
* از آزادي بيان در مناظرات تلويزيوني كانديداها لذت بردم اما ...
بنده هم مثل بقيهي آحاد ملت نشستم پاي تلويزيون و اين مناظرهها را تماشا كردم و از آزادي بيان لذت بردم؛ از اينكه نظام جمهوري اسلامي توانسته است به كمك مردم بيايد تا بتوانند قدرت انتخاب خود را بالا ببرند، لذت بردم؛ اما اين بخش معيوب قضيه، بنده را ناخرسند كرد؛ متأثر شدم. براي طرفداران نامزدها هم آن بخشهاي معيوب، آن تعريضها، آن تصريحها، التهابآور و نگرانكننده بود، كه البته از هر دو طرف هم بود.
بنده اينجا در منبر نماز جمعه، در خطبهاي كه در حكم نماز است، حقايق را بايد بيان بكنم. هر دو طرف در اين عيب متأسفانه مشترك بودند. از يك طرف صريحترين اهانتها به رئيس جمهورِ قانوني كشور شد. حتي از دو سه ماه قبل از مناظرات هم اين سخنرانيها را براي من ميآوردند و من ميديدم يا گاهي ميشنيدم؛ تهمتهائي زدند، حرفهائي گفتند؛ به كي؟ به كسي كه رئيس جمهور قانوني كشور است، متكي به آراء مردم است. نسبتهاي خلاف دادند، رئيس جمهور مملكت را كه مورد اعتماد مردم است، به دروغگوئي متهم كردند! اينها خوب است؟ كارنامههاي جعلي براي دولت درست كردند، اينجا آنجا پخش كردند، كه ما كه در جريان امور هستيم، ميبينيم ميدانيم كه اينها خلاف واقع است؛ فحاشي كردند؛ رئيس جمهور را خرافاتي، رمال، از اين نسبتهاي خجالتآور دادند؛ اخلاق و قانون و انصاف را زير پا گذاشتند.
* كارنامه درخشان سي ساله انقلاب كمرنگ جلوه داده شد/ نظر رهبر انقلاب درباره آيتالله هاشمي و ناطق نوري
اين از آن طرف. از اين طرف هم همين جور؛ از اين طرف هم شبيه همين كارها به نحو ديگري انجام گرفت. كارنامهي درخشان سي سالهي انقلاب كمرنگ جلوه داده شد؛ اسم بعضي از اشخاص برده شد كه اينها شخصيتهاي اين نظامند؛ اينهاكساني هستند كه عمرشان را در راه اين نظام صرف كردند. بنده در نماز جمعه هيچوقت رسمم نبوده است از افراد اسم بياورم؛ اما اينجا چون اسم آورده شده است، مجبورم اسم بياورم. به طور خاص از آقاي هاشمي رفسنجاني، از آقاي ناطق نوري من لازم است اسم بياورم و بايد بگويم. البته اين آقايان را كسي متهم به فساد مالي نكرده؛ حالا در مورد بستگان و كسان، هر كس هر ادعائي دارد، بايستي در مجاري قانوني خودش اثبات بشود و قبل از اثبات نميشود اينها را رسانهاي كرد. اگر چيزي اثبات بشود، فرقي بين آحاد جامعه نيست؛ اما اثبات نشده، نميشود اينها را مطرح كرد و قاطعاً ادعا كرد. وقتي اينجور حرفها مطرح ميشود، تلقيهاي نادرست در جامعه به وجود ميآيد، جوانها چيز ديگري خيال ميكنند، چيز ديگري ميفهمند.
آقاي هاشمي را همه ميشناسند. من شناختم از ايشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئوليتهاي بعد از انقلاب نيست؛ من از سال 1336 - يعني 52 سال قبل - ايشان را از نزديك ميشناسم. آقاي هاشمي از اصليترين افراد نهضت در دوران مبارزات بود؛ از مبارزين جدي و پيگيرِ قبل از انقلاب بود؛ بعد از پيروزي انقلاب از مؤثرترين شخصيتهاي جمهوري اسلامي در كنار امام بود؛ بعد از رحلت امام هم در كنار رهبري تا امروز. اين مرد بارها تا مرز شهادت پيش رفته. قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب ميكرد و به مبارزين ميداد. اينها را جوانها خوب است بدانند. بعد از انقلاب ايشان مسئوليتهاي زيادي داشت: هشت سال رئيس جمهور بود؛ قبلش رئيس مجلس بود؛ بعد مسئوليتهاي ديگري داشت. در طول اين مدت هيچ موردي را سراغ نداريم كه ايشان براي خودش از انقلاب يك اندوختهاي درست كرده باشد. اينها يك حقايقي است؛ اينها را بايد دانست. در حساسترين مقاطع ايشان در خدمت انقلاب و نظام بوده.
* در موارد متعددي با آقاي هاشمي اختلافنظر داريم كه طبيعي هم هست
من البته در موارد متعددي با آقاي هاشمي اختلافنظر داريم، كه طبيعي هم هست؛ ولي مردم نبايد دچار توهم بشوند، چيز ديگري فكر كنند. البته بين ايشان و بين آقاي رئيس جمهور از همان انتخاب سال 84 تا امروز اختلافنظر بود، الان هم هست؛ هم در زمينهي مسائل خارجي اختلافنظر دارند، هم در زمينهي نحوهي اجراي عدالت اجتماعي اختلافنظر دارند، هم در برخي مسائل فرهنگي اختلافنظر دارند؛ و نظر آقاي رئيس جمهور به نظر بنده نزديكتر است.
* ناطقنوري از شخصيتهاي خدوم نظام است
در مورد آقاي ناطق نوري هم همين جور. آقاي ناطق نوري هم از شخصيتهاي خدوم انقلاب است؛ ايشان هم خدمات زيادي كرده و در دلبستگي ايشان به اين نظام و انقلاب هيچ شكي نيست.
* به رئيسجمهور تذكر دادم
مناظرههاي زندهي تلويزيوني خوب است؛ اما اين آسيبها بايد برطرف بشود. من همان وقت - بعد از مناظره - به آقاي رئيس جمهور هم تذكر دادم؛ چون ميدانستم ايشان ترتيب اثر ميدهند.
* با فساد مالي بايد قاطعانه برخورد شود
در مورد مبارزهي با فساد مالي، موضع نظام يك موضع روشني است. در زمينهي مسائل مربوط به عدالت اجتماعي، موضع نظام يك موضع روشني است. با فساد بايد در هر نقطهاي كه هست، مبارزه كرد. من ميخواهم اين را عرض بكنم: ما مدعي نيستيم در نظام ما فساد مالي و اقتصادي وجود ندارد؛ چرا، اگر وجود نداشت كه بنده آن نامهي هشت مادهاي را چند سال قبل خطاب به رؤساي محترم سه قوه نمينوشتم و اينقدر روي آن تأكيد نميكردم. چرا، هست؛ اما ميخواهم اين را بگويم: نظام جمهوري اسلامي، همين امروز يكي از سالمترين نظامهاي سياسي و اجتماعي در دنياست. اينكه ما بيائيم به استناد گزارش فلان مرجع صهيونيستي، نظام را و كشور را متهم كنيم به فساد، اين مطلقاً درست نيست. اين هم كه ما اشخاص را، مسئولين را بيجهت در زمينهي فساد زير سؤال ببريم، اين هم درست نيست. فساد مالي يكي از مسائل مهم در نظام اسلامي است و بايد با او جداً مبارزه كرد؛ هم در قوهي مجريه، هم در قوهي قضائيه، هم در قوهي مقننه. همه موظفند با اين مسئله مبارزه كنند. اگر مبارزه نشود، مهار نشود، توسعه پيدا خواهد كرد؛ كما اينكه بسياري از كشورهاي دنيا - همين كشورهاي غربي كه اينقدر دم از مبارزهي با فساد مالي و پولشوئي و امثال اينها ميزنند - تا خرخره غرق در فسادند. قضاياي دولت انگليس و مجلس پارلمان انگليس را اين روزها شنيديد و همهي دنيا دانستند. اين يك گوشههائي از قضاياست؛ خيلي بيش از اينهاست.
* عزيزان من! 22 خرداد يك حماسه بود
اين بخش مربوط به خطاب مردم را من جمعبندي كنم. عزيزان من! ملت ايران! 22 خرداد يك حماسه بود. اين حماسه، تاريخي شد، جهاني شد. اگرچه بعضي از دشمنان ما در اطراف دنيا خواستند اين پيروزي مطلق نظام را، اين پيروزي حتمي را، به يك پيروزي مشكوك و قابل ترديد تبديل كنند. حتّي بعضي خواستند اين را به يك شكست ملي تبديل كنند! خواستند كام شما را تلخ كنند و نگذارند بالاترين نصاب مشاركت جهاني را دنيا به نام شما ثبت كند. خواستند اين كارها را بكنند؛ اما به نام شما ثبت شد. نميشود آن را دستكاري كرد.
* رأيدهندگان به هر 4 نامزد مأجورند
رقابتها تمام شد. همهي كساني كه به اين چهار نامزد رأي دادند، مأجورند؛ انشاءاللَّه اجر الهي دارند. همهشان در درون جبههي انقلابند، متعلق به نظامند؛ اگر با قصد قربت رأي داده باشند، عبادت هم كردهاند. خط انقلاب، چهل ميليون رأي دارد؛ نه بيست و چهار و نيم ميليون كه رأي به رئيس جمهور منتخب است. چهل ميليون به خط انقلاب رأي دادند.
* هر كسي شبهه دارد از مجاري قانوني پيگيري كند
مردم اطمينان دارند؛ اما برخي از طرفداران نامزدها هم اطمينان داشته باشند كه جمهوري اسلامي اهل خيانت در آراء مردم نيست. ساز و كارهاي قانوني انتخابات در كشور ما اجازهي تقلب نميدهد. اين را هر كسي كه دستاندركار مسائل انتخابات هست و از مسائل انتخابات آگاه است، تصديق ميكند؛ آن هم در حد يازده ميليون تفاوت! يك وقت اختلافِ بين دو رأي، صد هزار است، پانصد هزار است، يك ميليون است، حالا ممكن است آدم بگويد يك جوري تقلب كردند، جابه جا كردند؛ اما يازده ميليون را چه جور ميشود تقلب كرد! در عين حال بنده اين را گفتم، شوراي محترم نگهبان هم همين را قبول دارند كه اگر كساني شبهه دارند و مستنداتي ارائه ميدهند، بايد حتماً رسيدگي بشود؛ البته از مجاري قانوني؛ رسيدگي فقط از مجاري قانوني. بنده زير بار بدعتهاي غيرقانوني نخواهم رفت. امروز اگر چهارچوبهاي قانوني شكسته شد، در آينده هيچ انتخاباتي ديگر مصونيت نخواهد داشت. بالاخره در هر انتخاباتي بعضي برندهاند، بعضي برنده نيستند؛ هيچ انتخاباتي ديگر مورد اعتماد قرار نخواهد گرفت و مصونيت پيدا نخواهد كرد. بنابراين همه چيز دنبال بشود، انجام بگيرد، كارهاي درست، بر طبق قانون. اگر واقعاً شبههاي هست، از راههاي قانوني پيگيري بشود. قانون در اين زمينه كامل است و هيچ اشكالي در قانون نيست. همانطور كه حق دادند كه نامزدها نظارت كنند، حق دادند كه شكايت كنند، حق دادند كه بررسي بشود. بنده از شوراي محترم نگهبان خواستم كه اگر مواردي خواستند صندوقها را بازشماري بكنند، با حضور نمايندگان خود نامزدها اين كار را بكنند. خودشان باشند، آنجا بشمرند، ثبت كنند، امضاء كنند. بنابراين، هيچ مشكلي در اين جهت وجود ندارد. اين راجع به انتخابات و خطاب به شما مردم عزيز.
* امروز يك لحظه حساس تاريخي براي كشور است/ هوشيار باشيم
اما خطاب دوم من، خطاب به سياسيون و نامزدها و گردانندگان احزاب و جريانات است. من ميخواهم عرض كنم به اين حضرات، كه امروز يك لحظهي حساس تاريخي براي كشور است؛ نگاه كنيد به وضع دنيا، نگاه كنيد به وضع خاورميانه، نگاه كنيد به وضع اقتصادي عالم، نگاه كنيد به مسائل كشورهاي همسايهي ما مثل عراق، مثل افغانستان، مثل پاكستان. ما در نقطهي حساسي از تاريخ قرار گرفتهايم. همهي ما وظيفه داريم كه در اين مرحلهي تاريخي هوشيار باشيم، دقيق باشيم، مواظب باشيم اشتباه نكنيم.
* هشدار به برخي سياسيون/ چه بخواهند و چه نخواهند مسئول خونها آنهايند
در اين قضيهي انتخابات، مردم حقاً و انصافاً به وظيفهي خودشان عمل كردند. وظيفهشان اين بود كه بيايند پاي صندوقهاي رأي، كه به بهترين وجهي اين وظيفه اداء شد؛ اما ما و شما وظائف سنگينتري داريم. آن كساني كه به يك نحوي يك نوع مرجعيتي در افكار مردم دارند؛ از اين سياسيون و رؤساي احزاب و كارگردانان جريانات سياسي، و يك عدهاي از اينها حرفشنوي دارند، اينها خيلي بايد مراقب رفتار خودشان باشند؛ خيلي بايد مراقب گفتار خودشان باشند. اگر آنها كمي افراطيگري كنند، دامنهي اين افراطيگري در بدنهي مردم به جاهاي بسيار حساس و خطرناكي خواهد رسيد كه گاهي خود آنها ديگر نميتوانند آن را جمع كنند، كه ما نمونههايش را ديدهايم. افراط وقتي در جامعه به وجود آمد، هر حركت افراطي به افراطيگري ديگران دامن ميزند. اگر نخبگان سياسي بخواهند قانون را زير پا بگذارند، يا براي اصلاح ابرو، چشم را كور كنند، چه بخواهند، چه نخواهند، مسئول خونها و خشونتها و هرج و مرجها، آنهايند. من به همهي اين آقايان، اين دوستان قديمي، اين برادران توصيه ميكنم بر خودتان مسلط باشيد؛ سعهي صدر داشته باشيد؛ دستهاي دشمن را ببينيد؛ گرگهاي گرسنهي كمينكرده را كه امروز ديگر نقاب ديپلماسي را يواش يواش دارند از چهرههايشان برميدارند و چهرهي حقيقي خودشان را نشان ميدهند، ببينيد؛ از اينها غفلت نكنيد.
امروز - حالا عرض خواهم كرد - ديپلماتهاي برجستهي چند كشور غربي كه تا حالا با تعارفات ديپلماتيك با ما حرف ميزدند، نقاب از چهره برداشتند؛ چهرهي واقعي خودشان را دارند نشان ميدهند؛ "قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفي صدورهم اكبر ".(5) دشمنيهاي خودشان با نظام اسلامي را دارند نشان ميدهند؛ از همه هم خبيثتر دولت انگليس. من به اين برادران عرض ميكنم، به مسئوليت پيش خداي متعال فكر كنيد: پيش خدا مسئوليد، از شما سؤال خواهد شد. آخرين وصاياي امام را به ياد بياوريد؛ قانون، فصلالخطاب است؛ قانون را فصلالخطاب بدانيد. انتخابات اصلاً براي چيست؟ انتخابات براي اين است كه همهي اختلافها سر صندوق رأي حل و فصل بشود. بايد در صندوقهاي رأي معلوم بشود كه مردم چي ميخواهند، چي نميخواهند؛ نه در كف خيابانها. اگر قرار باشد بعد از هر انتخاباتي آنهائي كه رأي نياوردند، اردوكشي خياباني بكنند، طرفدارانشان را بكشند به خيابان؛ بعد آنهائي كه رأي آوردهاند هم، در جواب آنها، اردوكشي كنند، بكشند به خيابان، پس چرا انتخابات انجام گرفت؟ تقصير مردم چيست؟ اين مردمي كه خيابان، محل كسب و كار آنهاست، محل رفت و آمد آنهاست، محل زندگي آنهاست، اينها چه گناهي كردند؟ كه ما ميخواهيم طرفدارهاي خودمان را به رخ آنها بكشيم؛ آن طرف يك جور، اين طرف يك جور. براي نفوذي تروريست - آن كسي كه ميخواهد ضربهي تروريستي بزند - مسئلهي او مسئلهي سياسي نيست؛ براي او چه چيزي بهتر از پنهان شدن در ميان اين مردم؛ مردمي كه ميخواهند راهپيمائي كنند يا تجمع كنند. اگر اين تجمعات پوششي براي او درست كند، آنوقت مسئوليتش با كيست؟ الان همين چند نفري كه در اين قضايا كشته شدند؛ از مردم عادي، از بسيج، جواب اينها را كي بناست بدهد؟ واكنشهائي كه به اينها نشان داده خواهد شد - تو خيابان از شلوغي استفاده كنند، بسيج را ترور كنند، عضو نيروي انتظامي را ترور كنند - كه بالاخره واكنشي به وجود خواهد آورد، واكنش احساسي خواهد بود. محاسبهي اين واكنشها با كيست؟ انسان دلش خون ميشود از بعضي از اين قضايا؛ بروند توي كوي دانشگاه، جوانها را، دانشجوها را - آن هم دانشجوهاي مؤمن و حزباللهي را، نه آن شلوغكنها را - مورد تهاجم قرار بدهند، آنوقت شعار رهبري هم بدهند! دل انسان خون ميشود از اين حوادث. زورآزمائي خياباني بعد از انتخابات كار درستي نيست، بلكه به چالش كشيدن اصل انتخابات و اصل مردمسالاري است.
من از همه ميخواهم به اين روش خاتمه بدهند. اين روش، روش درستي نيست. اگر خاتمه ندهند، آنوقت مسئوليت تبعات آن، هرج و مرج آن، به عهدهي آنهاست.
* فكر نكنيد با حركات خياباني اهرم فشاري عليه نظام درست مي كنيد
اين تصور هم غلط است كه بعضي خيال كنند با حركات خياباني، يك اهرم فشاري عليه نظام درست ميكنند و مسئولين نظام را مجبور ميكنند، وادار ميكنند تا به عنوان مصلحت، زير بار تحميلات آنها بروند. نه، اين هم غلط است. اولاً تن دادن به مطالبات غير قانوني، زير فشار، خود اين، شروع ديكتاتوري است. اين اشتباه محاسبه است؛ اين محاسبهي غلطي است. عواقبي هم اگر پيدا كند، عواقبش مستقيماً متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد شد. اگر لازم باشد، مردم آنها را هم در نوبت خود و وقت خود خواهند شناخت.
* اگر راه ديگري انتخاب كنند، صريحتر صحبت خواهم كرد
من از همهي اين دوستان، اين برادران، ميخواهم بنا را بر برادري بگذاريد، بنا را بر تفاهم بگذاريد، قانون را رعايت كنيد. راه قانون باز است. راه محبت و صفا باز است، از اين راه برويد. و اميدوارم خداي متعال توفيق بدهد كه همه از اين راه بروند. خب، همه پيشرفت كشور را ميخواهند. جشن پيروزي چهل ميليوني را اين برادران گرامي بدارند و نگذارند دشمن اين جشن را خراب كند؛ همچناني كه دشمن ميخواهد خراب كند. البته اگر كساني بخواهند راه ديگري را انتخاب بكنند، آنوقت بنده دوباره خواهم آمد و با مردم صريحتر از اين صحبت خواهم كرد.
* دشمنان شوكه شدند
و اما خطاب سوم، خطاب به سران استكبار و سران رسانههاي استكباري است. بنده در اين دو سه هفته، رفتار و گفتار دولتمردان آمريكا و دولتمردان چند كشور اروپائي را دنبال كردم؛ در اين هفتههاي نزديك به انتخابات و آن روز انتخابات و شب بعد از انتخابات، بعد هم اين دو سه روزِ بعد از انتخابات. يك وضع متغير و متفاوتي داشت. اول، قبل از شروع انتخابات جهتگيري رسانههايشان، دولتمردانشان، اين بود كه در اصلِ انتخابات ايجاد ترديد كنند، شايد شركت مردم كم بشود. البته همين نتائجي كه از اين انتخابات حاصل شد، همين نتائج را آنها هم - هم اروپائيها، هم آمريكائيها - حدس ميزدند؛ اما اين حركت عظيم مردم را انتظار نداشتند؛ اين كارِ 85 درصدي؛ چهل ميليوني را باور نميكردند. بعد از آنكه اين حضور عظيم ديده شد، اينها شوكه شدند؛ فهميدند چه اتفاق بزرگي در ايران افتاد؛ فهميدند كه بايد خودشان را با اين شرائط جديد وفق بدهند؛ هم در امور بين الملل، هم در امور خاورميانه و جهان اسلام، هم در مسئلهي هستهاي. در مسائل ايران شوكه شدند؛ فهميدند كه سرفصل جديدي در مسائل مربوط به جمهوري اسلامي پيدا شد، كه مجبورند اين را بپذيرند. اين مال هنگامي بود كه اين حركت عظيم مردم ديده شد و از اينجا مرتب به وسيلهي ايادي خودشان مخابره شد و همهشان اظهار تعجب كردند؛ از همان صبح جمعه اين اظهارات شروع شد، آنجا هم برخي از بازخوردهاي اين اظهارات ديده شد.
* اظهارات بعضي نامزدها دشمن را اميدوار كرد / نقابها كنار رفت
وقتي اعتراض بعضي از نامزدها را ديدند، ناگهان احساس كردند فرصتي برايشان پيش آمد. اين
خبرگزاري فارس: فصل مشترك جريان انحرافي و جريان فتنه همان نگاهي است كه تأكيد ميكند بايد از حاكميت دين به صورت شناخته شدهاش در تئوري ولايت فقيه فاصله گرفته و نبايد آن را محور جامعه قرار داد. يكي به اسم تقرب به امام عصر(عجلاللهتعالي) و ديگري با اين توجيه كه عصر جديد، عصر سكولاريسم است در اين نقطه به هم ميرسند.
به گزارش خبرنگار گروه فضاي مجازي خبرگزاري فارس، محمدحسين صفار هرندي وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامي در تحليلي درباره نقاط اشتراك جريان انحرافي و فتنه 88 در پايگاه اطلاعرساني برهان گفت: برابر اين پرسش كه آيندهي اصلاحات و اصلاح طلبي چه خواهد شد؟ روشن است كه بايد ابتدا تبيين و تعريفي از اصلاح طلبي و ماهيّت آن داشته باشيم. زماني كه كارنامهي اصلاحات مورد بررسي قرار ميگيرد يك مبدأ براي آن تعريف ميشود كه بروز عيني آن مبدأ بدون ترديد مقطع دوم خرداد سال 76 است. اما بايد گفت اين جريان خلع الساعه به وجود نيامده و به طور حتم يك عقبهي مشخص، دارد. وقتي عقبهي جريان مورد بررسي قرار ميگيرد بايد به تك تك عناصر تشكيل دهندهي آن توجه داشت. به عبارتي اگر مجموعهي اصلاحات يك گروه بود اين امكان وجود داشت كه آنها را جرياني قلمداد كنيم كه از بيست سال پيش به وجود آمده و در مقطعي صرفاً با تغيير نام به اين نقطه رسيده است.
پس وقتي كه اين جريان به دقت بررسي گردد، ديده ميشود كه يكپارچه نبوده و داراي تنوع و گوناگوني مشخصي در درون خود ميباشد. گروههاي تشكيل دهندهي جبههي دوم خرداد، 17 الي 18 گروه بودند كه برخي از آنها مانند «حزب مشاركت» در مقطع انتخابات هنوز شكل نگرفته و بعد از پيروزي آقاي خاتمي متولد شدند. ولي برخي ديگر نظير «كارگزاران، مجمع روحانيون، انجمن اسلامي معلمان و دفتر تحكيم وحدت به اعتبار اتحاديهي انجمنهاي اسلامي سابق و ...» از قبل وجود داشتند. شايد بتوان گفت در رأس اين گروهها آن كه بيشتر از همه مدعي بوده و براي خود يك حق پدرخواندگي هم قائل ميشد، «مجمع روحانيون» بود.
بايد عنايت داشت كه سابقهي تشكيل مجمع روحانيون به انشعاب يك گروه از بطن جامعهي روحانيت مبارز برميگردد لذا ميتوان ريشهي اين جريان را در جامعهي روحانيت مبارز جستوجو نمود بنابراين بايد گفت خواستگاه ابتدايي اين جريان درون انقلاب بوده است.
در مورد سازمان مجاهدين انقلاب هم بايد به اين گونه عمل كرد. سازماني از هشت گروه به هم پيوسته كه پيش از انقلاب با اعتقاد به مبارزه مسلحانه شناخته شدهاند، تشكيل شد .برخي از اعضاي اين سازمان به شدت تحت تأثير روش مبارزاتي «مجاهدين خلق» بوده و انتخاب نام «مجاهدين انقلاب» نيز براي تداعي اين مسأله بود. اما بر همراهي و همنوايي با انقلاب اسلامي تأكيد ميكردند.
اين مجموعه داراي طيفبنديهايي بود كه شاخهي بهزاد نبوي، فدايي، ذوالقدر و ... در رأس آنها بودند. اين طيفها نيز تضادهايي داشتند كه در نهايت منجر به جدايي آنها شد. جالب است كه برخي از آنها كه در جبهه دوم خرداد نيز حضور داشتند در مقطعي در حزب جمهوري اسلامي هم بودهاند.
لذا در بررسي هر گروه و حتي هر شخصيتي ملاحظه ميشودكه با گذشت زمان دچار دگرديسيها و تغيير و تحولات شخصيتي، فكري و مشربي ميشوند.
با اين مقدمه بايد گفت، وقتي پيشينهي جريان اصلاحطلب در مقابل وضعيت امروز آن قرار ميگيرد، هيچ تعريف واحدي از آن نميتوان داشت. به عبارتي نميتوان گفت كه آنها همان مجمع روحانيون سابق و لاحق هستند. همچنين نميتوان ادعا كرد كه كليت اين جريان، معادل سازمان مجاهدين انقلاب يا كارگزاران يا مشاركت است.
اين گروهها هريك تشكيل دهنده يك جبهه بودهاند كه يك هدف مشترك را دنبال كرده و البته به لحاظ اعتقادي، فرهنگي و سياسي نيز پيوندهايي دارند.
در اين بين درگيريهاي نظري دو جريان راست و چپ روحانيت حداكثر مرزبندي ميان اين دو گروه را تشكيل ميدهد. عنصر وفاق بخش گروههايي كه در دههي 60 به عنوان گروههاي چپ محسوب ميشدند مواضع اقتصادي بوده كه دولت را عنوان عامل اصلي در عرصهي اقتصاد ميدانستند. در مقابل جريان راست، معتقد بود كه مردم و بخش خصوصي بايد در اين حوزه فعالتر باشد. همچنين تقسيم بندي ديگري كه گروههاي سياسي را در دههي 60 از يكديگر جدا مينمود اين بود كه يك دسته به حضور حداكثري دين در جامعه معتقد بودند و عمدهي تشكيل دهندگان آن چپها به شمار ميآمدند. در مقابل نيز عدهاي حضور حداقلي آن را مطرح ميكردند.
مورد ديگر ميزان نزديكي گروهها به انقلاب از سويي و تمايز آنها با گروههايي از جمله ليبرالها، مليگراها و منافقين و ... از ديگر سو به شمار ميآيد.
تمايز ديگر در حوزهي سياست خارجي بود كه برخي معتقد بودند دشمني با كشورهايي چون آمريكا و اسراييل و مانند اينها يك دشمني آشتي ناپذير و ابدي است و برخي اين ميزان تعصب را نداشته و يا حداقل اينگونه ابراز عقيده نميكردند؛ البته اين مسأله مطلق نبود.
همان طور كه در بسياري از موارد راستها نيز همان موضع تند و تيز ضد آمريكايي را ميگرفتند يا آنكه بعد از رحلت امام در مقطعي كه چپها تا حدي تنازل كرده و برخي از آنها بحث رفاقت با آمريكا را مطرح كردند اين مسأله انتقاد راستها را به همراه داشت.
*عامل اصلي تمايز ميان چپ و راست
تصور بنده اين است كه شكاف و نقطهي تمايز اصلي ميان دو مشرب چپ و راست سابق -كه بعدها در دگرديسيهاي متعدد به اشكال مختلف در ميآيند- يك نوع نگرش شبه عقيدتي است كه نمود عيني آن نگاه روشنفكرانه به دين در مقابل نگاه متعبدانه به آن ميباشد. لذا اگر از گروههايي كه در دوم خرداد 76 به هم پيوستند علت اين پيوستگي مورد سؤال واقع شود گذشته از بحث ائتلاف انتخاباتي، نگاه روشنفكرانهي كانديداي آنها به دين و به مسايل انقلاب و نظام - در مقابل نگاه بسته و ارتجاعي- به عنوان عامل اصلي وفاق آنها مطرح خواهد شد اما علت درگيري جريان روشنفكري و جريان تعبد ريشه در كجا دارد؟ وقتي سابقهي اين دو، بررسي ميگردد ملاحظه ميشود كه در يك دوره دعواي درون ديني و برون ديني مطرح است.
برجستهترين نمود اين مسأله در دعواي بين چپهاي ماركسيست با مذهبيها بوده كه درگيريهاي دههي 40 در ايران به شمار ميآيد. كمونيستها و سوسياليستهاي آن روز كه ماركسيسم را به عنوان علم مبارزه ميشناختند به عنوان جريان تراز و جريان روشنفكري معرفي شده و هر كس كه اين مسأله را نميپذيرفت از رژيم شاه گرفته تا حوزهي علميّه، به عنوان مرتجع معرفي ميگرديد. ارتجاع از ديد آنها به معناي نرفتن زير بار تفكر سوسياليستي كه تفكر تراز روشنفكري آن موقع محسوب ميشد، بود.
شايان ذكر است مقطعي در اواخر قرن 19 نيز كه ماركسيسم چندان موضوعيّت نداشت، تفكر ليبرالي غربي با انديشههاي جمهوري خواهي و دموكراسي خواهي به عنوان تراز روشنفكري مطرح بود.
در اين ميان برخي از نيروهاي مذهبي يا از باب شيفتگي نسبت به آرمانهاي ماركسيستي مثل عدالتخواهي و مانند اينها و يا از باب مرعوب شدن در برابر اين انديشهها تحت تأثير اين جريان قرار گرفتند. لذا با تلفيق آموزههايي از انديشههاي ماركسيستي و انديشههاي اسلامي معجوني درست شد كه بعدها تفكر التقاطي «مجاهدين خلق» نام گرفت.
اين تفكر التقاطي در اواخر دههي 40 و اوايل دههي 50 سايهي خود را روي محيط روشنفكري ديني مياندازد؛ و اينجاست كه جنگ بين نگاه روشنفكرانه و نگاه متعبدانه هر روز بالا ميگيرد. تا جايي كه با خروج شاخهي غيرديني و ماركسيستي رخنه كرده درون مجاهدين خلق، ضربهاي به جريان روشنفكري وارد ميشود.
و اين شرايط گرايش نگاه تعبدي را تقويت كرد. همين مسأله به دست مايهاي در آستانهي انقلاب تبديل شد. به گونهاي كه وقتي امام(ره) به عنوان يك رهبر روحاني پيش قدم شد، تمايل به سمت ايشان بيشتر از تمايل به گروههاي روشنفكر مثل مجاهدين خلق و مانند اينها بود.
اين جريان علي رغم داشتن تشكيلات پردامنه و وسيع، در ذيل هيبت و هيمنهي امام(ره) ذوب و محو شدند. چرا كه در انقلاب نگاه تعبدي به عنوان نگاه مبنا مطرح بود؛ اما آيا اين نگاه تعبدي منافاتي با داشتن نگاه نوانديش نسبت به مسايل دين داشت؟ بايد گفت خير! چرا كه حضرت امام(ره)، خود در رأس نوانديشان قرار داشتند.
در اين بين پرسشي مطرح است كه هم اينك وارثان آن تفكر طرد شده توسط مردم، انقلاب و امام(ره) چه افراد و جريانهايي هستند؟ به عبارتي ميتوان بخشهايي از آن را در تفكرات امثال مجاهدين انقلاب شاخهي «بهزاد نبوي»، شاخهاي از دفتر تحكيم وحدت كه به تكيه بر نگاه روشنفكري اصرار داشت، نفراتي از مجمع روحانيون كه خود را مبراي از نگاه متعبد به مسايل ديني ميدانستند، عناصري از حوزويان كه از نگاه تعبدي برائت ميجستند و نگاه روشنفكرانه را تعقيب ميكردند نظير «مجتهد شبستري» و «كديور» جستوجو نمود.
*ائتلاف با ليبرالها
با گذشت زمان ملاحظه ميشود كساني كه حتي تا يك دورهاي با هم رقيب محسوب ميشدند، مانند ليبرالها كه به شدت با مجمع روحانيون و نيز با مجاهدين انقلاب زاويه داشتند ، همسو ميشوند. همان طور كه با بررسي نشريهي «عصر ما» در سالهاي 74 -75 به وضوح مواضع تند عليه جريان ليبرال در آن ديده ميشود. لكن پس از چند سال اين نگاه تلطيف شده و رفته رفته به اين سمت ترغيب ميشود و در نهايت به طور رسمي اعلام ميكند كه ما با ليبرالها مشكل نداشته و در كنار هم فعاليت خواهيم كرد.
از اينجا نگاه آنها در مورد حضور دين در جامعه كه يك نگاه حداقلي است به صورت رسمي اعلام ميشود. بدين معنا كه دين در ساحت مسايل اجتماعي بايد حداقل مداخله را داشته باشد. همانگونه كه از ظواهر امر پيداست اين نگاه طبعاً با نظريهي «ولايت فقيه» سازگار نميباشد. لذا به تدريج شاهد انتقادهاي ايشان به مباني انقلاب و ولايت فقيه هستيم. به عنوان نمونه «محسن كديور» در مقالات مفصلي ادعا ميكند كه خود حضرت امام(ره) هم از احساسات انقلابي مردم سو استفاده كرد و در آن هياهويي كه گل كرده بود حرف خود را به كرسي نشاند. در حالي كه اگر مردم فرصت انديشيدن درست را در اين خصوص داشتند زير بار ولايت فقيه نميرفتند.
طبعاً در اين نگاه، كاركرد دين، حداكثر يك رابطهاي قلبي ميان مؤمنان با خداي خويش است. همهي كاركرد دين همين است كه اگر انسانها ديندار باشند روابط اجتماعي سالمتري خواهند داشت. ولي دين نبايد به عنوان يك راهنماي عمل و يك آموزه براي گردش امور مبنا قرار گرفته و در جامعه حكومت بكند.
در اين شرايط، اين جمع آرام آرام هويّت واحد خود را به جامعه معرفي ميكند. در يكي از شمارههاي نشريهي «كيان» در مقالهاي «سنت نوين روشنفكري» يا «روشنفكري نوين ديني» مورد بررسي قرار ميگيرد. اين مقاله در بيان خصوصيات جريان روشنفكري تصريح ميكند كه آنها بر خلاف جريان سابق، معتقد هستند كه عقل و انديشه متكي به مباحث عقلاني – و نه تعبد- بايد محور باشد. ضمن اينكه بايد تكليف از جامعه رخت بربند و حق جايگزينش شود. آقاي «سروش» تأكيد داشت كه «جامعهي مدرن جامعهي حقوق مداران است نه تكليف مداران».
به نظر ميرسد اين مسأله هم از جمله واردات دورهي روشنفكري اروپا به كشور است. به نحوي كه انسان را غير مكلف و صاحب حق قلمداد كرده و او را از پاسخگويي مبرّا ميداند.
خصوصيت ديگر اين سنت نوين روشنفكري آن است كه تابع حماسه نيست. حماسهاي كه در چپ دههي 60 ، شور انقلابي ايجاد ميكرد. وقتي در اين دوره حماسه سركوب ميشود، روح سازش كاري جاي آن را ميگيرد. به عنوان مثال مطرح ميكردند كه ما در گذشته يك چيزي بر ضد آمريكا گفتيم. لكن دوران حماسه گذشته و ميتوان گفت كه ما اشتباه كردهايم.
اگر گروههاي مختلف تشكيل دهندهي جبههي دوم خرداد مورد تحليل واقع شوند ديده ميشود عامل كنار هم قرار گرفتن اينها فارغ از مباحث اقتصادي، سياسي و ... اين است كه آنها در يك نقطه به گونهاي به يك تجديد نظر طلبي نسبت به سابقهي فكري و فرهنگي خود رسيدهاند و همانگونه كه قيد شد ريشهاش در نگاه روشنفكرانه به مقولهي دين است.
امروز هر قدمي كه اين جريان برداشته به سمت نزديكتر شدن به اهداف روشنفكري بوده است. لذا در اين مسير از يك سو متحد كساني خواهند شد كه لاييك يا سكولار هستند. از سويي ديگر با گروهي از اهالي دين، كه از قبل اعلام كردهاند كه دين نبايد در عرصهي سياست وارد بشود مثل «انجمن حجتيه» و گروههاي مشابه پيوند ميخورند. فلذا يك معجوني متشكل از افرادي كه شايد به لحاظ فكري متحجرترينها بودند، نظير انجمن حجتيه و مانند اينها و تصورشان اين بوده كه از انسان، هيچ كاري جز انتظار امام عصر(عجلاللهتعالي) ساخته نيست تا آن كساني كه اصلاً براي دين هيچ مأموريت اجتماعي قائل نيستند همچون لاييكها و سكولارها پديد ميآيد. به گونهاي كه چنانچه از هر گروه ديگري نيز ريزشي صورت گيرد - به اين معنا كه معتقد باشند بايد پر و بال دين را از دخالت در امور اجتماعي سياسي چيد- وارد اين مجموعه ميشود. به عنوان نمونه جرياني كه معتقد به مهدويتي است كه در آن، مسير اعمال ولايت، يك مسير شهودي است و نه مسير و ترتيبي كه سلسله مراتب طبيعي داشته باشد، از اين دست ارزيابي ميشود.
نگاه مبناي شيعي معتقد است كه در عصر غيبت، مرجعيت پاسخگويي به مسايل مستحدثهي جامعهي مسلمين به عهدهي دين آگاهاني است كه نائب عام امام عصر(عجلاللهتعالي) محسوب ميشوند؛ اگرچه ارتباط مستقيم با امام ندارند اما در مجراي دين حكمراني كرده و نظر آن را بيان ميكنند كه خود امام معصوم روشن كرده است. اين مسير فقهات و مرجعيت ديني در فقه تشيع است.
اما كساني هم معتقد هستند كه اعمال ولايت امام عصر(عجلاللهتعالي) هيچگونه سلسله مراتبي نداشته و امام عصر(عجلاللهتعالي) با يك يك آحاد مؤمنان رابطهي مستقيم برقرار نموده و به آنها تكليف ميكنند. لذا هر مؤمني ميتواند از راه شهود به ساحت امام عصر(عجلاللهتعالي) رسيده و از ايشان دستور بگيرد. بنابراين فلسفهي حكومت ديني با اين نگرش خود به خود منتفي ميشود.
آقايان اصلاح طلب به دليل تمكينشان در برابر انديشهي روشنفكران به تدريج به اين نقطه رسيدهاند. در اين ميان برخي از آنها جسارت بيان كردن اين مباحث را به صورت جديتر داشته كه شاخهي سكولار را تشكيل ميدهند. برخي ديگر نيز همچنان در رو دربايستي بوده و خود را شاگردان معنوي امام(ره) ميخوانند لكن متحدان فكري خود را از بين سكولارها انتخاب ميكنند.
طبيعي است در شرايط كنوني اگر اين جريان قصد يارگيري از ميان جريان اصولگراي فعلي را داشته باشد به حلقههايي از اينها متصل ميشود كه در مجموع به آن نگاه روشنفكرانه نزديك باشند. به عبارت دقيقتر جرياني كه معتقد به وجود حكومت ديني در عصر غيبت نيستند شامل اين مسأله ميشود. به طور مشخص بايد به جريان شهودي اشاره داشت كه معتقد است امام عصر(عجلاللهتعالي) در دورهي غيبت به صورت مستقيم با افراد ارتباط برقرار نموده فلذا نيازي به حضور سلسلهي مراجع، روحانيان و دين شناسان از اين دست وجود ندارد.
جريان منحرفي كه به تازگي بروز يافته اگرچه حقيرتر از آن است كه نظريه پردازي نمايد لكن همين ايده را تعقيب ميكند؛ تا جايي كه سركرده آن، پايان عصر اسلامگرايي و آغاز عصر انسان را اعلام مينمايد. عصر انسان در حقيقت، همان دورهي اومانيسمي است كه سالها پيش در غرب مطرح شد و جريان روشنفكري هم از آنجا ريشه گرفت. حال اين جريان نيز ارجاع به اومانيسمي ميدهد كه در آن محور همهي كائنات هستي، انسان بوده و تكليف الهي در آن هيچگونه موضوعيتي ندارد.
در اين ميان بعضي شواهد و قرائن، گواه اين است كه در خفا شاخههايي از دو جريان انحرافي و فتنه در حوزهي عملكردي با هم مرتبط ميشوند. بعضي از چهرههاي شاخص اصلاحات با اين تحليل، كه تا حدي كاركرد گرايانه است نميگويند كه ما با جريان انحرافي يك اتحاد فكري داريم بلكه معتقدند آنها گروهي هستند كه توانستهاند مركزيّت نظام را به چالش بكشانند و اين درست همان خواستهي اساسي ما است. چرا كه اين امكان وجود دارد كه ما در آينده هم فرصت حضور مستقيم در صحنه را نداشته باشيم. گروهي كه شايد بتواند از اين فرصت بهره ببرد، آنها هستند. پس ميتوانيم در منافع مشترك با يكديگر نوعي اتحاد ايجاد كنيم. به عنوان مثال صحبتهاي آقاي «علي ربيعي» مبني بر اينكه اظهارنظرهاي فلاني به چيزهايي كه ما ميخواستيم خيلي نزديك است و چنانچه ما نامزدي براي انتخابات نداشته باشيم، ميتوانيم روي او سرمايه گذاري كنيم.
به هر روي فصل مشترك آنها همان نگاهي است كه تأكيد ميكند بايد از حاكميت دين به صورت شناخته شدهاش در تئوري ولايت فقيه فاصله گرفته و نبايد آن را محور جامعه قرار داد. يكي به اسم تقرب به امام عصر(عجلاللهتعالي) و ديگري با اين توجيه كه عصر جديد، عصر سكولاريسم است در اين نقطه به هم ميرسند.
ماجرا درست از ساعت ۲۳، شب جمعه ۲۲ خرداد ماه اغاز شد. جایی که انتخابات دهم ریاست جمهوری پایان یافته بود و مسئولین صندوق ها می رفتند تا شمارش آرا را آغاز کنند. در این هنگام بود که میرحسین موسوی در مقابل دوربین خبرنگاران حاضر شد و در حالی که هنوز هیچ نتیجه رسمی از انتخابات اعلام نشده بود، عنوان کرد که “من با نسبت آرای بسیار زیادی برنده قطعی انتخابات هستم. اکثریت مردم به من رأی دادند. البته نتایج قطعی اعلام میشود و آنچه من گفتم نتایجی است که ما از استانها و شهرستانهای سطح کشور گرفتهایم.” وی سپس با انتشار بیانیه ای از هواداران خود خواست تا خود را برای برگزاری جشن پیروزی اماده کنند. همین جمله کافی بود که پروژه ادعای تقلب در انتخابات آغاز و سناریوی چندین ماهه برای براندازی نظام آغاز شود. سناریویی که الگو برداری شده از انقلاب های رنگی در کشورهای اروپای شرقی بود. درست پس از همین ادعا، در روز ۲۳ خرداد جمعی از هواداران موسوی به خیابانها آمدند و با به آتش کشیدن اموال عمومی خواستار ابطال انتخابات و معرفی میرحسین موسوی به عنوان رئیس جمهور جدید شدند. ماجرایی که ماه ها به طول انجامید و طی آن بسیاری تعدادی کشته و زخمی و اموال زیادی از مردم دچار خسارت شد.
واقعیتی به نام شکست
اما این ادعای تقلب در حالی از سوی میرحسین موسوی در درون هوادارانش نهادینه شد، که نگاهی به ترکیب آرا پیش از برگزاری انتخابات، نشان می داد که موسوی نسبت به رقیب خود فاصله ای فاحش داشت . این در حالی بود که حتی پس از برگزاری انتخابات، وزارت کشور، دریک حرکت بی سابقه اقدام به انتشار تعداد آرا به تفکیک شعب اخذ رای کرد. همچنین شورای نگهبان نیز اقدام به شمارش آرای ۱۰ درصد صندوق های اخذ رای در کشور به صورت اتفاقی کرد اما هیچ کدام از این اقدامات نتواسنت آتش سرکش جریانی را که به نام انتخابات به دنبال براندازی نظام بودند را خاموش کند. این ماجرا تا آنجا پیش رفت که رهبر معظم انقلاب نیز با درک شرایط حساس کشور و طراحی های صورت گرفته، خود شخصا وارد ماجرا شدند و نه تنها جلساتی را نمایندگان کاندیداها ترتیب دادند تا ادعاهای انها را در خصوص مخدوش بودن انتخابات بشوند، بلکه جلسه ای خصوصی نیز با میرحسین موسوی داشتند و پس از شنیدن نظرات وی در خصوص انتخابات، وی را به پیگیری آرام موضوعات و پرهیز از هیاهو دعوت کردند. اما میرحسین موسوی که به تحریک تیم مشاورانش گویی سناریو تقلب را نیز باور کرد حاضر به پذیرش شکست نشد و خود را در باتلاقی که این مشاوران با خط دهی سرویس های جاسوسی بیگانه ساخته بودند، قرار داد و پس از آن هیچ زمانی موفق به خروج از این باتلاق نشد.
آشوبهای ادامه دار
تمامی این اتفاقات در حالی بود که بر اساس طراحی های صورت گرفته، قرار بود که با پافشاری و برگزاری راهپیمایی های متعدد در روزهای پس از انتخابات و ایجاد فشار، نظام را در شرایطی قرار دهند که حاضر به پذیرش ابطال انتخابات شود اما استواری نظام در سلامت انتخابات و هدایتهای رهبر معظم انقلاب به ویژه در نماز جمعه تاریخی ۲۹ خرداد، تمامی طراحی های این جریان را برهم زد. اما جریان فتنه که نمی خواست دست خالی از این کارزار خارج شود، پس از این تصمیم گرفت که با سو استفاده از مناسبتهای مختلف در داخل نظام، برای خود نظام چالش ایجاد کند. نمونه این وقایع را می توان در راهپیمایی روز قدس، روز دانش اموز، روز دانشجو دید. نظام نیز با شعار جذب حداکثری و دفع حداقلی، می کوشید از طریق شفاف سازی افراد فریب خورده را به آغوش نظام بازگرداند. این روند تا آنجا ادامه داشت که با هتک حرمت روز عاشورا توسط فتنه گران، باردیگر خود مردم به میدان آمدند و در یک راهپیمایی بزرگ و بی نظیر تکلیف این جریان را برای همیشه مشخص کردند. درست پس از این راهپیمایی بود که این جریان بساط خود را از کف خیابانها جمع کرد و برای همیشه به تاریخ پیوست .
ریزش پایگاه های اجتماعی و پایان کار جریان فتنه
در نهایت پس از شکستهای متوالی که در کارنامه جریان فتنه به ثبت رسید، حامیان این جریان که سرخورده از عدم موفقیت خود شده بودند، به ناچار دست از حمایت از سران این جریان برداشتند و همین موضوع باعث ریزش شدید در میان پایگاه های اجتماعی جریان فتنه شد. این روند ریزش تا جایی ادامه داشت که سران اصلی فتنه را مجبور به خانه نشینی کرد و در حقیقت با این اقدام مجلس ترحیم این جریان برگزار شد. امروز آن چیز که از جریان فتنه باقی مانده است، تنها خاطرات تلخی است برای مردم ایران. خاطرات که اگرچه نگذاشت کام حضور گسترده مردم در انتخاباتی بی سابقه به کام نظام شیرین شود، اما باعث واکسینه شدن نظام در برابر میکروبهای سیاسی شد
مدرک کارشناسی ارشد مهدي هاشمي رفسنجاني "مدرك معادل " بوده و پس از گذراندن دوره آموزشي در دانشگاه صنعتي شريف اخذ شده است.
به گزارش گروه فضاي مجازي خبرگزاري فارس، عصر امروز نوشت: همانطور كه در عكسهاي الصاق شده مشاهده مي كنيد، مدرك كارشناسي ارشد مهدي هاشمي رفسنجاني "مدرك معادل " بوده و پس از گذراندن يك دوره آموزشي بين دانشگاه صنعتي شريف و سازمان بهينه سازي مصرف سوخت كشور اخذ شده است!
نكته قابل توجه اينكه وي پس از اخذ اين مدرك كارشناسي ارشد معادل، مدرك دكتري خود را از دانشگاه آزاد اخذ كرده است.
بر پايه اين گزارش، مهدي هاشمي بارها خود را فارغ التحصيل دانشگاه صنعتي شريف خوانده است كه نكته قابل توجه در اين خصوص اينكه وي در گذشته "رئيس سازمان بهينهسازي مصرف سوخت كشور " بوده و احتمال دارد اين "مدرك معادل " با استفاده از جايگاه وي اخذ شده باشد؛ چه آنكه مشخص نيست كه وي در دورههاي آموزشي فوق الذكر شركت كرده است يا خير كه نيازمند اطلاع رساني مسئولان دانشگاه صنعتي شريف در اين خصوص است.
با آغاز مطالبات مردمي براي محاكمه عوامل اغتشاشات و ناامنيها در كشور پس از انتخابات 22 خرداد 88 كه بالتبع نام مهدي هاشمي را نيز بر سر زبانها ميانداخت، وي به ناگاه از كشور خارج شد.
البته بسياري از مردم و كارشناسان، رفتن مهدي هاشمي به لندن را با مسائل مطرح شده درباره وي مبني بر دست داشتن در اغتشاشات پس از انتخابات، بدون ارتباط نميدانستند و خواستار بازگرداندن وي به ايران براي حضور در دادگاه بودند.
شائبه فرار مهدي هاشمي از كشور و ارتباط وي با اغتشاشات پبش آمده در ايام پس از انتخابات 22 خرداد 88 آنجا بيشتر تقويت شد كه در چهارمين جلسه رسيدگي به پرونده آشوبهاي پس از انتخابات، مسعود باستاني از روزنامهنگاران فعال دوم خردادي با اشاره به محورهايي كه از سوي مهدي هاشمي رفسنجاني به مديريت سايت "جمهوريت " داده شده بود، گفت: حمله به عملكرد 4 ساله دولت و تضعيف نهادهاي قانوني كشور(سپاه ،بسيج، شوراي نگهبان و...) و القاي تقلب و التهابآفريني در انتخابات جزو محورهايي بود كه دستور كار داشتيم.
همچنين حمزه كرمي مدير سايت جمهوريت نيز در دادگاه اعلام كرد كه مهدي هاشمي در انتخابات پولشويي، سندسازي و از بيتالمال هزينه ميكرد.
اما پيرو اين شائبهها، دفتر هيئتامناي دانشگاه آزاد به دفاع از مهدي هاشمي (رئيس اين دفتر) پرداخت و با صدور اطلاعيهاي سفر وي را يك "مأموريت سازماني " عنوان كرد.
دفتر هيئت امناي دانشگاه آزاد در اين اطلاعيه خود تصريح كرد كه مهدي هاشمي رئيس دفتر هيئت امناي دانشگاه آزاد جهت بازديد و رسيدگي دفاتر و شعبات دانشگاه آزاد در خارج از كشور، چندين روز قبل از دادگاه مورخ 3 شهريور 88 به خارج از كشور عزيمت كرده و قطعاً بعد از اتمام "مأموريت سازماني " خويش جهت پاسخگويي به مطالب كذب مطرح شده در دادگاه به كشور بازخواهد گشت؛ سفري كه همچنان به پايان نرسيده است...
یکی از سایت های جریان فتنه با نقل خاطره ای از شیخ یوسف صانعی مدعی شد که وضعیت کنونی برخی از اصلاح طلبان حاصل عملکردهای آنان در پست های حکومتی شان بوده و آنان اینک از کرده های خود در سال های ابتدایی انقلاب پشیمان هستند.
به گزارش جوان آنلاین،سایت بالاترین در لینکی قرارداده در مطلبی تحت عنوان«خاطره یکی از دوستان سبز از آیتالله صانعی به نقل از فیس بوک ایشان»،نوشته است:
سال گذشته با جمعی از دوستان خدمت آیت الله صانعی رفتیم . صحبت از وضعیت مملکت بود . ایشان گفتند دلتان برای آقای خاتمی و نوری نسوزد اینان تاوان حصر آیت الله منتظری را می دهند. دلتان برای آقای هاشمی نسوزد ایشان تاوان عمل خود را می دهند.شنیدم که ایشان به دوستی گفته بودند دلتان برای من هم نسوزد من هم تاوان آنچه که در مدت تصدی امور حکومتی را داشتم می دهم!.
گفتنی است در صورت صحت این ادعا باید اذعان کرد که اصلاح طلبان دیروز و فتنه گران امروز چگونه بابت استحاله خود به رو در رویی با انقلاب برخواسته اند.
شایان ذکر است که این اظهارات در حالی از سوی صانعی صورت می پذیرد که وی در زمان تصدی دادستانی کل کشور آنچنان افراط می کرده که با تفکرات ارزشی فاصله عمیقی می گرفته است. به عنوان مثال وی در سال ۱۳۶۱در دیدار اعضای گشتهای ثارالله مطالبی را مطرح میکند که قابل تامل است.در این جلسه از سوی دیدارکنندگان مطرح میشود که برخی افراد، زمانی که اعضای گشتهای ثارالله از آنها سوالاتی میکنند، جواب نمیدهند. پاسخ آیت الله صانعی در اینباره به شرح ذیل است: گفتند در برخوردها بعد از آن که با اخلاق اسلامی برخورد کردید، حاضر نشد به شما جواب بدهد و حاضر نشد امنیت مملکت را حفظ کند. شما میتوانید او را دستگیر و به دادسرا بفرستید، چون این جرم مشهود است… بعد از اخلاق اسلامی اگر دیدید حاضر به جواب دادن نشد و شما به او مشکوک هستید، به عنوان احتمال یک حرکت ضدانقلابی و جرم مشهود و مبارزه با امنیت مملکت میتوانید دستگیرش کنید و او را به دادسراها و مراجع قانونی بفرستید. اگر کسی اعتراض کرد بگویید فلانی (صانعی ) به عنوان یک دادستان در فلان سخنرانی و صحبتش این را گفت و من این را به عنوان یک مسئله قضایی دارم به شما میگویم و مسئولیت آن هم به عهده من است. به آنان که پاسخ شما را نمیدهند بگویید در صورت ندادن پاسخ ما شما را به دادسراها جلب میکنیم و آنها را به عنوان جرم مشهود و حرکت ضدانقلاب به دادسراهای انقلاب بفرستید چون احتمال توطئه است. پاسخ دادن او واجب است و فرض است که جواب شما را بدهد و واجب است که شما هر چه گفتید جواب بدهد. آنها نمیتوانند بگویند آزاد هستم. خیر، تو آزاد نیستی. تو از این آزادی میخواهی آزادی را ببری و از این آزادی میخواهی انفجار و ترور به وجود بیاوری. برای چه جواب نمیدهی؟ تو که صبح تا شب این همه حرف میزنی از دو کلمه جواب دادن خودداری میکنی؟ و شما به او بگویید که میتوانید او را به دادسرا جلب کنید و اگر باز جواب نداد به عنوان جرم مشهود جلب کنید و مسئولیت آن هم با بنده به عنوان یک دادستان و حافظ حقوق جامعه است . با اینها قاطعانه برخورد کنید. باید اینها از شما بترسند… ضدانقلاب باید آن قدر از شما بترسد که عکس شما را ببیند فرار کند و اگر این جور شد ، مسلمان صددرصد هستید (روزنامه جمهوری اسلامی یازدهم اسفندماه ۱۳۶۱
صدای آمریکا نتوانست از درز اخبار اتفاقات شرم آوری که در استودیو هایش جریان دارد جلوگیری کند.
بالاخره بعد از مدت ها قایم باشک بازی، لاپوشانی و خود را به کوچه های چپکی زدن، یکی از مجریان شبکه صدای آمریکا اقرار کرد همکار سابقش – الهام ستاکی – توسط یکی از مجریان شناخته شده شبکه – مهدی فلاحتی – مورد تجاوز و هتک حیثیت قرار گرفته است.
آرش سیگارچی – مجری برنامه روی خط – در خلال این اعتراف، البته با حالتی حق به جانب مدعی شد که دادخواست شکایت خانم ستاکی، از طریق دادگستری ایالات متحده روال قانونی خود را طی می کند.
بگذریم که ما هر چه زیر و بم سایت وزارت دادگستری آمریکا را بالا و پائین کردیم اثری از آثار این پرونده پیدا نشد اما ای کاش گردانندگان صدای آمریکا که نعره «عدالتخواهی» و عربده «دفاع از حقوق زن» و فریاد «شفافیت اطلاعات» شان گوش فلک را پر کرده است، دستکم از پس تأمین سلامت اخلاقی محیط کار کارمندان خود بر می آمدند تا امثال این افتضاحات و متعاقب آن ، تلاش بیهوده در پنهانکاری، قوز بالا قوز بی آبروئی های گذشته شان نشود. در انتها فقط می توانیم برای الباقی بانوان شاغل در شبکه صدای آمریکا آرزوی امنیت کنیم.
واقعا که چه نعمتی ست امنیت …!
شهر تهران در ۲۲ خرداد یک روز عادی را به پایان رساند.
به گزارش خبرآنلاین بعدازظهر روز یکشنبه خیابان ولیعصر حدفاصل میدان ولیعصر تا میدان ونک خیلی متفاوت از روزهای گذشته نبود.
تنها تفاوت تمهیدات نیروی انتظامی، راهنمایی و رانندگی و بسیج بود. در عین حالی که آمد و شد مردم به صورت طبیعی ادامه داشت ولی ترافیک در خیابان ولی عصر و تقاطع هایی مانند فاطمی، مطهری و حوالی پارک ساعی با توجه به یک طرفه بودن بیشتر از روزهای گذشته به نظر می آمد.
روز یکشنبه تعدادی از نیروهای موتور سوار بسیج نیز در طول مسیر خطوط بی آر تی خیابان ولیعصر دیده شدند که در برخی موارد اقدام به سردادن شعارهایی نظیر ماشاالله حزب الله می کردند.
تا ساعت ۲۱:۴۵ یکشنبه شب خبری مبنی بر تجمع و یا درگیری در محدوده میدان ولی عصر تا میدان ونک مخابره نشده و گزارش خبرنگاران خبرآنلاین آن را تایید نمی کند. فقط شنیده هایی حاکی از دستگیری چند نفر در محدوده پارک ساعی است که هنوز توسط مقامات رسمی تایید نشده است.
در حالی که وب سایت رادیو فردا عصر یکشنبه به نقل از خبرگزاری فرانسه خبر از تعطیلی مغازه ها و فروشگاهها در این مسیر داده و وب سایت فارسی بی بی سی به نقل از شاهدان عینی گزارش داد که سینماهای فلسطین و آفریقا تعطیل شده اند اما پیگیری های خبرآنلاین نشان داد که این دو سینما حتی برای سیانس ساعت ۹ شب نیز بلیط فروختند.
تماس با این سینماها نشان داد این دو سینما مطابق برنامه خود به اکران فیلم های روی پرده پرداختند و بلیط فیلمهای «جرم» و «فوتبالیها» در سینما فلسطین و فیلم «جرم» در سینما آفریقا حتی در آخرین سیانس یعنی ساعت ۹ شب نیز فروخته شد.
گفتنی است مراکز خرید و سینماهای مستقر در این مسیر در ساعات بعد از ظهر به «فعالیت عادی» خود ادامه دادند.
به گزارش خبرآنلاین چندی است تعدادی از سایتهای اینترنتی و شبکههای ماهواره ای از مردم دعوت کرده بودند که در روز ۲۲ خرداد به مناسبت سالگرد انتخابات دهم ریاست جمهوری راهپیمایی سکوت برگزار کنند
این سایت که فعالیتش وابسته به وزارت امور خارجه انگلیس است در حرکتی جدید، در قسمت «نوبت شما» خود با دعوت از مشاور ارشد یکی از سران فتنه، از مخاطبین خود دعوت به طرح سؤال با توجه به دومین سال انتخابات ۸۸ کرده است.
با فرا رسیدن انتخابات پر از حادثه ۲۲ خرداد ماه سال ۸۸ ، رسانه های معارض دوباره برای ایجاد تشویش و آشوب دست به کار می شوند.
به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»، سایت بیبیسی فارسی که در ایام انتخابات به عنوان محل فرماندهی و اطلاع رسانی آشوب های خیابانی عمل می کرد با فرا رسیدن سالروز انتخابات ۲۲ خرداد عملیات جدیدی را برای ایجاد آشوب پی ریزی می کند.
این سایت که فعالیتش وابسته به وزارت امور خارجه انگلیس است در حرکتی جدید، در قسمت «نوبت شما» خود با دعوت از مشاور ارشد یکی از سران فتنه، از مخاطبین خود دعوت به طرح سؤال با توجه به دومین سال انتخابات ۸۸ کرده است.
گفته می شود در قسمت نظرات مخاطبین و طرح سؤال آنها همان شعارهای افراطی جریان موسوم به سبز تبیین شده که با چینش آنها سعی در تحریک مخاطبین خود برای ایجاد تجمعات آشوبگرایانه در خیابان ها دارد.
در برخی از سؤالات پرسیده شده در بخش نظرات آمده است: «آقای امیرارجمند شما تا چه میزان با اصلاح طلبان داخل کشور در خصوص اتحاذ تصمیم هایی این چنینی مبنی بر فراخوان به تجمعات خیابانی در ارتباط هستید؟»
«چرا مسئولان جنبش سبز به پشتوانه آن سیزده میلیونی که حکومت قبول کرده!! ـ ولی در اصل بیست و پنج میلیون هم زیادتر است ـ هر روز تقاضای مجوز راهپیمایی طبق اصل ۲۷ قانون اساسی نمی کنند؟ چرا آقای موسوی بعد از انتخابات نرفتند و برای گرفتن مجوز راهپیمایی برای طرفداران خود در وزارت کشور «بست» ننشستند؟ آن «بست» اعتراضی در وزارت کشور بهتر از این حبس خانگی امروز نبود؟»
البته در این بین نیز برخی از مخاطبین انتقادهای فراوانی را به فرماندهان جریان موسوم به سبز مخصوصا اردشیر امیر ارجمند وارد ساخته اند به طوری که این جریان را به دروغگویی در مورد اعتراض های آرام می کشانند.
در بخشی از این نظرات آمده؛ «عدم خشونت و اعتراض های صلح آمیز و مسالمت آمیز آرمان بزرگانی چون گاندی است بزرگانی که با همین سیاست ها به پیشبرد مسائلشان کمک کردند اما جنبش سبز فقط می خواهد مردم را به کشتن دهد و هرگز از اعتصاب نافرمانی های مدنی و یا مثلا خاموش کردن چراغ های خانه در یک زمان مشخص در شب برای نشان دادن نارضایتی کمک نمی گیرد»
علاوه بر موضوعات مطرح شده این سایت سعی دارد که با القای مجدد تقلب در بین مخاطبین خود فضایی ملتهبی را برای تجمعات اعتراضی فراهم کند
به گزارش جام نیوز همزمان با نزدیک شدن به سالروز فتنه سبز در ایران که در ۲۲ خردادماه ۱۳۸۸ رخ داد و البته چند صباحی نیز بیشتر دوام نیاورد و موجب آشکار شدن ماهیت غربی و رسوایی رهبران آن شد، سایت رادیو فردا وابسته به دولت آمریکا از خوانندگان خود خواست تا نظر خود را درباره این فتنه بنویسند.
رادیو فردا درباره عمده نظرات ارائه شده ازسوی اپوزیسیون در خصوص فعال بودن فتنه سبز نوشت: «اکنون بعضی میگویند که جنبش سبز ایران مرده است و پایانیافته، بعضی آن را زنده و پویاتر از گذشته میدانند، و بعضی بر این عقیدهاند که سرکوب خشونتبار از سوی حکومت تنها به زیرزمینی شدن جنبش سبز انجامیده است و ایران در عین سکوت بشکه باروتی است در انتظار یک جرقه.»
این رادیو در ادامه افزود: «شما در این باره چه فکر میکنید؟ نظر شما درباره جنبش سبز چیست؟ رادیوفردا در انتظار خاطرات شما از سال پرغوغای ۸۸ و نظرات و امیدهای شما برای سالهای آینده است.»
جنبش سبز بخاطر نداشتن هدف،راه بجایی نخواهد برد
به گزارش جام نیوزسایت گویانیوزدر مقاله ای به قلم بیژن صف سری صاحب امتیاز روزنامه آزادگان در دوران با اذعان به شکست این جنبش ونبود یک هدف شفاف برای این فتنه نوشت:«جنبش سبز با همهی هزینههایی که تا کنون داده است بیشک در تاریخ این کهنهدیار بهعنوان یکی دیگر از تلاشهای ملت ایران برای در آغوش گرفتن آزادی ثبت میگردد اما این تلاش نیز همچون همهی جنبشهای عقیمماندهی آزادیبخش در طول تاریخ کشورمان، راه به جایی نخواهد برد چرا که فقدان اهداف روشن که خود محصول نبود یک استراتژی شفاف است نه تنها این جنبش را نیز به تدریج از شتاب اولیهاش باز داشت.»
وی در ادامه این مقاله با اذعان به شکست فتنه سبز پس از حصرموسوی وکروبی اعتراف می کند:«امروز دیگر بر همه آنهایی که گمان می کردند با دستگیری دو رهبر معنوی جنبش آقایان موسوی و کروبی جنبش از حرکت باز نمی ایستد ثابت گردیدکه این جنبش قائم به رهبری بوده است و حتی تشکیل “شورای هماهنگی راه سبز امید” که توسط گروهی نامشخص و غیابی بوجود آمده، هم نتوانست جنبش را به همان حالت لنگان لنگان رفتنش به سوی آزادی هدایت کند، چرا که ایرانی جماعت همیشه بدنبال قهرمان حی و حاضر بوده، از همین رو بیانیه شورای سبز امید که اخیرا منتشر شد و برای حضور خیابانی مردم در روز ۲۲ خرداد فراخوان داده است با مخالفت های زیادی مواجه می شود.»
وی در ادامه این مقاله با ابرازناراحتی خود ازبی توجهی مردم ایران به تبلیغات بیگانگان و ضدانقلاب علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران گفت:«در عجبم که سال ۵۷ مردم با یک اعلامیه به خیابان ها می ریختند در حالی که نه گرسنه بودند و نه چون امروز فقر از در و دیوار خانه هایشان بالا می رفت ولی امروز با هزار ظلم و تعدی که می بینند جز عده ای معدود بقیه در لاک سکوت فرو رفته اند و تماشاگرانی بیش نیستند.»
وی درادامه ناراحتی از مردم ایران گفت:« مرگ هاله سحابی می توانست انگیزه ای به مراتب بیشتر از مرگ ندا در بپاخاستن مردم موثر باشد ، چرا که مظلومانه تر است. زنی مبارز، دختری دردمند، مادری از تبار مادران صلح به وضعی چنین مظلومانه در پیش تابوت پدر کشته می شود و یا دست کم می توانست همچون حادثه خودسوزی آن دستفروش در تونس باشد که منجر به قیام مردم تونس گردید اما باز هم مردم سکوت کردند خود ماندند و از کنار این ماجرا هم بی واکنش گذشتند براستی چه بر سر ما آمده است؟
جهان نیوز : زخمی که اراذل و اوباش، هفته گذشته به چشم حجت الاسلام فروزش زدند و این زخم او را تا مرز نابینایی پیش برد برگ کوچکی بود از خطراتی که همواره بسیجیان و روحانیون کشور در مقابل آنها سینه سپر کرده اند.
کم نبوده است در فتنه ها و اوباش گری های مختلف که همیشه این بسیجیان و روحانیون و قشر ارزشی بوده اند که در صف اول دفاع از امنیت مردم و روشنگری ایستاده اند و بیشترین آسیب ها را نیز متحمل شده اند.و عمق این مظلومیت آن هنگام هویداتر می شود که دشمنان این ملک و مملکت، بغض آلوده از کینه ای که از مقاومت فرزندان جان بر کف مردم بر دل کشیده اند، آنان را آماج حملات تبلیغاتی خود قرار می دهند و عده ای در داخل هم این صحبت ها را باور می کنند.
آسمان آبی ایران اسلامی، امروز اگر چشم مجروح شده حجت الاسلام فروزش را در برخورد با اراذل و اوباش می بیند، در روزهایی قبل تر از این هم شاهد تشییع پیکر فرزندان خوبش بود که در ماجرای قبیح فتنه، جان را بر سر امنیت ما و مردم گذاشتند و همچون جانباز کربلا، با سر و رویی شکسته و خونین، سر به دامان سیدالشهدا گذاشتند و شهید شدند.
ایران اسلامی ما مگر می تواند مجروحین و شهدای بسیجی و انتظامی فتنه هایی مثل تیرماه ۷۸ یا خرداد ۸۸ را فراموش کند…؟!کاروان این کربلائیان عاشق، همواره در کنار مکتب امام(ره) زیسته است و مگر نه اینکه شرط اول عاشقی پاکبازیست…؟!
و حال آنها که در تارهای سیاه تنیده خود، خواب تخریب بسیج و روحانیت را می بینند و حرف های نخ نمای سلطنت طلب ها را نوشخوار می کنند، آیا در مقابل خون های جاری شده ای که آخرینش را بر قامت حجت الاسلام فروزش دیدند، باز هم فرافکنی و سکوت می کنند یا اینکه این بار را صفت به خرج می دهند و در علن خواهند گفت که بسیج و بسیجی پاک مانده است چون با مکتب خمینی(ره) عهدی جانانه دارد.
و این عهد چه بسا یک روز تکلیف حضور در میدان جهاد اصغر را بر دوش بسیجی می گذارد، روز دیگر درس خواندن و تولید علم را و در یک لحظه شاید دفاع از جان و ناموس هرآنکس که در زیر آبی بی انتهای ایران اسلامی می زیَد و نفس می کشد. حتی با آنکه شاید همین ناموس پنداشته شده با بسیجی ها و صفایشان میانه ای ندارد و حتی اگر شاید خود را دشمن آنها هم می داند.و در این میانه شاید مظلومیت بسیجی ها بی انتها باشد… که حتی با اینکه در هنگامه پرتاب گازهای اشک آور در اغتشاش اوباش، بچه های کوچک و پیرترها را از مهلکه به در می برند… حتی با اینکه برای امنیت من و تو نارنجک به خودشان می بندند و زیر تانک می روند و حتی با اینکه بی خیال سلامتی و بینایی و لذت هایی که زندگی می تواند برای یک آدم سالم داشته باشد، به چند اوباش مزاحم حمله ور می شوند و مجروح و معلول می شوند تا ناموس دیگران! را نجات بدهند؛ مورد بی مهری قرار می گیرند و عده ای هر طور دلشان می خواهد با بچه های خوب خمینی(ره) رفتار می کنند.
بسیجی ها باید در صحنه بمانند تا ضد انقلاب و دشمنان مردم و کشورمان هرچه می خواهند به ما بگویند و آنگاه، ما درد غریبی را به یک غمزه نگاه سیدعلی سودا کنیم.و اینکه درد است… بگذار تمام زخم های عالم هم بیایند و بر جان و جسم ما بنشینند تا ما در این معامله عاشقانه دستمان بازتر باشد و با سری افراشته تر در مقابل رهبرمان بنشینیم و بر گرد کعبه عشق طواف کنیم
رئیس فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس تاکید کرد: رئیس جمهور باید سعی کند عوامل فتنه را از بین ببرد و اجازه ندهد آنها در حمایت از رئیس جمهور یا تحت پوشش وی عامل اصلی این فتنه گری باشند.
روح الله حسینیان در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به ریشه های شکل گیری فتنه در کشورمان گفت: دنیا طلبی برخی از خواص و نخبگان مهمترین عامل در شکل گیری فتنه 88 بود.
وی در خصوص برخی از نخبگان سیاسی کشور که در فتنه 88 عملکرد مناسبی نداشته ولی هم اکنون با شدت زیاد از جریان انحرافی انتقاد می کنند اظهار داشت: جریان انحرافی باید مورد انتقاد قرار بگیرد اما مردم باید توجه داشته باشند که چه کسانی امروز به انتقاد از جریان انحرافی پرداختند، چرا که در فتنه 88 افرادی درمقابل عوامل فتنه قرار گرفتند و لذا امروز هم حق دارند از منحرفین انتقاد کنند و اهداف آنها را برای مردم تبیین و روشن کنند.
رئیس فراکسیون انقلاب اسلامی ادامه داد: افرادی که در فتنه جزئی از عوامل موثر بودند و با سکوت خود به فتنه کمک کردند و آن را ترویج کردند و اجازه دادند فتنه خودی نشان دهد و همچنین افرادی که تلاش کردند مسائل فرعی را در مقابل فتنه مطرح کنند تا فتنه در امان بماند نمی توانند امروز با چهره حق به جانب از جریان انحرافی انتقاد کنند و لذا مردم باید مواظب این افراد و جریان ها باشند تا آنها نتوانند از آب گل آلود ماهی بگیرند.
حسینیان در پایان خاطرنشان کرد: رئیس جمهور باید سعی کند عوامل فتنه را از بین ببرد و اجازه ندهد این جریان در حمایت از رئیس جمهور یا تحت پوشش وی عامل اصلی فتنه گری باشند و امیدوارم با لطف خداوند همه مسئولین با توجه به اقتضائات زمان وحدت را اصل قرار دهند.
پرونده فائزه هاشمی به دادگاه رفت
حجت الاسلام غلامحسین محسنی اژه ای در ادامه با بیان اینکه برای پرونده متهمان بمب گذاری و به شهادت رساندن دانشمندان هسته ای هنوز حکمی صادرنشده گفت: «متاسفانه برای پرونده شهید علی محمدی حکمی صادر نشده و یا حکم نهایی نشده است. این پرونده به دادگاه رفت ولی به دلیل نقص در پرونده هنوز به مرحله نهایی نرسیده است.»
وی در پاسخ به این پرسش که آیا حکم پنج متهمی که در رابطه با پرونده متجاوزان خمینی شهر دستگیر شده اند اجرا شده یا باید کل متهمین دستگیر شوند، اظهار کرد: «یکی از اصرارهای ما در این سالها برخورد با اراذل و اوباش و کسانی که امنیت مردم را سلب می کنند بوده است. گاهی اوقات تکرار این اعتراضات باعث واکنش رسانه ها شده اما باید این حساسیت را حفظ و موارد مشابه را تکرار کنیم.»
سخنگوی قوه قضائیه ادامه داد به خانواده ها سفارش می کنم که مراقب فرزندان و بستگانشان باشند تا عفت عمومی را خدشه دار نکنند. ممکن است اگر مرحله اول که کوتاهی در شئونات اسلامی بود رعایت می شد این تعرضات صورت نمی گرفت.
سخنگوی قوه قضائیه با اشاره تعرض به یکی از روحانیون که منجر به آسیب دیدگی شدید چشم او شده بود گفت: «هفته گذشته یک روحانی پس از مشاهده اینکه چند نفر اراذل و اوباش برای دختری ایجاد مزاحمت کرده است وارد عمل می شود که متاسفانه از سوی این مهاجمین مورد تعرض قرار می گیرد. اما اگر این دختر رعایت حجاب خود را می کرد چنین مشکلاتی برای خود و خانواده و از همه مهمتر این روحانی ایجاد نمی کرد.»
محسنی اژه ای از خانواده ها خواست با توجه به آغاز فصل تابستان در خصوص پوشش دختران خود دقت بیشتری انجام دهند تا در دام افراد شیطان صفت نیفتند و همچنین برای دیگران نیز مزاحمت ایجاد نکنند.
مدحی در بانکوک پایتخت تایلند زندگی می کرد و در تجارت الماس فعالیت می کرد. از این رو ویژگیهای فردی وی ماموران سیا را متقاعد کرده بود که به سرعت با وی تماس حاصل نمایند.
"الماسی برای فریب". این اسم ، عنوان پروژه ای است که یکی از نیروهای مرتبط با دستگاه های امنیتی جمهوری اسلامی ضمن نفوذ در تشکیلات اپوزیسیون خارج از کشور توانست قدرت سربازان گمنام امام زمان را به رخ دستگاههای جاسوسی غرب بکشاند.
به گزارش «خبرنگار جوان»، یک مقام آگاه اطلاعاتی امروز در تشریح جزئیات این عملیات نفوذ، تلاشهای جریان برانداز نظام از طریق جنگ نرم را مورد اشاره قرار داد و گفت: این جریان پس از فتنه سال 88 با انتقال مدیریت فتنه به خارج از کشور تلاش کرد. اقدامات براندازانه خود را با تشکیل ائتلافهای گسترده در خارج از کشور دنبال نمایند.
وی افزود از این رو دستگاه اطلاعاتی کشور نیز همزمان با مهار داخلی حوزه امنیت ، از حالت انفعال خارج شده و حوزه امنیت را در آن سوی مرزها تعریف و دنبال کرد. وی با اشاره به اینکه در فتنه سال 88 نوعی ائتلاف و اتحاد حداکثری نزد جریان برانداز و اپوزیسیون خارج از کشور علیه انقلاب اسلامی شکل گرفته بود، که در آن طیفهای مختلفی از جمله بهائیان، سلطنت طلبان ، گروههای تجزیه طلب ، منافقین و.... دیده می شدند،افزود: وزارت اطلاعات توانست به این جریان در خارج از کشور نفوذ پیدا کند.
وی گفت: تحلیل سرویسهای اطلاعاتی غرب از تحولات سالهای 76، 77 و 78 این بود که برخی خرده جنبشها مانندکارگری و دانشجویی می توانند به پاشنه آشیل نظام تبدیل شوند از این رو سرمایه گذاریهای خود را روی این مقولات آغاز کردند لکن چون توفیقی در این زمینه حاصل نشد، بنابراین نفوذ در ساختارهای قدرتی نظام مانند سپاه، وزارت اطلاعات را در اولویتهای خود قرار دادند.از این رو نفوذ در برخی شخصیتهای موجه با سابقه انقلابی را در دستور کار خود قرار دادند.
وی گفت بعد از فتنه سال 88 بنیاد دفاع از از دموکراسی به نام FDD تحولات داخلی ایران را به گونه ای تعریف کردند که تشکیل دولت در تبعید در آمریکا از نتایج تصمیمات این بود. از این رو در ذیل این تصمیم و مصوبه سرویسهای اطلاعاتی قدرتمند آمریکا ، اسرائیل و انگلیس یعنی سیا ، موساد و ام.آی6 فعال شدند تا در راستای این اهداف جریان اپوزیسیون خارج از کشور را با تشکیل دولت در تبعید به هم مرتبط سازند که جریان سبز هم بخشی از این ائتلاف بود. از این رو عناصری در خارج از کشور برای این منظور شناسایی و جذب شد. از جمله این افراد ، فردی بود به نام محمدرضا مدحی از جانبازان شیمیایی که سابقه عضویت در نهادهای امنیتی و اطلاعاتی را در کارنامه خود داشت.
وی در بانکوک پایتخت تایلند زندگی می کرد و در تجارت الماس فعالیت می کرد. از این رو ویژگیهای فردی وی ماموران سیا را متقاعد کرده بود که به سرعت با وی تماس حاصل نمایند. او می گوید گرچه در مذاکرات اولیه تمایلی برای همکاری با سیا نداشته است ، اما با ادامه مذاکرات او متقاعد می شود که سفری را به کشور عربستان سعودی داشته باشد. او در مستندی که ساخته شده در تشریح جزئیات سفر خود به عربستان می گوید پس از ورود به عربستان مورد استقبال سعود الفیصل وزیر امور خارجه این کشور قرار گرفتم. وی پس از مذاکرات اولیه یکی از همراهان به من عنوان کرد که فردی مهمی قرار است با شما ملاقات نماید. این شخصیت مهم کسی نبود جز هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه امریکا که به گرمی استقبال کرد و از من خواست که به آمریکا سفر کنم.
این مقام اطلاعاتی در ادامه تشریح نفوذ نیروهای گمنام امام زمان (عج) افزود: طرح تشکیل دولت در تبعید از سوی بنیاد آمریکایی دموکراسی بر آن بود که مجموعهای از نیروهای با سابقه اجتماعی و مذهبی با ایجاد شورایی اقدام به عملیات خرابکاری و در نهایت براندازی جمهوری اسلامی کنند، که محمدرضا مدحی برای اداره این دولت در تبعید انتخاب شده بود. مدحی پیش از این توانسته بود با تشکیل گروهی موسوم به "جنبش جمع یاران " با جریانات ضد انقلاب ارتباط گسترده برقرار نماید.
او مدعی بود "جنبش جمع یاران " در نهادهای امنیتی ایران بیش از 2 هزار هوادار دارد که در موقع لزوم وارد عمل خواهند شدو اهداف براندازانه را عملیاتی خواهند کرد. از دیگر افرادی که به عنوان یکی از لیدرهای دولت در تبعید شناسایی و جذب شده بود، فردی به نام امیر جهانشاهی است که پدر او از افراد متمول و ثروتمند رژیم ستم شاهی بوده و او نیز در طیف جریان اپوزیسیون تشکیلاتی را به نام «موج سبز» راه اندازی کرده بود. جهانشاهی فرد ثروتمندی بود که 9 سال در اسرائیل برای چنین روزی آموزش دیده بود.او این تشکیلات را به همکاری فردی به نام مهرداد خونساری از دیپلماتهای باسابقه رژیم سابق و مورد حمایت سرویس اطلاعاتی انگلیس ایجاد کرده بود.
از دیگر افراد و جریانات مرتبط و موتلف با دولت در تبعید می توان به سلطنت طلبان، منافقین ،گروهکهای تجزیه طلب مانند: دموکرات، تجزیه طلبان خوزستان و افرادی نظیر مخمل باف ، علیرضا نوری زاده، سازگارا و... اشاره کرد.
دولت در تبعید چگونه شکل گرفت
پس از فتنه سال 88 ، درست سال 89 از نیمه گذشته بود که دولت آمریکا که تونسته بود، بسیاری از نیروهای اپوزیسیون را در خدمت اهداف خود در آورد، کنفرانسی در واشنگتن با حضور بسیاری از شخصیتهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا مانند جیمز ولسی و مایکل لدین و نمایندگانی از دولت تشکیل شد. یکی از سخنرانان این کنفرانس با اشاره به اینکه از دهه هفتاد تا کنون سرویسهای جاسوسی همیشه در ایران حضور داشته اند، به ناکارآمدی این سرویسها در ایران اذعان کرد و گفت : آنها همیشه دچار اشتباه شده اند. درنهایت در این جلسه 3 ساعته طرح دولت در تبعید طراحی و به دنیس راس معاون وزیر امورخارجه برای تصویب نهایی ارجاع می شود. محمدرضا مدحی درباره چگونگی سفر خود به امریکا می گوید: از بانکوک با یک هواپیمای اختصاصی به امریکا اعزام شدم و پس از توقف کوتاهی در لس آنجلس ، در واشنگتن مستقر شدم و دیدارهای را با دنیس راس و جوبایدن انجام شد.
در این ملاقاتها بود که نمایندگان دولت امریکا پشتیبانی خود را از تشکیل دولت در تبعید اعلام می کنند و با اذعان به اینکه این دولت از یکسال گذشته با عنوان حکومت مخفی مطرح بوده است، خواستار اجرایی شدن این پروژه به صورت علنی می شوند. پس از این مثلث مدحی، جهانشاهی و خوانساری به عنوان عوامل دولت در تبعید به سوژه رسانه های ضد انقلاب تبدیل می شوند. به گونه ای که تلویزیون اسرائیل با مدحی مصاحبه ای ترتیب می دهد و این مصاحبه را در یک روز 10 بار روی آنتن می برد.
"کنفرانس گوادلوپ2"
"گوادلوپ" نام جزیره ای است در کشور فرانسه که در سال 1979 اولین کنفرانس برای نجات محمدرضا پهلوی تشکیل شد.
در گوادلوپ2کنفرانسی با حضور بسیاری از فعالان ضد انقلاب و اپوزیسیون خارج از کشور از جمله ، مهرداد خوانساری ، محمدرضا مدحی ، امیر جهانشاهی و جمع همه ضد انقلاب تشکیل شد که در آن نمایندگانی از آمریکا ،اسرائیل، آلمان و 11 کشور دیگر حضور یافتند تا پروژه براندازای نظام را از طریق عملیاتی کردن ترور برخی شخصیتها از جمله یکی از سران فتنه کلید بزنند و سپس با انجام کودتا نظام را ساقط نمایند. اما هنگامی که قرار شد در راستای این پروژه مدحی و شورای رهبری دولت در تبعید در پادگانی در تلآویو مستقر شوند عملیات نجات وی توسط سربازان گمنام امام زمان انجام شد و مدحی به کشور ببازگرداندهشد.این مستند روایت کوتاهی بود از پروژه نفوذ و اشراف دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی در کانون اپوزیسیون خارج نشین که اقتدار دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ایران را به اثبات رساند و در آن دستگاههای امنیتی غرب به سخره گرفته شد. گفتنی ها در زمینه نفوذ و اقتدار نیروهای همیشه گمنام امام زمان فراوان است اما برخی ملاحظات امنیتی اجازه نمی دهد زوایای پنهان این تلاش این مجاهدان خاموش باز شود.
منبع: جوان آنلاین
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، جو بایدن معاون اوباما و دنیس راس، نماینده ویژه اوباما در خاورمیانه و نیز نمایندگان سران دولتهای فرانسه و رژیم صهیونیستی از جمله مقامات ارشد غربی و صهیونیستی بودند که در جریان پروژه هوشمندانه وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران بشدت بازی خوردند.
آنان که پس از پخش افشاگری محمدرضا مدحی، کسی که بنابر برنامه آنان قرار بود رئیس "دولت در تبعید" شود، آنچنان شگفت زده شده اند که پس از گذشت دو روز از پخش این مستند، همچنان ترجیح می دهند سکوت کنند. موضوع افشاگری مدحی در مستند الماسی برای فریب، برنامههای تروریستی و براندازانه غرب، رژیم صهیونیستی و ضدانقلاب خارج از کشور علیه ملت ایران بود. مدحی که از سوی سازمان اطلاعاتی غرب و به دلیل سوابق انقلابی و نظامی اش در ایران برای پروژه آمریکا انتخاب شده بود، با مدیریت وزارت اطلاعات، غرب و ضدانقلاب را بازی داد و پس از اقدام پیچیده وزارت اطلاعات برای بازگرداندن او به ایران، دو روز پیش جزئیات پروژه ضد ایرانی غرب را افشا کرد و همه سران بازی خورده را انگشت به دهان گذاشت. علیرضا نوریزاده به همراه محسن مخملباف(فیلم ساز ضدانقلاب)، مهرداد خوانساری(از سران فعال ضدنقلاب) و عبدالله مهتدی(سرکرده گروهک تروریستی کومله) از جمله کسانی هستند که نامشان در مستند "الماسی برای فریب" برده و نشست های مدحی با آنان نمایش داده شد. علیرضا نوریزاده که هرگز گمان نمی کرد میهمان برنامه های ضد ایرانی او و همراز چندین ماهه اش، تمام آرزوهای غرب و ضدانقلاب را از صدا و سیمای ایران به باد دهد، سخنان جالبی را برای توجیه این واقعیت بیان کرده است. مدحی چند ماه با نام "سردار مدحی" میهمان ویژه برنامه تلویزیونی علیرضا نوریزاده بود اما وی در گفت وگو با دویچهوله گفته است: وقتی برایش مسجل شد که او دروغ میگوید برنامههایش را قطع کرد. نوری زاده که حاضر نشده بازی خوردن خود و غرب را بپذیرد تنها عنوان کرده است که محتوای مستند الماسی برای فریب صحت ندارد و مدحی دروغ می گوید. او حتی از جانب، سعودالفیصل، هیلاری کلینتون و جو بایدن هم اظهارات مدحی را تکذیب کرده است: آقای مدحی ادعا میکند که سعودالفیصل، خانم کلینتون یا چه میدانم، آقای جو بایدن را ملاقات کرده. تمام اینها دروغ است. علیرضا نوری زاده همچنین در برنامۀ خود گفت که مهرداد خونساری بازی خورده است!
امیر فرشاد ابراهیمی یکی دیگر از عناصر خود فروخته و فرای مرتبط با مراکز جاسوسی غرب هم در موضعی حق به جانب تلاش کرد بگوید وی از ابتدا به مدحی بدبین و این موضوع را به دوستان خود هشدار داده بود.وی با طرح این سوال از نوری زاده که چرا همه توش و توان تبلیغاتی و حمایتی و رسانه ای خود را در اختیار مدحی قرار داده است، اپوزیسیون ایران را مشتی ساده لوح توصیف کرده و نوشته: اگر این اتفاق سهوی بوده است پس باید در هوش و درایت و سیاست ایشان شک و اگر عمدی بوده است پس تکلیف ما با ایشان روشن است. پیامهای خوانندگان سایت ضد انقلابی «بالاترین» درباره این مستند هم خواندنی است:
« اگر سایت بالاترین واقعا طرفدار تضارب آرا است نباید این مطلب را سانسور کند». «نوری زاده حرفی میزنه که مرغ پخته خنده اش میگیره میگه من مدحی رو تا به خارج نیامده بودبه اسم محقق میشناختم!!؟ الان از کجا معلوم که آن محقق همین مدحی باشه ؟؟! در مورد نوریزاده حرف و حدیث بسیار است.» «از کجا معلوم که خود شما همان اسب تراوا رژیم نباشید؟؟!!!» « عزیزان بعضی از ما دوباره گول حرفهای بیاساس نوری زاده را خوردیم. آقا نوریزاده من به شخصه دیگر به هیچ وجه به تو اعتماد نخوام کرد.
منبع: جوان آنلاین
منظور عبادی از “هاله”، دختر عزت الله سحابی است.
هاله سحابی ساعت هشت و نیم صبح ۱۱ خرداد و پیش از تشییع جنازه عزت الله سحابی بر اثر شوک ناشی از درگذشت پدر و سابقه بیماری قند خون، دچار تشنج شد.
وی فوراً به درمانگاه شبانهروزی گلندوئک لواسان منتقل شد اما تلاش پزشکان نتیجه نداد و هاله در اثر ایست قلبی درگذشت.
با این حال رسانه های ضدانقلاب با انتشار گزارش هایی متفاوت علت مرگ وی را “مضروب کردن وی با پنجه بکس”، “در دست داشتن عکس پدرش”، “ضرب و شتم هاله سحابی توسط ماموران” و … عنوان کردند.
این ادعاهای جالب در حالی منتشر شد که یحیی شامخی، فرزند هاله سحابی همان زمان در گفتوگو با سایت گروهک غیرقانونی نهضت آزادی علت مرگ مادرش را به گفته پزشکان “ایست قلبی” دانسته بود.
البته این موضوع هم سبب نشده که محافل ضدانقلاب اکنون هم دست از سر محروم هاله سحابی بردارند و دست کم او را ابزار اقدامات سیاسی خود نکنند.
شیرین عبادی در بخشی از نامه پیشنهادی خود، از زنانی از جمله “ترانه موسوی” و برخی حامیان فتنه ۸۸ هم نام برده و آنان را نماد “پارک هاله” خوانده است!
ترانه موسوی دختری بود که با ادعای محافل فتنه و ضدانقلاب مورد تجاوز قرار گرفت سپس کشته و سوزانده شد اما پس از آنکه او در صدا و سیما حاضر شد و ادعاهای ضدانقلاب را تکذیب کرد، برخی از روزنامه نگاران فتنه از جمله مینو صابری (از نویسندگان سایت ضدانقلاب رادیو زمانه) به این دروغ خودساخته اذعان کردند.
در همان دوران بود که سران داخلی فتنه برای سعیده پورآقایی مراسم ختم گرفتند تا صدای او در بیاید که من زنده ام!
گفتنی است، عبادی که خود را چهره ای جهانی می داند، مصادیق آنچه را به نظرش نقض حقوق بشر است تنها در ایران تشخیص داده و واکنش او در قبال جنایات رژیم صهیونیستی و به خاک خون کشیده شدن زنان و کودکان فلسطینی، کشتار مردم بحرین، یمن، افغانستان، عراق، پاکستان و شکنجه بازداشت شدگان بیگناه در زندان مخفی و مخوف آمریکا هرگز جایی سخنان به اصطلاح حقوق بشری خانم عبادی پیدا نکرده است
علیرضا نوری زاده، پنجشنبه ۱۹ خرداد در برنامۀ خود به نام «پنجرهای رو به خانۀ پدری» به پخش مستند «الماس فریب» واکنش نشان داد.
به گزارش خبرآنلاین، نوریزاده که بیشتر به نام تحلیلگر «صدای آمریکا» شناخته می شود با بیان اینکه انسانها در مواقعی شکننده میشوند مدعی شد: از هفتۀ چهارم-پنجم که با او حرف زدم، متوجه شدم لنگییی در کارش هست؛ یکی اینکه دربارۀ آقای خامنهای حرف نمیزد.
دوم اینکه علیه جنبش سبز بلند شد، علیه آقای موسوی و آقای کروبی، که یک دفعه من قطع کردم. یادتان هست برنامه قطع شد؟ برای اینکه به او گفتم اصلاً چنین نیست؛ این دو انسان هر چه هم در گذشته بودند، آزادمردند، ایستادهاند و مردم ایران آمدهاند پشتشتان ایستادهاند و کارتان درست نیست.
نوریزاده همچنین اظهار داشت: «امیر فرشاد ابراهیمی» که اولین بار با آقای مدحی آشنا شده بود به من هشدار داد – انصاف است اینجا بگویم، چندین نوبت به من هشدار داد – اما من همیشه اینجوری آقای مدحی را میدیدیم، که حتی اگر پروژه باشد، من که با او زندگی نمیکنم.
نوریزاده در مورد «محمّدرضا مدحی» اظهار داشت: او آدم معتقدی بود، وقتی نام حضرت فاطمۀ زهرا (س) میآمد، دگرگون میشد، گلایه میکرد از بعضی تلویزیونهای اپوزیسیون که تعرض میکنند به اعتقادات مردم.
هرگز مستند حرفهایم، مدحی نبود
این عنصر اپوزیسیون خارجنشین، با انکار تمام گفتههای قبلیاش اظهار داشت: گاهی میشد که مدحی مطلب خودم را به خودم تحویل میداد و من آنجا متوجه میشدم مدحی چیزی برای گفتن ندارد. و نامههایی هم که در میآورد یا نامههای مأموریتهای قبلی بود یا درست میکرد و چندین نوبت مچش را گرفتم!
نوریزاده که بارها و بارها در برنامههایش با مدحی مصاحبه کرده بود، گفت: مدرکی برایم فرستاد، غلط بودنش را دیدم. … در مدارکش ضعفهای عجیب و غریب بود. تاریخ زده بود بالا با تاریخ پایین درست نبود [همخوانی نداشت]… من هرگز به این مطالب اعتماد نکردم. هیچگاه مستند حرفهای من، آقای مدحی نبود!
فهمیدم صدا ضبط میکند!
نوریزاده در بخش دیگری از اظهاراتش گفت: بعد از مدتی سوء تفاهمی پیش آمد. زنگ زدم، گفتم: آقای مدحی شما این حرفها را زدی؟ گفت: نه، من نزدم فلان شخص زده، و صدای آن شخص را برایم پخش کرد. دیدم اینها کارشان این است که صدا ضبط میکنند و برایم مشخص شد آقای مدحی صدا ضبط میکند… دیدم او دارد برنامهای میریزد.
مدحی در جلسۀ مشترک اوپوزیسیون نبود
نوریزاده گفت: به دعوت «برنارد لوی» (فیلسوف و سیاستمدار فرانسوی که روابط نزدیکی با سارکوزی دارد) به فرانسه رفتیم و سخنرانی کردیم، من بودم، آقایان حسن شرفی، عبدالله مقتدی، مهرداد خونساری، محسن مخملباف بود که آنجا اعتراضی هم کرد که ما به دعوت چه کسی به اینجا آمدهایم که آقای «لوی» گفت: به دعوت من. اصلاً آقای مدحی در کار نبود و ایشان در تایلند بود.
مهرداد خونساری بازی خود!
نوریزاده گفت: بعد از آن سفر، مجدداً به دعوت خانم حبیبی از صدای فرانسه، به پاریس رفتم برای کنفرانسی دربارۀ تونس. همان روز دیدم محمد رضا شاهید (خبرنگار صدای آمریکا در پاریس) با مدحی گفتوگو میکند. شاهید گفت امروز مدحی معرفی شد که یکی از بلندپایگان سپاه به جنبش پیوسته. موقع خروج چند گردن کلفت او را بردند. گفتم اینها دیگر چیست؟ خونساری گفت: «بله ایشان چون قرار است کار بزرگی انجام دهد، در خطر است».
«جمع یاران» دو نفره بود!
او ادامه داد: از این جلسۀ معرفی، که کنفرانس مطبوعاتی هم در پایانش برگزار شد و تصویر مدحی و جهانشاهی هم آنجا منتشر شد، دیگر غیبش زد. من از دکتر خونساری پرسیم و او گفت مدحی شرایطی دارد که نباید ظاهر باشد. خُب طبیعی بود، فردی آمده در اپوزیسیون با جمع یارانش، که بعد معلوم شد دو نفر بودند! و میخواهد حکومت را براندازد.
نوریزاده افزود: آقای مدحی هر جا صحبت میکرد میگفت که ما یک گروه هستیم. و این جمع یاران همه جا هستند. پاسدارهای معروف و بزرگاند. و این گفتهها باعث شده بود برخی به او توجه کنند.
مدحی گفت ۶ ماه دیگر حکومت را ساقط میکنم، بامزه بود!
نوریزاده در بخش دیگری از اظهاراتش که تلاش می کرد خود را مطلع از آنچه رخ داده نشان دهد گفت: یادتان هست در آخرین برنامۀ من که آمد، گفت من شش ماه دیگر حکومت را ساقط میکنم. این هم بامزه بود، که بعد دوستی به من گفت: آقا، این طفلک «کُرتن»ها را میزند و اثر بدی بر او داشته و حرفهای بامزهای میزند. من هم گفتم بله، دیدم دیگر حرفی ندارد برای ندارد.
چوب سادهدلیام را میخورم
نوریزاده که پیش از این انرژی زیادی صرف مدحی کرده بود، اعتراف کرد که این روزها به شدت تحت فشار افکار عمومی است. او گفت خیلی سؤال شده این مدت که با وضعیت بهوجود آمده، نوریزاده چه میگوید. من اینجا بگویم: از دل پاک ما و نیت صادقانۀ ما خیلیها سوء استفاده کردند. …. در این سالها از افرادی ضربه خوردم که دوستشان داشتم و همه جور به آنها کمک کردم.
اعتراف به آدمربایی رژیم صهیونیستی
نوریزاده در قسمت دیگری از صحبتهایش مدعی شد «مدحی محلی از اعراب ندارد». آمریکا و اسراییل اطلاعات فراوانی دارند. او برای نمونه اظهار داشت: اسراییلیها عسگری را بردند، تمام برنامۀ هستهای را فهمیدند
عليرضا نوري زاده، جاسوس موساد و سيا به پخش مستند «الماس فريب» واكنش نشان داد و به ارائه شواهدي از رفتار متفاوت سردار مدحي با ضد انقلابيون اذعان كرد. نوري زاده با پذيرش اينكه با آقاي مدحي، نفوذي وزارت اطلاعات ديدارهايي داشته است، گفت: از هفته چهارم- پنجم كه با او حرف زدم، متوجه شدم لنگي اي در كارش هست؛ يكي اين كه درباره آقاي خامنه اي حرف نمي زد. دوم اين كه عليه جنبش سبز بلند شد، عليه آقاي موسوي و آقاي كروبي، كه يك دفعه من قطع كردم. يادتان هست برنامه قطع شد؟ براي اين كه به او گفتم اصلاً چنين نيست؛ اين دو انسان هر چه هم در گذشته بودند، آزادمردند، ايستاده اند و مردم ايران آمده اند پشت شان ايستاده اند و كارتان درست نيست! نوري زاده در مورد «محمدرضا مدحي» اظهار داشت: او آدم معتقدي بود، وقتي نام حضرت فاطمه زهرا(س) مي آمد، دگرگون مي شد، گلايه مي كرد از بعضي تلويزيون هاي اپوزيسيون كه تعرض مي كنند به اعتقادات مردم.
به گزارش جام نیوز، در برنامه زنده ای از شبکه اندیشه که با حضور مدیر شبکه آقای فروزنده برگزار شد میهمان برنامه سرلشکر روحانی بودند وی در صحبتهای خودش بیان داشتند که آمدن او و گروه نظامی سیاسی عقاب ایران به مناسبت روز رستاخیز بستگی به شرایط آب و هوا دارد و باید در هوای خنک و بین پانزده شهریور تا پانزده مهر باشد. ولی اگر گروه عقاب ایران مایل باشندمی توانند به یکی از کشورهای اروپایی یا کشورهایی که در سیبیری هستند و دمای هوا ی این کشورها بیشتر اوقات خنک و زیر پانزده درجه است سفر کنند ایشان از هم اکنون می توانند آماده پرواز شوند و برای همیشه به این کشورها سفر کنند
نکته ای که از صحبتهای سرلشکر فهمیده می شود این است که در این ایامی که برای آمدن به ایران تعیین کرده اند بایستی پس از پاییز باشد. بنابراین برای تحقق وعده وی بایستی پس از پاییز امثال سرلشکر روحانی را بررسی کرد و جوجه ها را شمرد. بنا براین آمدن گروه عقاب و سرلشکر روحانی به ایران برای همیشه منتفی است.
«شهرام خرازیها» عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران در گفتوگو با خبرنگار سینمایی فارس در مورد فیلم سینمایی «پایان نامه» ساخته حامد کلاهداری، اظهار داشت: «آذر» (بهاره افشاری)، «روزبه» (حامد کمیلی)، «کامی» (هادی دیباجی) و «ترانه» (چکامه چمن ماه) برای گرفتن امضاء از «استاد بهرامی» (محمدرضا شریفینیا) ناگزیر به تعقیب او میشوند.
وی در ادامه افزود: در جریان این تعقیب «روزبه» و «کامی» ناخواسته سر از یک خانه تیمی مشکوک در میآورند. آن دو از خانه میگریزند اما فردی به نام «فرهودی» (محمد صادقی) تعقیبشان میکند. چهار دانشجو به پیشنهاد «امیر» (نیما شاهرخ شاهی) به ساختمانی متروک پناه میبرند. «فرهودی» مخفی گاه آنها را پیدا میکند و «امیر» را میکشد. «کاوه» (کامران تفتی) که در خفاً مراقب دانشجوها است با «فرهودی» درگیر میشود و…
وی در ادامه اظهار داشت: «ترانه» در پی اصابت گلوله زخمی میشود. «پزشکی» (داریوش ارجمند) بر بالین او حاضر میشود و گلوله را خارج میکند. «فرهودی» ترانه و پزشک و بعداً «کامی» را میکشد. «آذر» و «روزبه» با یک راننده آژانس به نام «فرهاد» (حامد کلاهداری) میگریزند. «فرهودی»، «آذر» و «فرهاد» را میکشد اما خود نیز هدف گلوله مأموری (علی اوسیوند) قرار گرفته و کشته میشود.
خرازیها تصریح کرد: فیلم سینمایی «پایاننامه» از مرحله پیش تولید یک فیلم پرحاشیه و جنجالی بود. اسامی «امیر آقایی»، «لیلا اوتادی» و «هانیه توسلی» در فهرست اولیه بازیگران فیلم به چشم میخورد اما بعدا «کامران تفتی» جایگزین «امیر آقایی» شد.
وی در ادامه تائید کرد: نقشی که قرار بود توسط «هانیه توسلی» ایفا شود نیز به «چکامه چمنماه» رسید و به جای «لیلا اوتادی» نیز «بهاره افشاری» ایفای نقش «آذر» را بر عهده گرفت.
نویسنده ماهنامه سینما- خانواده در ادامه بیان داشت: «امیر آقایی» حتی در چند صحنه هم مقابل دوربین «حامد کلاهداری» رفته بود اما با انصراف او از ادامه کار، صحنههای گرفته شده کنار گذاشته شد.
عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران تصریح کرد: این فیلم یک اکشن خوش ساخت سیاسی است که بدون موضعگیری خاصی به حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ میپردازد و همه حرفش این است که جوانان نباید بیگدار به آب زده و خود را بازیچه دست قدرت طلبان اغتشاشگر کنند.
این منتقد در ادامه به فارس، گفت: علیرغم ساختار مناسب، ایراد بزرگ وارد بر فیلم خالی بودن کوچهها و خیابانهای تهران از جمعیت در سکانسهای شب و عکسالعمل نشان ندادن مردم نسبت به تعقیب، گریزها و شلیک گلولهها است؛ گوئی که همه شهر در خواب به سر می برند و فقط کاراکترهای فیلم سلطان بلامنازع کوچهها و خیابانها هستند!
عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران ادامه داد: فیلم سینمایی «پایاننامه» تماشاگر را تا پایان با خود همراه میکند.این فیلم تجربه جدیدی در ژانر سیاسی است.
«شهرام خرازیها» در پایان این گفتوگو خاطرنشان کرد: بازی «بهاره افشاری» (آذر) در «پایاننامه» به یادماندنی است، «پایاننامه» به شرط بهرهمندی از یک اکران مناسب و تبلیغات بموقع و گسترده در شهرستانها با استقبال مواجه خواهد شد
به گزارش خبرنامه دانشجویان ایران، محمدعلی رامین معاون سابق مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در نشست “جمهوری اسلامی ایران و آینده جهان اسلام” که در دانشکده علوم حدیث برگزار شد، درباره دین جهانی و شهروند جهانی گفت: دین ما یک دین فردی نیست، اساس دین ما مبتنی بر اداره جامعه بشری و جمع است، یعنی دین ما یک دین جمعی و جهانی است و بنابراین هرکس تصویری از خودش در باب اسلام بسازد و زندگی، آیه و حدیث را مبتنی بر نظر شخصی تأویل کند، اسلام را نفهمیده است.
وی افزود: دین ما یک دین ملی نیست، ما نمیتوانیم محدوده دینمان را در محدوده جغرافیایی که انگلیسیها بر دور ما کشیدهاند و ما را از دیگر کشورهای مسلمان جدا کردهاند، تعریف کنیم.
رامین خاطرنشان کرد: دین ما برای مسلمانان یا برای شیعیان نیست، دین ما برای کل جهانیان است، مسلمان یک عنصر جهانی است، شهروند جهانی است و لذا هر مسلمانی که خود را شهروند جهانی نداند، دینش را اشتباه فهمیده است.
معاون سابق مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در ادامه تصریح کرد: بنده به مدت ۱۰سال در تمامی کشورهای خارجی سعی کردم با نوشتن مقالات مختلف این موضوع را جا بیندازم که بنویسند امامخمینی و به جای واژگان دیگر از واژه امام استفاده کنند اما موفق نشدم.
رامین با اشاره به اینکه قانون اساسی در ۵ مورد بر امام بودن ولیفقیه اصرار میورزد، تأکید کرد: حضرت امام روحالله(ره) سیستم امت و امامت را طرح کردند و این سیستم در مقابل سیستم مورد نظر انگلیسیهاست.
وی در ادامه گفت: انگلیسیها موفق شدند سیستم امت اسلامی را به ۵۷ کشور تجزیه کنند. سال ۵۸ که قانون اساسی در حال تدوین و تصویب نهایی بود این بحث جزو چالش برانگیزترین مباحث بود.
معاون سابق مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اظهار داشت: در اصل ۵ قانون اساسی تأکید شده است که ولیفقیه در زمان غیبت نائب امام زمان است یعنی ولیفقیه، امام امت اسلامی است.
رامین در ادامه بیان داشت: ۱۰ سال پس از موضوع اثبات امامت امت و ولیفقیه و پس از تصویب آن و همچنین پس از نثار صدها هزار کشته و شهید، آقای هاشمی آمدند و گفتند “ما امام را فقط به حضرت امامخمینی و شخص ایشان میگوییم و به کس دیگری امام نمیگوییم” و با زیرکی تمام خواست اندیشه امام مبتنی بر امامت ولیفقیه را با خودشان در بهشت زهرا دفن کند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود به تشریح عملکرد دولت دهم پرداخت و در خصوص جریان نفوذی نفوذ کرده در دولت گفت: ۳ جریان انحرافی با یکدیگر ترکیب شدهاند تا دولت دهم را تخریب کنند و از ۳ روش برای این تخریب استفاده میکنند.
معاون سابق مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به تشریح ۳ روش جریان انحرافی برای تخریب دولت دهم پرداخت و گفت: این جریانهای انحرافی از میان خودشان یک سری از افراد را همرنگ دولت کردهاند و به درون مجموعه دولت نفوذ دادهاند و کوچکترین ضعفی را که از دولت مشاهده کنند آن را بزرگ کرده و حساسیت ایجاد میکنند.
رامین به روش جریان انحرافی برای ضربه به دولت دهم اشاره کرد و اظهار داشت: جریان انحرافی، جریان فرصتطلبی هستند که منتظرند اولین اشتباه احمدینژاد را آخرین اشتباه او جلوه دهند.
معاون سابق مطبوعاتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به اینکه هاشمی رفسنجانی، جریان اصیل انحرافی است، تأکید کرد: امروز در ایران یک جریان مذبذب و فرصتطلب قصد دارد با نفاقی آشکار و پنهان، جایگاه ولایتفقیه را تضعیف کند که انتخابات با عظمت سال ۸۸ را با عنوان تقلب معرفی کردند.
وی افزود: هاشمی در دوران ریاستجمهوری خود ولایتفقیه را در حد رفاقت تحریف کرد و میگفت “من با آقای خامنهای ۴۰ سال رفاقت دارم”.
هاشمی با زیرکی تمام بلافاصله پس از رحلت امام، ولایتفقیه را از ۲ بال پرواز اعتقادی و معنوی حذف کرد و میگفت “مجلس خبرگان مرجعیت تعیین نکرده است و باید مرجعیت به حوزههای علمیه ارجاع داده شود”.
رامین با بیان اینکه امروز آن جریان انحرافی اصیل را که امامت و مرجعیت ولیفقیه را حذف کرد نتوانستهایم هنوز شناسایی کنیم، خاطرنشان کرد: امروز امت اسلامی، چشم انتظار هدایتهای امام خامنهای است اما جریان انحرافی در این ۲۲ سال اجازه طرح شدن این بعد را نداده است تا امامت ولیفقیه در جهان و داخل کشور مطرح شود. هاشمی اولین کسی است که دولت احمدینژاد را به جریان انحرافی معرفی کرد
به گفته آقای شجریان “این تصور اشتباه هم ناشی از این بود که همه چیز را سیاسی کردهاند و مردم هم با همین مبنا فکر میکنند. در حالیکه من هیچگاه سیاسی نبودهام و همواره در کنار مردم زندگی کردهام. هنوز هم برخیها فکر میکنند که من ایران نیستم.” او که از سوی برخی از منتقدانش “مغرور” توصیف شده است، در ادامه سخنان درباره جایگاه سازهای قدیمی عنوان کرد: سازهای جدید هرگز نمیتوانند جای سازهای قدیمی را بگیرند. مثل این میماند که یک خواننده بگوید میخواهد جای شجریان را بگیرد. من جایگاه خودم را دارم و او هم میتواند فقط جایگاه خودش را داشته باشد و نمیتواند من را نفی کند. دلیلش هم این است که من سالها با مردم در ارتباط بودهام و مردم هم با من زندگی کردهاند و جایگاه من هم میان مردم کاملا مشخص است. جایگاه او هم همینطور. ساز هم مثل همین موضوع است. استاد شجریان دو سال پیش هم در یکی از مصاحبههای خود با بی بی سی در پاسخ به یکی از سوالات مصاحبه کننده مبنی بر اینکه مردم معتقدند شجریان دیگر آن شجریان سابق با آن صدا که آثاری همچون “بیداد” و “دستان” را اجرا کرد، نیست، در پاسخی تند گفت، همین که با این سن دارم می خوانم از سر مردم زیاد است! وی در پایان سخنانش گفته است که برایش فرقی میان اعتقادات و ادیان مختلف نیست و اصالت را به انسان می دهد: “تنها تعصبی که در زندگی دارم، این است که با آدم دروغگو نمیتوانم زندگی کنم و در این مورد اتفاقا دگم هستم. خودم هم هیچگاه دروغ نمیگویم. انسان با هر شکلی و هر دینی و هر ملیتی ارزش دارد. برای من سیاه و سفید یا ایرانی و غیرایرانی با هر اعتقاداتی تفاوتی نمیکند.” نکته ای که در این مصاحبه آقای شجریان بیش از هم نگاهها را به سمت خود جلب کرده این است که او ادعا می کند “هیچگاه سیاسی نبوده” است. برخلاف ادعای این استاد آواز، وی در دوسال اخیر ده ها موضع سیاسی حتی در حمایت از جریان فتنه گرفته است. او سال ۸۸ و در جریان ناآرامی های بعد از انتخابات به مواضع و اظهارات رئیس جمهوری تاخت و آشکارا به عنوان یک فعال سیاسی ابراز وجود کرد. او در گفت وگو با این رسانه انگلیسی گفت: به گفته آقای احمدی نژاد، خس و خاشاک به حرکت درآمده اند، صدای من در صداوسیما جایی ندارد، صدای من صدای خس و خاشاک است و همیشه هم برای خس و خاشاک است! آقای شجریان حتی نتایج انتخابات خرداد ۸۸ را مورد اشکال دانسته و مردم را از نتایج این انتخابات در بهت و حیرت خواند! وی به این مواضع هم بسنده نکرد و برای جریانی که اعتراضش به نتیجه انتخابات به مقابله به انقلاب و عاشورا رسید، سرودی خواند که به اعتقاد بسیاری کارشناسان موسیقی در نوع کارهای استاد شجریان بی نظیر است؛ نه از نوع کیفیت آهنگ و مضمون شعر بلکه به لحاظ سرعت تولید اثر. چرا که مشهور است که استاد شجریان برای تولید کارهای خود بسیار وقت صرف می کند اما از زمان سرودن شعر و تنظیم آهنگ سرود سبزها شاید یک ماه هم زمان نگذشت. محمد رضا شجریان شهریور ماه سال ۸۸ هم در برنامه دو روز اول شبکه تلویزیونی صدای امریکا شرکت کرد و در مواضع سیاسی دیگری علیه دولت دهم گفت: این دولت دیگر نمی تواند مملکت را اداره کند فقط می تواند کنترل کند. این استاد آواز همچنین در سخنان عجیبی درباره انتخابات ریاست جمهوری دهم عنوان کرد: این انتخابات نباید چنین نتیجهای میداشت. وی البته هرگز توضیحی نداد که چگونه میتوان در رسانههای ضدایرانی و محافلی که هر روز دهها توطئه سیاسی و تبلیغاتی علیه مردم ایران تدارک می بینند، حضور یافت و مدعی حمایت از مردم ایران بود؟
به دنبال شكست پروژه آمريكايي «فتنه 88» توسط مردم وزارتخانه هاي خزانه داري و امور خارجه آمريكا، تحريم هايي را عليه سپاه، بسيج و نيروي انتظامي اعمال كردند.
به گزارش خبرگزاري رويترز، آمريكا روز پنجشنبه اعلام كرد كه تحريم هاي جديدي را اين بار عليه نيروهاي امنيتي ايران اعمال كرده است.
بنا بر اين گزارش، تحريم هاي جديدي كه وزارت خزانه داري و امور خارجه آمريكا اعلام كرده اند شامل تحريم نيروهاي انتظامي ايران و «اسماعيل احمدي مقدم» فرمانده نيروي انتظامي ايران و همچنين سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران و نيروهاي مقاومت بسيج مي شود.
بر اساس بيانيه مشترك وزارت خزانه داري و امور خارجه آمريكا، از اين پس تمام دارايي هاي ارگان ها و اشخاص نام برده در اين تحريم هاي جديد تحت حوزه اختيارات قضايي آمريكا مسدود شده و تمام شركت ها، نهادها و افراد آمريكايي از تجارت با آنها منع مي شوند.
بر اساس تحريم هاي جديد وزارت خزانه داري و وزارت امور خارجه آمريكا عليه ايران، احمدي مقدم صلاحيت دريافت ويزاي آمريكا را نخواهد داشت.
«هيلاري كلينتون» وزير امور خارجه آمريكا نيز در اظهاراتي در اين رابطه با ناديده گرفتن كامل جنايات آل خليفه و آل سعود عليه مردم بحرين و با وجود گذشت حدود دو سال از ناآرامي هاي پس از انتخابات رياست جمهوري در ايران كه ردپاي آمريكا در بروز آنها كاملاً مشهود بود، اظهاراتي را در ارتباط با حوادث آن زمان مطرح كرده است.
كلينتون مدعي شد: امروز، آمريكا سه نهاد دولتي ايران را كه در سركوب هاي خشونت بار [پس از انتخابات رياست جمهوري سال 2009] نقش داشتند، تحريم كرده است.
اسماعيل كوثري نايب رئيس اول كميسيون سياست خارجي مجلس در واكنش به اين اقدام دولت آمريكا گفت: آمريكايي ها به دليل عصبانيت از ايستادگي سپاه، بسيج و نيروي انتظامي در برابر عوامل خودفروخته و وابسته آنان در فتنه 88 و خنثي كردن اين فتنه، اقدام به تحريم اين نهادها كرده است.
وي افزود: سياست مداران آمريكايي قدرت تصميم گيري شان را از دست داده اند و به همين دليل هر روز موضوع تازه اي را در رابطه با ايران از جمله تحريم يا تهديد ايران مطرح مي كنند، در حالي كه اين مسئله كهنه شده است.
كوثري تصريح كرد: اين موارد چيزي نيست كه بخواهد موجب نگراني ما شود و ما اصلاً وابستگي به آمريكا يا كشورهاي ديگر نداريم كه بخواهيم بگوييم مثلاً خيلي علاقه مند هستيم به آمريكا برويم.
حجت الاسلام «حسين ابراهيمي» نايب رئيس دوم كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي نيز در واكنش به اقدام دولت آمريكا براي تحريم سپاه، بسيج و نيروي انتظامي، اظهار داشت: اين نوع موضع گيري آمريكا سابقه دار است و البته بايد گفت كه سردار احمدي مقدم و سردار نقدي قبلاً از سوي اين كشور تحريم شده بودند.
وي افزود: آمريكايي ها در واكنش به اقدام جمهوري اسلامي ايران و كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس براي تحريم 26 مقام اين كشور كه ناقض حقوق بشر در جهان هستند، اقدام به اين تصميم گيري كرده و با اين اقدام دولت اين كشور مشخص مي شود كه اقدام ايران كار ارزشمندي بوده و شوك لازم را به آمريكا وارد كرده است و اين پيامي به آن تحريم ها بوده است.
خبرگزاري فارس: حاج عيسي گفت: اينكه كسي روزي با امام (ره) بوده معيار اينكه امروز در خط امام (ره) باشد، نيست، برخي افراد كه آن زمان دور امام بودند و حرف امام (ره) را ميشنيدند و ايشان كمكشان ميكرد، امروز به راه ديگري رفتهاند.
به گزارش خبرنگار ايثار و شهادت باشگاه خبري فارس «توانا»، پاييز 88 بود كه به جماران رفته بودم و آنجا براي نخستين بار حاج عيسي را ديدم؛ بي اغراق بعد دو سال برق چشمانش هنوز در ذهنم مانده است. خيلي وقت بود كه پيگيري ميكردم تا نشانهاي از حاج عيسي پيدا كنم و در كنارش بنشينم و او از امام برايم بگويد؛ بعد از آن همه وقت به آرزويم رسيدم.
در طول مسير غرق در تفكراتم بودم كه چگونه با يار امام خميني (ره) روبرو خواهم شد؛ بعد از 3 ساعت به منزل حاج عيسي رسيدم؛ من و حاج عيسي و همسرش در خانهاي باصفا بوديم و باصفاتر از آن، اين بود كه توانسته بودم در مقابل پيرمردي زانو بزنم كه سالها در محضر خوب خوبان زانو زده بود؛ هنوز هم نور امام در چهرهاش موج ميزد.
در ابتدا به حاج عيسي گفتم «آمدم تا از خاطرات امام برايم بگوييد»؛ اشك در چشمهايش حلقه زد و گفت «راستش وقتي امام خميني (ره) به رحمت خدا رفتند، حاج احمد آقا به من فرمود كه تا چهلم امام بيشتر زنده نخواهي ماند و همينطور هم شد، من روز چهلم امام خميني (ره) به شدت بيمار شدم و به كما رفتم؛ اما خدا خواست كه زنده بمانم و اين مسئوليت بزرگ (نقل خاطرات امام) را بر عهده بگيرم تا انشاءالله و به لطف خدا بتوانم با تعريف اين خاطرات، راه امام را به جوانان معرفي كنم».
حاج عيسي درباره سكونتش در قم ميگويد «ديگر نميتوانستم جماران را بدون امام تحمل كنم و از آنجا به قم آمدم».
حاج عيسي جعفري فرزند اسدالله، پيرمردي است كه مردم ايران او را به نام خادم امام خميني (ره) ميشناسند؛ وي در سال 1306 در روستايي نزديك قم به نام ابرجس به دنيا آمد. وي قبل از پيروزي انقلاب در قم دكان جگركي داشت.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي و اقامت حضرت امام (ره) در جماران، مرحوم حاج احمدآقا در جستجوي فردي مطمئن بود تا بتواند امور دفتر و منزل حضرت امام را به او بسپارد؛ تا اينكه از طريق خواهر حاج عيسي كه اقليم خانم نام داشت و مدتها در نجف خدمتگزار بيت حضرت امام بود، حاج عيسي به اين خانواده معرفي شد. اين خادم امام با رها كردن منزل و كسب و كار به تهران آمد و از سال 1360 جزو نخستين كساني شد كه به خدمت صادقانه در دفتر حضرت امام پرداخت.
حاج عيسي جعفري كه هنوز هم درد دوري از امام در چهرهاش موج ميزند، درباره تحمل ايام بعد از رحلت امام خميني (ره) ميگويد: وقتي آقاي خامنهاي به عنوان رهبر انتخاب شدند، ما خيلي آرام شديم. خدا رحمت كند حاج احمد آقا و خود امام را كه خيلي به اين مسئله اهميت ميدادند. يادم هست روزي آقا به عنوان رئيس جمهور در سازمان ملل سخنراني كردند. بعد از صحبتهاي ايشان حاج احمد آقا در اتاق امام را باز كرد و آمد بيرون و گفت «حاج عيسي! امام تمام صحبتهاي آقاي خامنهاي را گوش داد و بعد گفت كه ايشان به درد رهبري ميخورد».
خادم امام خميني (ره) به شب رحلت امام اشاره كرده و يادآور ميشود: شبي كه امام از دنيا رفتند، به بيمارستان رفتيم؛ پزشكان، بالاي سر امام بودند و در حال تقلا براي اينكه كاري انجام دهند. حاج احمد آقا گفتند «اين تلاشي كه داريد ميكنيد فايدهاي هم دارد؟» دكترها گفتند «خير، ديگر تلاش نتيجهاي ندارد» حاج احمد آقا گفتند «اگر فايدهاي ندارد، پس ديگر اينقدر اذيتش نكنيد و رهايش كنيد تا راحت باشد» و دكترها امام را آزاد گذاشتند و چند لحظه بعد امام عروج كردند و به ملكوت اعلي رفتند.
همان موقع بود كه آقاي هاشمي گفتند «همين الان اعلام كنيم كه امام فوت كردند» اما حاج احمد آقا موافقت نكردند و گفتند «صبر كنيد تا زمانش فرا برسد» بعد از آن در همان بيمارستان آقاي خامنهاي را خواستند و هيئت امنا سريعاً جلسهاي را تشكيل دادند و در اتاق ديگري رفتند.
چند دقيقه بعد ديدم كه حضرت آقا از اتاق بيرون آمدند و از پذيرش مسئلهاي طفره ميرفتند كه حاج احمد آقا دنبال ايشان آمدند و با اصرار فراوان از ايشان خواهش كردند؛ ايشان را مجدداً به اتاق بردند و همان جا بود كه حاج احمدآقا با تلاش فراوان حضرت آقاي خامنهاي را راضي كردند كه اين مسئله را بپذيرند و هيئت امنا نيز به ايشان رأي دادند.
حاج عيسي ادامه ميدهد: امام به راحتي امام نشد؛ ايشان به واسطه رابطه با خدا امام امت شده است. ايشان ساعت 2 نيمه شب بيدار ميشدند و نماز ميخواندند؛ بعد هم تا نزديك نماز صبح مشغول قرائت قرآن ميشدند؛ ايشان به قدري غرق در مناجات و گريه بودند كه بسيار عجيب بود؛ البته ما از پشت شيشه ميديديم و آن موقع كسي در اتاق نبود.
خادم امام خميني (ره) با بيان خاطرهاي از ديدار مردم با رهبر كبير انقلاب اسلامي و اشتياق ايشان براي ديدار ميگويد: امام بعد از ساعت 8 صبح و گرفتن گزارش و نامهها، در حياط قدم ميزدند و اگر جمعيتي در حسينيه بود، ايشان به ملاقات آنها ميرفتند و گاهي حسينيه 2 بار مملو از جمعيت بود؛ يكبار جمعيتي از مشهد و تربت حيدريه آمده بودند و دو بار حسينيه پر شد. بار دوم كه امام از حسينيه بيرون ميآمدند، جمعيتي در سه راهي بيت ايستاده بودند و شعار ميدادند كه ما تا امام را نبينيم از جماران نميرويم.
حضرت امام اتفاقاً صداي آنها را شنيدند و فرمودند «برو بگو اينها بيايند تو حياط تا من ببينمشان»؛ در سه راهي بيت، آقاي بابايي ايستاده بودند، به او گفتم «امام فرمودند كه اجازه بدهيد اينها داخل بيايند»، گفت «اينها كارت ندارند و نميشود بييند»؛ گفتم «خب شما براي چه اينجا ايستادهاي» گفت «براي امام»؛ گفتم «خب خود امام گفتهاند كه اجازه دهيد بيايند داخل حياط» بالاخره با اصرار، نگهبان را راضي كردم و آن جمعيت داخل حياط شده و با امام ديدار كردند. امام مردم را خيلي دوست داشتند.
وي ادامه ميدهد: يكبار بعد از ديدار مردم با امام خميني (ره)، گروهي از اين ديدار جا مانده بودند؛ آقاي انصاري زنگ زد و گفت «يك گروهي از راه دور با مينيبوس به ملاقات امام آمدهاند، به امام بگو براي ديدار با مردم تشريف ميآورند؟» موضوع را به امام گفتم و ايشان فرمودند «قباي من را بياور» قباي ايشان را آوردم؛ جمعيت داخل حياط 150 نفري ميشد.
از حاج عيسي پرسيدم: «چرا امام دوست نداشتند فرزندان و نوههايش و در يك كلمه اهل بيتشان وارد سياست شوند؟» كه نگاهي عميق به من كرد و چند لحظهاي سكوت. سرش را بالا گرفت و گفت «بهتر است در مورد اين موضوع صحبت نكنيم». دل پر خوني داشت از آنان كه دم از امام ميزنند و ادعا دارند و گفت «مطمئن باشيد خدا نخواهد گذاشت كه كسي از اسم امام سوء استفاده كند و مردم نيز به اين راحتيها رضا نميدهند؛ آنهايي كه در اين راه بيايند موفق نخواهند شد و فقط خودشان را خراب ميكنند و عقب مياندازند و دوراني طول ميكشد كه بيايند سرجاي اولش و نخواهد شد».
حاج عيسي درباره ملاقاتهاي امام خميني (ره) گفت: من معمولاً اجازه نداشتيم در ملاقاتهاي ايشان با شخصيتها حضور پيدا كنم به جز يك بار؛ آن هم وقتي «شوارد نادزه» وزير امور خارجه شوروي نماينده گورباچوف براي دادن جواب نامه پيش امام آمده بود و ما هم آنجا بوديم.
وقتي امام آمد، شواردنادزه نگاهش كه به امام افتاد رنگش سفيد شد و نطقش كور شد؛ شروع به خواندن از روي نوشتهاي كه آورده بود، كرد. پس از آن امام فرمودند «اينها جواب نامه من نيست كه تو ميگويي» و او دوباره همان صحبتهاي خود را ادامه داد و امام فرمود «لابد متوجه نشده كه من برايش چي نوشتم كه اينطور جواب ميدهد» ولي او همچنان ادامه ميداد و دفعه سوم امام بلند شد و گفت «ما ميگوييم ما نميميريم، ما زنده هستيم ما از اين عالم به عالم ديگري هجرت ميكنيم و آنجا بايد جواب اين چند روزه كه در اين دنيا هستيم را بدهيم و اين خيلي مهم است كه ما باور كنيم در اين عالم موقت هستيم».
خادم امام خميني (ره) در ادامه با اشاره به خاطراتي از كساني كه روزي دور امام بودند و الان در خط امام نيستند، بيان كرد: اينكه كسي روزي با امام (ره) بوده معيار اينكه امروز در خط امام (ره) باشد، نيست. ميرحسين موسوي در آن زمان نخست وزير بود كه وسط كار استعفا داد و آقا نيز به او اعتراض كرد و امام هم قبول نميكرد و همه اينها فقط به خاطر آن بود كه شيرازه كشور حفظ شود. برخي كساني كه آن زمان دور امام بودند و حرف امام را ميشنيدند و امام كمكشان ميكرد، امروز به راه ديگري رفتهاند.
وي ادامه ميدهد: من يك مسئلهاي در مورد آقاي منتظري به شما بگويم. يك سال بود كه حاج احمد آقا هر هفته به قم ميرفت. ما خيال ميكرديم كه ايشان در حوزه علميه قم درس ميخواند ولي يك روز آمد و خودش را جلوي امام به زمين زد؛ امام (ره) فرمودند «چه شده است؟» و حاج احمد آقا گفت «ناراحتم، ديگر خسته شدهام و ديگر نميتوانم. دكتر گفته است 10 روز استراحت كن»، امام گفتند «خب برو استراحت كن. بلند شو و برو».
حاج عيسي بيان ميدارد: بعد از اين زنگ زد و گفت آقاي منتظري به آنجا آمدند. وقتي اينگونه افراد ميآمدند خدمت امام ديگر ما نميتوانستيم داخل برويم. فقط من يك خواهر زاده داشتم كه در داخل خانه امام كار ميكرد. او برايمان تعريف كرد كه وقتي آقاي منتظري جلوي امام نشست، نامهاي را بيرون آورد و خدمت امام داد؛ امام تا نامه را نگاه كردند دو دستي بر سر خودشان زدند و گفتند «ما اين همه تقلا كرديم تا كشور را از چنگال آمريكا نجات دهيم، آن وقت شما ميخواهيد دوباره دو دستي كشور را تقديم آمريكا كنيد».
وي ميافزايد: آنهايي كه اين كارها را ميكنند بايد بدانند كه امروز امام از آنها ناراحت ميشود؛ اما ما انسانها بايد به فكر عاقبت خويش باشيم، ما هيچ وقت فكر نميكرديم عاقبت منتظري اين طور شود. حاج احمد آقا يك سال با مأموريت از طرف امام (ره)، قم ميرفت و منتظري را نصيحت ميكرد كه اينها كه دورهاش كردهاند، آدمهاي خوبي نيستند و بايد مواظب عاقبت خويش باشد ولي منتظري گوشش به اين نصيحتها شنوا نبود.
خادم امام خميني (ره) اظهار ميدارد: در واقع امام خميني(ره) بسيار به اطراف خود دقيق بود و تمام دنيايي را كه امروز ميگذرد، امام بيست سال پيش، پيش بيني كرده بودند. در خاطر دارم كه يك روز امام و حاح احمد آقا با هم در حال قدم زدن بودند، حاج احمد ايستاد و گفت «شوروي ابرقدرته، آمريكا ابرقدرته، چين ابرقدرته.» امام ايستاد و محكم به سينهاش زد و گفت ما هم هستيم. حالا امروز همه اقرار كردند كه ما هم هستيم و از ما هم واهمه دارند و هر روز هم دارند برايمان يك توطئه و نقشهاي ميچينند. امام تعيين كرده است كه جمهوري اسلامي بايد باشد و با اين رهبري، انشالله اين انقلاب به قيام جهاني ملحق ميشود.
وي ميافزايد: يك روز آقاي ايوبي كه در دفتر امام هستند، تماس گرفتند و گفتند ما قند تبرك كرده و آب تبرك كرده ميخواهيم؛ سه تا استخاره هم نياز داريم و يك مريض هم داريم كه بگوييد امام برايش دعا كند. بنده خدمت امام رسيدم و يك پارچ آب بهش دادم، كمي قند را هم تبرك كرد و بعد گفتم سه تا استخاره هم هست، گرفتند و جواب دادند، بعد گفتم آقا يك مريض هم هست دعا كنيد برايش. دعا كرد و خودم خجالت كشيدم. گفتم «آقا!» فرمودند «بله»، گفتم «من خيلي مزاحم شما ميشوم من را ببخشيد». نگاهش هنوز در يادم هست، نگاهم كرد و گفت «من اصلاً شما را دوست دارم.» يعني امام اين قدر نسبت به ديگران محبت داشتند.
حاج عيسي در ادامه خاطراتش ميگويد: دستگاهي توي جيب امام بود و دكترها هميشه شبها ميرفتند و آن را تنظيم ميردند. يك و نيم بعد از نصف شب بود كه با دكترها رفتيم خدمت امام؛ هر چه در زديم امام در را باز نكردند. از اينكه امام در را باز نميكردند، متعجب شدم و به ناچار مجبور شدم، در را باز كنم. داخل رفتم و ديدم امام نيستند، به دكترها خبر دادم گفتم امام نيستند، گفتند مگر ميشود، گفتم بيايد خودتان ببينيد. دكترها هم آمدند ديدند بله ايشان نيستند.
وي افزود: تمام خانه را گشتيم اما امام را پيدا نكرديم، ترسيديم حاج احمد آقا را خبر كنيم، سكته كنند، ميخواستيم فرماندههان را خبر كنيم سر و صدا شود. در حياط خانه ميچرخيديم، بعد از نيم ساعت رفتيم ديديم امام سرجايش در تختش دراز كشيده است و هيچ وقت معلوم نشد، امام در آن مدت كجا رفته بود و چطور رفت و آمد كه هيچكس نفهميد و ايشان را نديد. البته اين خاطره را يك نفر از اهالي دفتر كه خيلي هم ادعا دارند كه ما اين چنين و آن چنان هستيم به نقل از خودش تعريف كرده است؛ در حالي كه آن شب اصلاً كسي آنجا نبود و بعدها نيز خبردار نشدند. من خودم چند وقت پيش در مجلسي اين خاطره را تعريف كردم و آنها از زبان من شنيدند و بعد به نام خودشان خاطره را ثبت كردند و در كتاب چاپ كرده و ادعا كردند كه ما آن شب آنجا بوديم و ديديم كه امام در اتاق نيست.
حاج عيسي اظهار داشت: ما يك عكاس در بيت داشتيم كه به «حاج رضا» معروف بود. من يك روز به او گفتم بيا از من و امام يك عكس بگير. گفت: آخر چطوري؟ گفتم: شما بيا با دوربينت پشت درخت بايست. امام كه از اتاق آمد بيرون تا برود ناهار، من ميروم كنار امام ميايستم و شما از ما عكس بگير. وقتي امام بيرون آمد، ديدم حاج احمد آقا بغل امام ايستاده است و نقشه من نقش بر آب شد. گردن كج كردم كه حاجي جلو نيايد. همان موقع آقا رضا جلو آمد و حاج احمد، آقا رضا را ديد، گفت: «اِ، حاج رضا چه وقت خوبي اومدي، بيا يك عكس از من و حاج عيسي و امام بگير.»
خبرگزاري فارس: اپوزيسيون و گروه ضدانقلاب در پروژه الماس فريب نشان داد كه دشمنان ايران از چه حماقتهاي بزرگي رنج ميبرند. مدحي در يكي از مصاحبههايش بهصورتي هوشمندانه خطاب به نوريزاده (از عوامل ضدانقلاب) ميگويد: ما كميته "تقويت و جلوگيري از حفظ نظام! " داريم و نوريزاده هم او را تأييد ميكند.
به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس، طي روزهاي اخير، ضدانقلاب و اپوزيسيون خارجنشين، غافلگير از شكست در پروژه امنيتي ـ اطلاعاتي الماس فريب و ماجراي دولت در تبعيد مشغول اوهامگويي و ايراد حرفهاي مضحك شدهاند.
دروغهاي اوهامگونهاي مثل اينكه ما از قبل ميدانستيم مدحي نفوذي است يا ما سادهدل بوديم كه حرفهايش را قبول كرديم و . . . .
اين در حالي است كه نگاهي به گفتوگوها و مصاحبههايي كه قبل از پخش مستند الماس فريب در سيماي جمهوري اسلامي ايران توسط افرادي مثل نوريزاده با اين عنصر نفوذي وزارت اطلاعات انجام شده يا تعريف و تمجيدهايي كه اين قبيل افراد از "تيمسار " يا همان "سردار مدحي " داشتهاند، نشانگر دروغ بودن تمام اين ادعاها و در عين حال توانمندي عميق وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ايران در پيشبرد اهداف امنيتي كشور و بياعتبار كردن اعضاي اپوزيسيون ايران نزد يكديگر است.
به طور مثال، عليرضا نوريزاده در يكي از برنامههاي خود با عنوان "پنجرهاي رو به خانه پدري " در مورد مدحي اينچنين ميگويد:
"_او با اقتدار صحبت ميكند . . . حرفهايش بسيار تأثيرگذار است . . . اين براي من خيلي تأثيرگذار بود. انساني كه توي جبهه سلامتياش را از دست داده و تمام تنش پر از درد است و شيميايي است. و پر از درد و خاطره است (اين حرفها را ميزند . . . !) ".
و پس از برقراري ارتباط تلفني با مدحي اينگونه با او صحبت ميكند:
"_ بهت سلام ميكنم سردار . . . ميدونم كه با كار سنگيني كه الآن داري ميكني خستهاي. ولي آدم وقتي عاشق باشه كار ميكنه . . . ".
نوريزاده به عنوان بخشي از ويترين ضدانقلاب و اپوزيسيون در نحوه تعامل با الماس فريب! وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ايران، همچنين مقابل صحبتها و عبارتهاي كنايهدار مدحي كه هر مخاطب معمولي نيز ميتواند به غلط يا مطايبه آميز بودن آنها پي ببرد، هيچ عكسالعملي كه حاكي از فهم و شعور وي نسبت به اين عبارات غلط باشد، از خود نشان نميدهد و حتي در جاهايي آنها را تأييد هم ميكند.
مدحي در يكي از صحبتهاي خود با نوريزاده كه فيلم آن روي سايت يوتيوب نيز قرار دارد، ميگويد: "ما در ايران كميته تقويت و جلوگيري از حفظ نظام داريم " و نوريزاده كه خود را يك روزنامه نگار بينالمللي و كاركشته در سياست ميداند به هيچ وجه متوجه خطاي فاحش اين جمله مدحي نميشود و از وي نميپرسد كه كميته جلوگيري از حفظ نظام ديگر چيست . . .؟!
نوريزاده در صحبتهاي خود پس از پخش مستند الماس فريب و برملا شدن عمليات هوشمندانه وزارت اطلاعات در عمق جبهه ضدانقلاب پس از اخذ نتيجه، به فرافكني روي آورده و حتي مدعي است كه از قبل متوجه نقشههاي طرح الماس فريب بوده است.
او كه در گفتوگوهاي خود با مدحي قبل از اين ماجرا، همواره از وي به عنوان "سردار " يا "سردار عزيز " نام ميبرد؛ در يكي از مصاحبههاي تلفني با مدحي هنگامي كه او در مورد بيت رهبري و پاكدستي آن در مسائل اقتصادي سخن ميگويد نوريزاده بهخلاف سياق هميشگي خود، نهتنها هيچ عكسالعملي نشان نميدهد بلكه همچنان مشتاقانه به شنيدن حرفهاي مدحي ادامه داده و در ادامه با بيان اينكه "اگر آدم با سردار! بنشيند و حرف بزند، تا صبح ادامه ميدهد "، ميگويد: "ما در اين صحبتها سردار را ول نميكرديم ".
نوريزاده كه پس از پخش الماس فريب مدعي است كه سادهدل بوده؛ رفتارهايي تا قبل از برملا شدن اين پرونده دارد كه بهتر است آنها را كودن بودن نوريزاده و امثال او بدانيم تا سادهدلي آنها.
مثلاً مدحي در صحبتهاي خود با نوريزاده از دو شخص پيرامون مسائل فساد اقتصادي نام ميبرد كه نام فاميل اولي فاميل يك بازيگر مشهور است و دومي نام فاميل يك فوتباليست شهير ايراني و البته نوريزاده به هيچ وجه متوجه اين شوخيها نميشود.
در بحث كودن بودن مصاحبهگران شيفته سردار مدحي همين بس كه وقتي او ميگويد: "در ايران 11 ميليون نفر به موسوي رأي دادهاند "، كسي به او اعتراض نميكند كه رقم صحيح 13 ميليون است نه 11 ميليون. البته نوريزاده كه در ماجراي شرور ريگي هم كوس رسوايي خود را بيش از پيش به عالم نواخت، گافهاي خندهدار و متناقض ديگري هم در ارتباط با پروژه الماس فريب و شخص سردار مدحي دارد.
او در يكي ديگر از گفتوگوهاي متعددش با مدحي خطاب به او ميگويد:
"من به شما درود ميفرستم " و در ادامه اين مدحي است كه در صحبتهايش، زيركانه جملهاي را ميگويد كه نه نوريزاده و نه ساير مغزهاي كرمخورده اپوزيسيون خارجنشين متوجه آن نميشوند.
مدحي ميگويد: "رهبران جنبش سبز تا آخر با مردم نخواهند ماند ". او تاكيد ميكند: "جنبش سبز معني ندارد " و نيز پيرامون رابطه خود با ايران به كنايه ميگويد: "هم صداها ركورد شد هم صحبت من هم صحبت آنها " و جالب است كه نوريزاده و ساير عوامل پرمدعاي سلطنتطلب، به همين سادگي در يد بااقتدار سربازان گمنام امام زمان عجّل الله تعالي فرجه الشريف اسير ميشوند و خود نميفهمند.
تمام اين موارد در حالي مطرح شد كه ضدانقلاب پس از غافلگيري در پروژه الماس فريب چهرهاي به مراتب مضحكتر از قبل از افشاگري مدحي به خود ميگيرد.
حالا ديگر آنها كه سردار و تيمسار را قبل از بردن نام از مدحي به هيچ عنوان از ياد نميبردند از او به عنوان مدحي خالي نام ميبرند.
خندهدارتر آنكه عليرضا نوريزاده كه در ماجراي الماس فريب، هم آبروي نداشته اپوزيسيون را پيش از پيش برد و هم آبروي سرويس اطلاعاتي انگلستان را، در برنامهاي مدعي ميشود كه صحبتهاي مدحي در مستند الماس فريب اساساً در ايران نبود و مبلماني كه در فيلم وجود دارد نشانگر آن است كه مصاحبه در بانكوك پايتخت تايلند ضبط شده است!!!
او همچنين ماجراي نيمهكاره ماندن سفر مدحي به اسرائيل و حضور ناگهاني او را در ايران غيرممكن اعلام ميكند و اين در حالي است كه انگار ماجراي دستگيري شرور تروريست ريگي را در آسمان ايران و توسط سربازان گمنام امام زمان عجّل الله تعالي فرجه الشريف از ياد برده است.
در اين ميان اما كودنهاي ضدانقلاب ديگري هم بودند كه با حضور در پروژه الماس فريب و شكست در آن برگي ديگر از احمق بودن دشمنان نظام جمهوري اسلامي ايران را رقم زدند.
گروه مبارزان راه آزادي، خودنويس، روزنامه گاردين و . . . نيز ديگراني بودند كه طي اين مدت در تور امنيتي ـ اطلاعاتي وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ايران اسير شده اما خود بيخبر از ماجرا، به تعريف و تمجيدهاي آنچناني General madhi (ژنرال مهدي)!!! مشغول بودند.
در ماجراي پرونده الماس فريب، فضاحت ضدانقلاب و عناصر خودفروخته سرويسهاي امنيتي انگليس و آمريكا البته بسيار دامنهدارتر نيز هست.
در روزهايي كه هنوز مدحي يا همان سردار مدحي عناصر سلطنتطلب، در جبهه ضدانقلاب حضور داشت، نوريزاده به عنوان مهره فعلي ضدانقلاب در رسانههاي اپوزيسيون در پاسخ به عدهاي كه بحث خطرناك بودن مدحي را با توجه به سوابقش مطرح ميكنند؛ در يكي از برنامههايش ميگويد كه در انتخاب افراد بسيار دقت دارد و حتي براي تحقيق از مدحي آدم فرستاده و از او مطمئن است!
وي با بيان اينكه: "هركس به حرف من گوش كند در دام نميافتد " تصريح ميكند كه اطلاعات مدحي موثق است.
او ميافزايد: "من ميدانم با زدن بعضي حرفهاي ديگر تهمتها عليه من و مدحي آغاز ميشود. " و اين در حالي است كه بايد گفت امثال نوريزاده هماكنون بايد براي پاك كردن اين فضاحت به خودتهمتي روي بياورند.
او در همين برنامه تلويزيوني تاكيد ميكند كه تمام اطلاعات خود را با مدحي چك ميكند ضمن آنكه ميدانسته مدحي يك مقام بلندپايه است و تا وقتي از ايران خارج نشده و حركتش را شروع نكرده نيازي به معرفي او نبود.
عليرضا نوريزاده تصريح ميكند كه: "مدحي از بهترينها است ".
مدحي در پروژه امنيتي ـ اطلاعاتي الماس فريب حتي بر جا گذاشتن ردپاي ذكرشده نيز بسنده نميكند و نشانههاي ديگري را نيز برجا مي گذارد تا پس از برملا شدن حد حماقت اپوزيسيون ضدانقلاب و حتي سرويسهاي امنيتي انگلس و آمريكا كسي را ياري كتمان اين كودني نباشد.
او براي دولت در تبعيد اساسنامه و مرامنامهاي تنظيم كرده است كه نكات بسيار جالبي در آن وجود دارد. براي مثال در يكي از بندهاي اين اساسنامه آمده است:
"چنانچه برنامههاي دولت نتواند آراي نصف + 1 را كسب نمايد، مجلس و دولت منحل!!! و انتخابات بعدي ظرف مدت يك ماه برگزار ميشود
گروهك تروريستي پژاك در تازه ترين اقدامات خرابكارانه خود قصد نفوذ به مراكز نظامي را دارد.
بر همين اساس گروهك تروريستي پژاك اقدام به تهيه كارت هاي شناسايي جعلي برخي از نهادها مانند سپاه و بسيج نموده و جهت نفوذ در برخي مقرهاي نظامي و انتظامي جمهوري اسلامي ايران آنها را در اختيار عوامل عملياتي خود قرار داده است.
عزت الله سحابي عضوغيررسمي گروهك غيرقانوني نهضت آزادي در حالي در سن 81 سالگي درگذشت كه همچنان در خط ضديت و مخالفت با نظام جمهوري اسلامي قرار داشت. خبر مرگ وي با واكنش هايي مواجه بود كه عجيب ترين آن يادداشت «علي مطهري» نماينده مردم تهران در مجلس بود كه در روزنامه شرق درج گرديد.
وي سحابي را فردي متين خواند كه پخته سخن مي گفت و از استاد شهيد مطهري تأثير پذيرفته بود و در حالي كه «اصل ولايت فقيه چندان براي او قابل هضم نبود!»، «دلگير از جمهوري اسلامي» چشم از دنيا فرو بست؟! وي در نهايت نتيجه مي گيرد كه «در مجموع ما با تيپ نهضت آزادي خوب برخورد نكرديم»! و اگر مطهري زنده بود «افرادي مانند مهندس سحابي با رضايت بيشتري از جمهوري اسلامي به جهان ابدي سفر مي كردند.»
در بررسي اين يادداشت توجه به چند نكته ضروري است:
1- آنچه علي مطهري از آن رنج مي برد، نگاه وارونه اي است كه متأسفانه وي گاه در تحليل مسائل اجتماعي -سياسي با آن مواجه است كه آخرين آن طرح اين ادعاست كه : «سحابي دلگير از جمهوري اسلامي چشم از دنيا فرو بست!»
به واقع ايشان گويا از انقلاب طلبكار است و با محور قرار دادن افراد، از انقلاب مي خواهد پاسخگو باشد كه براي ايشان چه كرده است؟ در حالي كه اين افراد و گروه هاي سياسي هستند كه وامدار و مرهون نظام اسلامي بوده و بايد مشخص نمايند كه براي انقلاب اسلامي و ملت سرفراز ايران چه كرده اند؟! لذا اگر قرار باشد در اين ميان كدورت و دلگيري وجود داشته باشد، اين ملت و نظام اسلامي است كه از افرادي چون سحابي طلبكار است كه چرا نان و نمك انقلاب را خورده و نمكدان شكسته اند؟!
آنچه كه تاريخ بدان شهادت مي دهد، آن است كه اين انقلاب اسلامي نبود كه افرادي چون سحابي و دوستانش را از خود راند، بلكه حضرت امام(ره) (علي رغم ميل باطني) با اعتماد به جريان نهضت آزادي، در ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي مهم ترين جايگاه اجرايي كشور را به اين جريان سپرد و مهندس بازرگان را به عنوان نخست وزير دولت موقت منصوب كرد، در حالي كه بيشتر اعضاي كابينه وي را نيز افراد منتسب به اين جريان شكل مي دادند. اين جريان به تدريج از صفوف ملت انقلاب فاصله گرفت و ترجيح داد تا با كناره گيري از قدرت، نقش اپوزيسيون و مخالف نظام اسلامي را بازي كند!
نهضت آزادي بعد از استعفا، به تدريج به صف دشمنان انقلاب اسلامي پيوست و در اردوگاه فتنه گران و در كنار گروهك منافقين و بني صدر قرار گرفت. در طول دوران جنگ نيز جز تضعيف جبهه ها و همسويي با دشمنان در جهت افزايش فشارهاي بين المللي، اقدامي در كارنامه اين جريان ثبت نشده است و بعد از فتنه 88 نيز به طور كاملاً آشكار در اردوگاه فتنه گران و ضدانقلاب قرار گرفتند.
با اين كارنامه سياه بايد گفت كه نهضت آزادي و وابستگان به آن نه تنها نمي تواند از جمهوري اسلامي طلبكار باشد، بلكه بدهكار كامل به نظام اسلامي بوده، لذا تعبير غلط علي مطهري را بايد اينگونه تصحيح نمود كه: «مرحوم مهندس سحابي بدهكار از دنيا رفت در حالي كه ملت و نظام اسلامي از وي دلگير بود!»
2- نكته قابل تأمل ديگر كه از فحواي كلام يادداشت نويس روزنامه شرق، به دست مي آيد تلاش براي القاي نوعي همدلي و همراهي استاد شهيد مطهري با اعضاي نهضت آزادي است. در اين باره بايد گفت كه دوستي استاد با برخي از چهره هاي عضو نهضت آزادي به دوران پيش از انقلاب بر مي گردد كه هنوز چهره واقعي شان آشكار نشده و عملكرد سياه سه دهه پس از انقلاب آنها نيز ثبت نگرديده بود. هرچند همان زمان نيز معلم تيزبين انقلاب اسلامي به خوبي ابعاد انحرافي آرا و نظرات بازرگان را شناخته و انتقادات جدي به تفسير پوزيتيويستي وي از اسلام كه در نهايت به سكولاريسم و نفي حكومت ديني ختم مي شد، داشت. مطهري اهل مدارا و مسامحه با جريان ها و انديشه هاي انحرافي نبود. مطهري در زمانه خود مهم ترين خطر فكري را رواج انديشه التقاطي مي دانست كه تلاش داشت تا قرائتي سوسياليستي و چپ گرا از اسلام ارائه دهد، لذا با قاطعيت وارد ميدان شد و به افشاگري عليه اين جريان هاي انحرافي پرداخت. مخالفت و جدايي از مرحوم شريعتي را نيز بايد در چارچوب اين روحيه تحليل كرد.
با اين ويژگي مي توان گفت كه اگر مطهري زنده بود در صف اول افشاگري جريان هايي كه مروج انديشه هاي التقاطي اين بار با گرايش هاي راست و متأثر از مكاتب ليبرالي غرب مي باشند، بود كه نهضت آزادي و عزت الله سحابي از جمله آنها بود.
لذا خطاب به آقاي علي مطهري بايد گفت: «شايد اگر آيت الله مطهري كه تأكيد فراوان بر اسلام ناب محمدي(ص) و عشق ارادتي خاص به حضرت امام(ره) داشت، به آن زودي شهيد نمي شد، افرادي مانند مهندس سحابي و همپالگي هايش در نهضت آزادي و جريان ملي - مذهبي فرصت جولان و عرض اندام نمي يافتند!»
به گزارش کیهان/ ترکیدن حباب ایجاد جنبش به واسطه فضای مجازی موجب بالا گرفتن انتقادها در محافل اپوزیسیون شده است.
تندروترین و جوگیرترین عناصر فعال در این عرصه اکنون می گویند القای توهمی به نام جنبش سبز به اعتبار فضای مجازی چیزی جز «بلوف» نبوده است.
نیک آهنگ کوثر، کاریکاتوریست خارج نشین نشریات زنجیره ای که در فقدان تحلیلگران جدی در میان محافل اپوزیسیون، مدت ها در حال جنب و جوش و جنبش بود اکنون پس از چند سال جوزدگی می نویسد: من هیچ گاه کسی را به رفتن در خیابان و حتی رأی دادن نخواهم خواند. هرگز کسی را به تحریم انتخابات و یا خانه نشینی هم تشویق نمی کنم! من «اکتیویست» نیستم، سیاست مدار هم نیستم.
یک ناظرم، ناظری که مقایسه کردن هم اندکی بلد است… تعارف را کنار بگذاریم؛ همین چند ماه پیش که شایعه دستگیری سران جنبش سبز مطرح بود و دیدیم که عملی شد، دوستان «آنلاین» شعار می دادند «موسوی دستگیر بشه؛ ایران قیامت می شه». از دستگیری میرحسین موسوی و مهدی کروبی بیش از ۱۰۰ روز گذشته است.
اگر چیزی که تا الان دیده ایم اسم اش «قیامت» باشد، پس نباید چندان از دوران زندگی پس از مرگ ترسید! به عبارت دیگر، تهدیدهای آنلاین هیچ گاه خارج از محیط «وب» عملی نشد. سخن من به معنای این نیست که باید گروهی جان خود را به خطر می انداختند تا سران جنبش آزاد می شدند؛ به هیچ عنوان! اما وقتی شعاری داده می شود که در عالم واقع نمودی از آن نمی بینیم، گویندگان عملاً زمین جنگ را به حریف تقدیم کرده اند؛ یک «بلوف» با تاریخ مصرف.
عباس عبدی عضو ظاهراً مستعفی حزب مشارکت نیز با اشاره به بازی ناکامی که شبکه های اینترنتی ضد انقلاب برای تحریم فیلم پرفروش اخراجی های ۳ و متقابلاً جا زدن یک فیلم شبه روشنفکری به عنوان فیلم بزرگ جهانی! راه انداختند، نوشت: این تحرک فاقد مبنا بود اما چرا اتفاقی که دلایل کافی برای غلط بودن آن وجود داشت؛ رخ داد؟ به نظر من دلیل اصلی آن اینترنت است.
فضای اینترنت به معنای واقعی، مجازی است. هر چند اینترنت این امکان را فراهم می کند که افراد ناشناخته، ایده ها را فارغ از محدودیت های پیشین ارایه کنند، در عین حال ممکن است ایده هایی غیر مسئولانه و غیر جامع و فکر نشده نیز مطرح شود و براساس فضای اینترنت بسط یابد، بدون اینکه زمینه های لازم را دارا باشد.
حضور پررنگ جوانان در اینترنت و تبدیل این فضا به میدان مبارزه طلبی و ابراز وجود، موجب شکل گیری طرح هایی می شود که در فضای واقعی اجتماعی چندان مورد توجه نیست، اما در فضای مجازی خیلی اهمیت پیدا می کند، ولی هنگامی که در واقعیت اجتماعی با نتایج این طرح ها مواجه شوند، چیزی جز یأس و نا امیدی درو نخواهند کرد. یقین دارم که اکثریت قاطع مردمی که این دو فیلم را دیده اند، اصولاً اعتنایی به این تحریم مجازی نداشته اند، بنابراین بهتر است که از این پس درباره پیشنهادهای غیر دقیق و احساسی که در فضای مجازی طرح می شود حساب چندانی را باز نکرد.
با مزه تر از همه تقلاهای شبکه به بن بست رسیده و تاریخ مصرف گذشته بالاترین است که از یک سو اذعان می کند « برخی از ما فکر می کنیم با گذاشتن چند لینک تزئینی به وظیفه خود در قبال جنبش عمل کرده ایم و لینک الله اکبر گفتن را در بالاترین می گذاریم اما آیا شده که خودمون هم بریم و الله اکبر بگیم؟» و از طرف دیگر به اعتبار اینکه ترک عادت موجب مرض است، می نویسد «چرا هیچ کس پیشنهادی، طرحی چیزی نمی ده و همه نشستن ببینن فیس بوک ۲۵ بهمن یا شورای هماهنگی سبز کی بیانیه می ده؟ با هر کس که صحبت می کنی بهانه ای برای نیامدن به خیابان داره
وز
ما با یک هواپیمای اختصاصی به آمریکا اعزام شدیم، در ویلایی در حومه واشنگتن مستقر شدیم، آقای “دنیس راس” به استقبال بنده آمد. با آقای “جو بایدن” معاون رئیسجمهور آمریکا در آنجا ملاقات کردیم که وی قول داد، حمایت جدیای از جنبش جمع یاران برای براندازی نظام ایران داشته باشد. محمد رضا مدحی در مستند «الماسی برای فریب» به پاتک هوشمندانه نیروهای امنیتی ایران به پروژه”دولت در تبعید” پرداخت. به گزارش «تابناک» در این مستند که به بررسی طرحهای مشترک انگلیس، آمریکا و موساد برای براندازی نظام ایران میپرداخت، محمدرضا مدحی، عنصر نفوذی ایران در محافل خصوصی اپوزوسیون خارج از کشور، اظهار داشت: بنده به عنوان رئیس شورایعالی حفظ امنیت و منافع ملی و امیرحسین جهانشاهی به عنوان جانشین بنده در “دولت در تبعید”منصوب شده بودیم. وی در این مستند گفت: در بدو ورود به عربستان با سفیر آمریکا در این کشور ملاقات کردم. از طریق سفیر آمریکا در عربستان، با خانم هیلاری کلینتون، یک جلسه محرمانه برگزار کردیم. در این جلسه قرار بر این شد که “ایالات متحده” با جنبش”جمع یاران”در جهت ادامه فتنه در ایران همکاری داشته باشد. همچنین یک مقام مسئول در وزارت اطلاعات درباره جزئیات بیشتری از نفوذ دستگاه امنیتی کشورمان در کانون اپوزیسیون خارج کشور و فرایند شکست پروژه آمریکایی – صهیونیستی «دولت در تبعید» به خبرگزاری فارس گفت: پس از آنکه دشمنان در جریان فتنه ۸۸ که با توجه به بدیع بودن متغیرهایش متفاوتترین فتنه در طول عمر جمهوری اسلامی بود موفق به پیشبرد پروژه براندازی نرم جین شارپ نشد اقدامات سختافزارانه در دستور کار قرار دادند. وی ادامه داد: طراحان ناکام پروژه جنگ نرم از جمله جوزف نای به این فکر افتادند که با توجه به جایگاه اقوام و مذهب در ایران متوسل به اقدامات سخت و عملیاتهای خرابکارانه در کشورمان شود. این مقام مسئول در وزارت اطلاعات گفت: بنیاد آمریکایی دفاع از دموکراسی (PDD) در یکی از جلسات خود که ۳ ساعت طول کشید تشکیل«دولت در تبعید» را تصویب کرد که مأموریت اجرای این پروژه به دنیس راس معاون امور خاورمیانه اوباما سپرده شد. وی افزود: تحقق دولت درتبعید نیازمند چهرهای برخوردار از سوابق اجتماعی و مذهبی بود و برهمین اساس سرویس اطلاعاتی آمریکا شناسایی و جذب عناصر مناسب برای رهبری دولت مذکور را در دستور کار قرار داد. به گفته این مقام امنیتی در آن ایام محمدرضا مدحی که دارای وجه سابقه طولانی خدمت در نهادهای انقلابی بود و در بانکوک به تجارت جواهرات و سنگهای قیمتی اشتغال داشت، مورد توجه سفارت آمریکا در تایلند قرار گرفت. «این فرد خیلی زود از طریق سرویس اطلاعاتی آمریکا برای پیوستن به جریان ضد انقلاب خارج از کشور جذب شد و در سفری به عربستان با مقامات آمریکایی از جمله هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه این کشور دیدار کرد.» مقام مسئول در حوزه امنیت داخلی وزارت اطلاعات گفت: مدحی با پذیرش همکاری با آمریکا و اپوزیسیون خارج نشین و طرح ادعای سازماندهی هزاران نفر از نیروهای داخلی جنبشی را تحت عنوان «جمع یاران» تشکیل داد. وی افزود: او پس از سفر به واشنگتن با هواپیمای اختصاصی و استقرار در ویلایی در حومه این شهر با جو بایدن دیدار کرد که در این ملاقات، معاون رئیس جمهور آمریکا حمایت کامل کشورش از نامبرده را اعلام کرد. این مقام امنیتی ادامه داد: در پی موافقت مدحی با همکاری در پروژه دولت در تبعید دنیس راس که مأموریت تشکیل این دولت را داشت پروژه خود را با توجه به ویژگیهای شخصیتی و سوابق همکار جدیدش تکمیل شده دید. به گفته او، مدحی پس از مدتی به فرانسه رفت و در آنجا با امیرحسین جهانشاهی سرمایهدار ایرانی دارای تابعیت فرانسوی – اسرائیلی که پدرش از چهرههای نزدیک به رژیم پهلوی به ویژه اشرف بود و خود او نیز مسئولیت سازمانی موسوم به (موج سبز) را برعهده داشت و ۹ سال برای اقدامات براندازانه در سرزمینهای اشغالی دوره دیده بود و همچنین مهرداد خوانساری از عناصر سلطنتطلب وابسته به دفتر به اصطلاح مطالعاتی سازمان جاسوسی MI6 انگلیس که پدر وی نیز از دیپلماتهای رژیم شاه بود، ملاقات کرد. «در این دیدار خصوصی که در هتل آتلانتیک پاریس (محل کار جهانشاهی) انجام شد و در همان مکان نیز آغاز همکاری این ۳ نفر در یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام شد پروژه تشکیل شورای رهبری دولت در تبعید رسماً کلید خورد.» مقام مسئول در وزارت اطلاعات با یادآوری برگزاری کنفرانسی در جزیره گوادالوپ در ژانویه ۱۹۷۹ (دیماه ۱۳۵۷) با حضور رؤسای ۴ قدرت مهم بلوک غرب برای بازگرداندن شاه مخلوع به کشور، گفت که این بار اپوزیسیون در نیمه دوم سال گذشته کنفرانسی تحت عنوان گوادالوپ ۲ برای همفکری در زمینه براندازی جمهوری اسلامی برگزار کرد. وی افزود: در این نشست که سران تمام جریانات و گروههای ضدانقلاب از منافقین تا سلطنتطلبان و از تجزیهطلبان تا جریان فتنه و حتی فرق منحرف اخلاقی و اجتماعی حضور داشتند دولت در تعبید رسماً اعلام موجودیت کرد. به گفته این مقام امنیتی، عبدالله مهتدی رهبر گروهک منحله کومله، حسن شرفی رهبر گروهک منحله دموکرات، علیرضا نوریزاده سلطنتطلب عضو MI6، رضا حسینبُر از رهبران یکی از گروههای تجزیهطلب، محسن مخملباف رابط اپوزیسیون خارج کشور با سران فتنه، جهانشاهی از عناصر سازمان موساد و همچنین مسئول میز ایران در سازمان جاسوسی فرانسه به نمایندگی از نیکلا سارکوزی رئیس جمهور این کشور حضور داشتند. «در این جلسه راههای براندازی جمهوری اسلامی از جمله تداوم حیات جریان فتنه از طریق اقدامات آشوبگرانه و اغتشاش و حتی ترور چهرههای منتسب به جریان مذکور در داخل کشور و همچنین نفوذ در ساختارهای قدرت جمهوری اسلامی از طریق جذب نیرو از مراکز مهم مورد بررسی قرار گرفت و ۷ میلیارد دلار آمریکا نیز برای آغاز این تحرکات اختصاص یافت.» مقام مسئول در حوزه امنیت داخلی وزارت اطلاعات گفت: پس از انتخاب مدحی به رهبری دولت در تبعید و جهانشاهی به جانشینی وی و ایجاد شورای ۳۰ نفره برای فعالیتهای اجرایی در حوزههای سیاسی و اقتصادی و رسانهای در حقیقت پروژه مذکور وارد فاز جدیدی شد. وی افزود: یکی از اقدامات صورت گرفته در این مرحله جذب دیپلماتهای ایرانی در خارج کشور بود که برای آن کمپینی هم تشکیل شد اما با افشای هویت احمد ملکی دیپلمات ایرانی در ایتالیا که خواهرزاده مهدی کروبی بود این پروژه به شکست مواجه شد. به گفته این مقام امنیتی هنگامی که قرار شد شورای رهبری دولت در تبعید برای مدیرت و هدایت عملیاتهای خرابکارانه در ایران و براندازی جمهوری اسلامی از طریق کودتاه ظرف یک سال در پادگان سیکلن تلاآویو مستقر شوند، عملیات نجات مدحی توسط سربازان گمنام امام زمان (عج) انجام شد و او به کشور بازگشت. وی در پایان تأکید کرد که امروز بحمدالله با در پیش گرفتن رویکرد تهاجی وزارت اطلاعات و تعریف امنیت نظام اسلامی در خارج از مرزها و اقدامات مؤثر و هوشمندانه در این عرصه جمهوری اسلامی در بالاترین سطح ثبات و امنیت قرار دارد. مستند «الماسی برای فریب» از شبکه اول سیما پخش شد که روایتی از نفوذ دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی در کانون اپوزیسیون خارجنشین و اشراف بر تحرکات ضد انقلاب و نمایشی از اقتدار سربازارن گمنام امام زمان (عج) در به سخره گرفتن سرویسهای جاسوسی غرب بود. دشمنان نظام اسلامی در طی ۳۲ سال گذشته همواره با استمداد از اپوزیسیون و به کار گرفتن اقدامات نرم و سختافزارانه تلاش کردند توطئههای خود را برای براندازی جمهوری اسلامی پیش برند اما پاتک وزارت اطلاعات به توطئه بزرگ دولت در تبعید که همه سرویسهای جاسوسی دشمن و ضدانقلاب در لوای آن بودند با اقدامی استراتژیک به تأخیر افتاد و فرسایشی شدن آن موجب کاهش نتایج این طرح آمریکایی – صهیونیستی شد و سپس با نجات الماسی که برای فریب اندیشیده شده بود، نقشهای که آنها الماس خود میخواندند با الماسی دیگر منهدم شد. برای دیدن مستند اینجا کلیک کنید
مرتضی مصباح راد در وبلاگ “روزنامه نگار مسلمان” نوشت: چهاردهمین روز اردیبهشت ماه سال ۸۸ بود که برای پوشش خبری برنامه انتخاباتی موسوی به دفتر کار وی در فرهنگستان هنر رفتم. جمعی از زنان و زهرا مصطفوی دختر امام خمینی(ره) که دبیر کل جمعیت زنان انقلاب اسلامی نیز بودند با میر حسین موسوی و همسر وی دیدار کردند، اما این دیدار تنها ۲۰ دقیقه بطول انجامید و این تنها به خاطر انتقادات شدید دختر امام خمینی(ره) بود که خطاب به موسوی بیان شده بود. این انتقادات آنقدر برای “موسوی دیکتاتور” گران تمام شده بود که از خبرنگاران خواسته بود تا این سخنان را رسانه ای نکنند. موسوی آنقدر از این سخنان عصبانی شده بود که خطاب به یکی از محافظانش گفته بود که این جلسه چقدر بیصاحب است، یکی نیست به خبرنگاران بگوید بیرون بروند. زهرا مصطفوی فرزند امام خمینی (ره) و دبیر کل جمعیت زنان انقلاب اسلامی در خصوص اظهارات اخیر وی نسبت به نهضت آزادی گفت: زمانی در سخنانتان در خصوص گروه نهضت آزادی اعلام کردید که با آنها اختلاف نظر دارید و پس از آن فرمودید که دوستی با آنها دارید که این دوستی تا امروز ادامه پیدا کرده است و زمانی نیز گفتید که ما وقتی با افرادی اختلاف نظر داریم قرار بر این نیست که آنها را کنار بگذاریم، حال سئوال من این است که چگونه میتوانیم افرادی را که با آنها اختلاف نظر داریم در مناصب اجرایی بکار بگیریم و به آنها مسئولیت بسپاریم. پس از سخنان زهرا مصطفوی، میرحسین موسوی از خبرنگاران و عکاسان خواست تا این جلسه را ترک کنند لذا خبرنگاران تنها چند دقیقه در این جلسه حضور داشتند و ادامه این جلسه بدون حضور خبرنگاران برگزار شد. موسوی پس از جلسه ۲۰ دقیقهای خود با جمعیت زنان در حالی که تلاش داشت چهره خود را در پایان جلسه به دور از عصبانیت نشان دهد، از خبرنگاران خواست تا بخش پایانی سخنان زهرا مصطفوی را منتشر نکنند
یک عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس، شرکت در انتخابات پیشرو را وظیفه همه جریانات و گروههای سیاسی از جمله اصلاحطلبان عنوان کرد و در عین حال خبر داد که جریان اصلاحات هماکنون در حال بررسی پنج مرحله برای تعیین نحوه ی حضور اصلاحطلبان در انتخابات مجلس نهم است.
مصطفی کواکبیان در گفتوگو با ایسنا، حضور اصلاح طلبان در انتخابات مجلس آینده را منوط به اطمینان آنها نسبت به نحوهی برگزاری و نظارت بر انتخابات دانست و با برشمردن پنج مرحلهی راهبردی که در بحث انتخابات مجلس از سوی اصلاحطلبان در حال بررسی است افزود: در مرحله اول اصلاحطلبان یا به صورت فعال و با یک لیست سراسری در انتخابات حضور پیدا میکنند و یا اینکه لیستی ارایه نکرده و سکوت خواهند کرد که البته این به معنای تحریم انتخابات نیست.
وی با برشمردن استراتژی دیگر اصلاح طلبان گفت: در حال بررسی این مسئله هستیم که اگر بنا باشد بر اساس لیستی در صحنه انتخابات حضور یابیم، آیا این حضور صرفا باید در قالب شورای هماهنگی جبههی اصلاحات باشد و یا با کمک این شورا، یک ستاد جدیدی شکل بگیرد تا سایر احزاب اصلاحطلب که عضو شورا نیستند بتوانند در آن حضور پیدا کنند.
کواکبیان سومین راهبرد و استراتژی اصلاحطلبان برای حضور درانتخابات را بررسی این موضوع که آیا اساسا راهی برای ائتلاف با اصولگرایان منتقد دولت وجود دارد یا خیرعنوان کرد و افزود: این هم یک بحث مفصلی است که البته بحثهای مقدماتی و گفتوگوهایی را در این زمینه داشتهایم، هرچند که تاکنون به نتیجهای نرسیدهایم.
نمایندهی سمنان در مجلس با اشاره به مرحلهی چهارم استراتژی اصلاحطلبان گفت: در این مرحله بررسی میکنیم که در هر حوزه انتخابیه، در صورت اضافه شدن ۲۰ نفر حدود ۳۱۰ کرسی نیازمند معرفی کاندیداست؛ لذا باید بررسی کنیم که کدام بخشها میتوانند از سوی اصلاحطلبان، دارای نیروهای فعال باشد.
دبیرکل حزب مردمسالاری، بررسی ستاد دائمی اصلاحطلبان برای انتخابات را پنجمین استراتژی عنوان کرد و گفت: در این مرحله، بررسی میکنیم که آیا این ستاد فعال و جبهه دائمی برای انتخابات ریاست جمهوری هم میتواند فعال باشد و یا اینکه تنها پتانسیل حضور در انتخابات مجلس نهم را دارد.
کواکبیان با تاکید بر ضرورت بررسی دقیق پنج استراتژی مذکور از سوی اصلاحطلبان ادامه داد: البته در این مقطع زود است که روی این موضوع بحث شود و بهتر است که از مهرماه این موضوع مورد بررسی و تصمیمگیری دقیق قرار گیرد.
وی گفته است که “پس آقای خاتمی چون قدرت را نمیشناسد، چون موضعی که دارد ایستادن برحقی نیست بلکه ایستادن بر مصلحتی است که به گمان او مصلحت ایجاب می کند که این موضع که ایشان گرفته، گرفته بشود.”
بنی صدر در ادامه عنوان کرده است که خاتمی درصدد است که “راه برای آقای خامنهای باز شود که بتواند برای آشتی با اصلاحطلبها به سمت آنها بیاید و دوباره کشور را تحویل آنها بدهد!”
وی در عین حال به منابع داخلی خود که نامی از آن ها نبرده استناد کرده و گفته است “اینطور که به من از داخل گفته اند … آقای خاتمی به دوستانش گفته که شما عجله نکنید، مواضع نرم داشته باشید تا آقای خامنهای بتواند بطرف شما بیاید.”
این رئیس جمهور فراری در عین حال با تشبیه موسوی و کروبی به خودش، تلویحا به خاتمی هشدار داده است که سخنان نظام را باور نکند چرا که “نظیر این وضعیت در کودتای خرداد ۱۳۶۰ هم پیش آمد. به عدهای در آن موقع همین را گفتند که شما ساکت باشید بعد از اینکه بنی صدر را روانه کردیم کارها را به دست شما میدهیم، یکی از آنهایی که آمد همین مطلب را به من گفت، مرحوم مهندس سحابی بود، به او گفتم شما را فریب دادهاند، وقتی کار مرا ساختند سراغ شما میآیند.”
گفتنی است، محمد خاتمی چندی پیش بدون اشاره به هزینه های زیادی که در نتیجه اغتشاشات پس از انتخابات به مردم و نظام تحمیل شده، آنان را به دو دسته تقسیم کرده و گفته است: اگر ظلمی شده است که شده است همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می گذرد و آن وقت همه به آینده بهتر رو خواهیم آورد!
برخی محافل ضد انقلاب این پیشنهاد خاتمی را با هدف تلاش وی برای حضور در انتخابات توصیف و به آن اعتراض کردند. در عین حال برخی دیگر به حمایت از خاتمی پرداختند
شنیده شده که در بخشی از این جلسه که زهرا رهنورد نیز حضور داشته وی پس از شنیدن بخش هایی از تحلیل های ارائه شده با عصبانیت از جلسه برخاسته و تحلیل های ارائه شده را به منظور تاثیر بر میرحسین موسوی عنوان کرده است.
گفتنی است این اقدام رهنورد در حالی صورت می گیرد که برگزاری این جلسه به درخواست میرحسین موسوی بوده و از دیگر سو این اقدام بیانگر آن است که وی همچنان در توهم های خودغوطه ور و قصد رهایی از آن را ندارد.
به گزارش جهان، هاله سحابی دو روز پیش و در تشییع جنازه عزت الله سحابی دچار تشنج شد و با وجود انتقال به درمانگاه لواسان و تلاش پزشکان، ایست قلبی کرد و درگذشت.
وزارت خارجه آمریکا که درخواست کمک چندین ماهه ملت تحت کشتار بحرین را با مواضع حمایت آمیز از آل خلیفه و آل سعود پاسخ گفته، به دلسوزی برای هاله سحابی پرداخته و مرگ او را به “ماموران امنیتی ایران” نسبت است.
وزارت خارجه آمریکا به نقل از آنچه “شاهدان عینی و منابع موثق” نامیده ادعا کرده است ”هاله سحابی توسط ماموران امنیتی ایران کشته شده و آن را به قوی ترین لحن ممکن محکوم می کند.”
دولت آمریکا البته نامی از این “منابع موثق” خود نبرده است اما به نظر می رسد منظور او محافل ضدانقلاب باشد.
وزارت خارجه آمریکا همچنین گفته است به گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر درباره ایران توصیه خواهد کرد که “این حادثه را بطور کامل و در اولین فرصت ممکن بررسی کند.”
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در عین حال درباره صحت ادعاها درباره کشته شدن هاله تردید کرده اما گفته است، اگر این خبرها صحت داشته باشد، این امر بیانگر بیاعتنایی و بیاحترامی مقام های ایرانی به شان و مقام انسان ها است.
آمریکا در شرایطی از شان و مقام انسان ها سخن گفته است که نه تنها کشتار مردم مظلوم بحرین و یمن را به نظاره نشسته است که حتی خود در صدها زندان مخوفی که مدیریت می کند، تاکنون هزاران انسان بیگناه را به تیغ شکنجه گران سپرده است.
آمریکا علاوه بر این ها، متهم به کشتار هزاران نفر از مردم بیگناه عراق، افغانستان و پاکستان است.
حمایت کاخ سفید از جنایات فجیع و بی سابقه رژیم صهیونیستی، لکه ننگن دیگری است که در کارنامه سیاه حقوق بشری آمریکا به چشم می خورد؛ واقعیت هایی که سخن گفتن آمریکا از حقوق بشر را به طنز شبیه کرده است.
گفتنی است دولت آمریکا از سال ۸۸ به حمایت ویژه سیاسی، فنی و تبلیغاتی از جریان فتنه مشغول است که اقدام تبلیغاتی اخیر آن نیز در همین راستا توصیف شده است.
مزروعی در آغاز همکاری علنی با بیبیسی خبر داد؛
به گزارش جهان، رجبعلی مزروعی با وجود اینکه بیش از یک سال است از ایران خارج شده اما تا چند ماه اخیر ترجیح داد که این موضوع را اعلام نکند.
او که در بلژیک به همراه برخی همقطاران فراری اقامت گزیده، از چند ماه پیش در رسانه های اپوزیسیون آفتابی شد و سخنگوی «سازمان مجاهدین (انقلاب) شاخه خارج کشور معرفی کرد.
عضو خارج نشین حزب منحله مشارکت پس از این، به تدریج حضور خود در گروه موسوم به «شورای هماهنگی راه سبز» را هم علنی کرده و به دفاع از این شورا پرداخته است.
او اخیرا همانند عطاالله مهاجرانی، وزیر ارشاد دولت محمد خاتمی، اهداف درونی خود را آشکار کرده و با زدن کلید "حضور علنی در شبکه بی بی سی انگلیس"، به مدیران این شبکه دست همکاری داده است.
در همین راستا، مزروعی در برنامه "صفحه دو" شبکه بی بی سی فارسی حاضر شد و به ارائه راهکارهای جریان فتنه پرداخت.
علی مزروعی در این گفت وگو با بیان اینکه مصالحه همواره یکی از راهکارهای چهارگانه ما بوده است، در سخنانی جالب گفت که "جنبش سبز" می تواند با گروهی از اصولگرایان سنتی در ایران مصالحه کند.
به گفته آقای مزروعی، راهکار اول جنبش اعتراضی، حضور خیابانی بود که به ویژه تا عاشورای سال ۱۳۸۸ پررنگ بود. راهکار دوم آگاهی بخشی است که از استراتژی های اصلی و مورد تأکید رهبران جنبش بوده است.
او گفت که راهکار بعدی "مصالحه" با حکومت است که از ابتدا مطرح بود و به اعتقاد او، کم هزینه ترین راه برای رسیدن به دموکراسی و آزادی در ایران محسوب می شود.
مزروعی راهکار آخر را هم "انتخابات" دانست و گفت: "جنبش سبز از درون یک انتخابات زاده شد و نگاه آن قطعا به انتخابات است، منتهی یک انتخابات سالم و آزاد".
اظهارات این عضو فراكسيون مشاركت در مجلس ششم درباره انتخابات و دموکراسی در حالی است که وی در زمان نمایندگی اش با اهانت به مردم گفته بود اگر مرگ موش هم مجاني توزيع شود، مردم براي آن صف مي كشند!
مزروعی در ادامه مصاحبه اش همچنین گفته است: "گروهی از اصولگرایان سنتی هستند که به یک سری از ارزش ها پایبندند و سابقه و پایگاه دارند. به نظر می رسد که با آنها بهتر می شود مصالحه را شکل داد".
او البته نامی از "اصولگرایان سنتی" مورد نظرش نبرد.
گفتنی است رجب مزروعي و پسر وي (حنيف) چند ماه پس از فتنه سال ۸۸ به طور مخفيانه از كشور خارج شدند و به اروپا رفتند. آنها به همراه برخي عناصر مسئله دار كه با سرويس هاي اطلاعاتي غربي وصل هستند، كوشيدند خلأ بازداشت اعضاي شوراي مركزي حزب مشاركت و سازمان مجاهدين را با صدور بيانيه هايی به نام اين دو حزب منحله پركنند و از خارج كشور چنين القا كنند كه مشاركت و مجاهدين در داخل كشور فعال هستند.
مدتي است كه حوادث ناگوار طرح ريزي شده توسط فرقه انحرافي، كام شيرين حاميان پرشور دكتر احمدي نژاد - كه حماسه باشكوه 22 خرداد را آفريده اند - تلخ كرده است. اين تلخكامي وقتي به اوج خود رسيد كه فتنه گران مطرود ملت نيز وارد معركه شده و تلاش كردند تا از آب گل آلود شده توسط فرقه انحرافي، ماهي خود را صيد نمايند. فتنه گران كه تمامي تلاششان براي ريزش آراي دولت اصولگرا تا به حال ناكام مانده بود، با خوشحالي تمام از فرصت به دست آمده اين چنين طعنه زدند كه ملت در انتخاب رئيس جمهور اشتباه كرده است، چرا كه سرانجام مشخص شد «احمدي نژاد» نيز در برابر رهبري خواهد ايستاد و تسليم حكم حكومتي نخواهد شد!
كمي دقت نظر در اين ادعا مي تواند مغالطه فتنه گران را آشكار ساخته و نقشه و ترفند اين جريان را براي تخريب رئيس جمهور دولت اصولگراي دهم نقش بر آب سازد. براي اين كار كافي است تصور شود كه اگر موسوي به قدرت رسيده بود، چه وضعيتي در كشور حاكم بود.
1- اگر امروز بعد از گذشت شش سال از قرار گرفتن «مردي از جنس مردم» در رأس قوه مجريه، شاهد بروز برخي خطاها در تصميم گيري به واسطه نفوذ برخي جريان هاي انحرافي هستيم و همين قدر خطا را نيز هواداران رئيس جمهور تاب نمي آورند، بايد گفت كه در صورت به قدرت رسيدن سران فتنه، هر روز بايد منتظر چنين اقداماتي با شدت و حدت بيشتري مي بوديم.
عدم تبعيت از رهبري و ايستادگي در برابر حكم ولايي، يكي از اولويتهاي اصلي و استراتژيهاي كليدي بود كه فتنه گران براي دولت آينده به رياست موسوي طرح ريزي كرده بودند. اين جريان بر اين باور بود كه آنچه موجب شد تا جريان دوم خرداد ناكام بماند، عدم ايستادگي و مخالفت صريح خاتمي با فرامين و رهنمودهاي رهبري بود! و همين امر موجب شد تا برنامه هاي ساختارشكنانه دوم خرداد كه در قالب سناريوي توسعه سياسي دنبال مي شد، بي اثر بماند. همه به خاطر دارند كه «مصطفي معين» در انتخابات رياست جمهوري نهم به عنوان نماد اين جريان ساختارشكن با اين شعار به ميدان آمده بود كه چيزي به نام «حكم حكومتي» را قبول نداشته و تسليم آن نخواهد شد!
هر چند معين در آن انتخابات با بي رغبتي ملت، جايگاهي بهتر از مقام پنجم را كسب نكرد و توطئه فتنه گران شكست خورد، اما بار ديگر اين جريان آمده بود تا كار ناتمام دوران دوم خرداد و خاتمي و معين را اين بار با چهره بازي خورده و متوهمي چون ميرحسين موسوي در دوره دهم رياست جمهوري به اتمام رساند. توطئه اي كه با عدم اقبال اكثريت ملت در 22 خردادماه 88 بار ديگر ناكام ماند.
2- سناريوي فتنه گران براي عبور از ولايت فقيه، برنامه اي نبود كه توسط لايه اي از مشاوران و افراد ذي نفوذ طرح ريزي و به سران فتنه القا شود، بلكه توطئه اي بود كه بي شك در صورت رسيدن به قدرت، رأساً توسط سران فتنه دنبال مي شد. اين در حالي است كه حادثه پيش آمده در دولت دهم، سناريويي بود كه توسط جرياني انحرافي و نفوذ كرده طرح ريزي شده و متأسفانه با ترفندي، رئيس جمهور را نيز غافلانه وارد اين بازي كردند.
حوادث پس از انتخابات و تلاش سران فتنه براي تحقق سناريوي براندازانه كودتاي مخملي و ايستادگي تمام عيار در برابر فرامين رهبر معظم انقلاب اسلامي اين ادعا را به خوبي ثابت مي كند كه اين افراد در صورت كسب قدرت نيز قصد ايستادگي در برابر ولي فقيه را در سر مي پروراندند. اين در حالي است كه رئيس جمهور منتخب مردم بارها تبعيت و ارادت خود را به رهبري انقلاب اعلام داشته و خود را ملزم به پيروي از فرامين ايشان مي داند.
3- نكته ديگر واكنش هواداران اين دو گروه نسبت به حادثه پيش آمده است. تقريباً مي توان گفت تمامي دوستداران و علاقه مندان دكتر احمدي نژاد هنگامي كه از اين حوادث تلخ مطلع شدند، بلافاصله ضمن ابراز نگراني و انتقاد، خواستار بازگشت وي از راه اشتباه و تبعيت مطلق و بدون چون و چرا از مقام معظم رهبري شدند. به واقع اين هواداران در اختلاف پيش آمده همچنان در خط صحيح اصولگرايي - كه حمايت از ولي فقيه زمان است - باقي ماندند و نامزد مورد علاقه خود را مقصر دانستند.
اما در صورت به قدرت رسيدن بازي خورده اي چون موسوي، به ضرس قاطع مي توان گفت كه در سناريوي تقابل رئيس جمهور با رهبري، اغلب رسانه ها، گروه ها و شخصيتهاي حامي وي، به دفاع از موسوي و به مخالفت با رهبري وارد ميدان مي شدند؛ اقدامي كه متأسفانه نمونه هايي از آن در دوران دوم خرداد، همچنان در اذهان به خاطر مانده است.
اقدام بامزه شورای هماهنگی سبز (مقیم پاریس) در دعوت به پیاده روی همراه با سکوت، واکنش های جالب توجهی را در رسانه های اپوزیسیون باعث شد.
نویسنده وبلاگ گودزیلای سبز (از همکاران شبکه بالاترین) در واکنش به نبوغ تازه عناصر فراری نوشت: جناب شورا به کجا چنین شتابان؟ پیاده روی؟ حالا آخرش چی؟ طرف یک ساعت و نیم راه بیخود بیاد، برای قدم زدن در پیاده رو؟ آخرش چه اتفاقی می افته؟ فرداش شریعتمداری می نویسه اومده بودن ورزش همگانی! اصلا شما چه شورایی هستین؟ اگه به دموکراسی اعتقاد دارین، کی شما رو انتخاب کرده و طرف مشورت شما کیه؟
وبلاگ کردستان پرس نیز در همین زمینه نوشت: مخالفان محترم! لطفا در پیاده رو مانده و با سکوت متفرق شوید! در پی صدور بیانیه شدید اللحن شورای راه سبز، مهمترین چیزی که در این بیانیه به چشم می آید خود را صاحب مخالفان فرض کردن است اما آیا ما حق نداریم از این اعتماد به نفس شورا در دعوت به پیاده گردی انتقاد جدی کنیم و آن را در راستای هر چه بیشتر به ابتذال کشاندن راهکارهای مبارزه و بالاتر از آن خود اهداف جنبش بدانیم. اکنون چه شده که هسته مخفی شورا با چنین بیانیه های سردی حاکمیت را بیشتر به خنده واداشته و با روحیه ای صدچندان نثارشان کرده؟ آیا هدفی جز این ندارند که فریاد ما را به آواز دلنشین و طربناک در گوش حاکمیت تبدیل کنند؟ آیا با این روحیه افسرده می توان دل به دریای خواسته ها سپرد؟ آیا این عقب نشینی فرصت طلبانه و سوسو زدن نیست؟
یک همکار دیگر بالاترین هم یادآور شده است: این بود خرداد پرحادثه با همین بی هدفی؟ این روزها شورایی بی هویت که خود را وابسته به موسوی و کروبی می داند با کمال بی تدبیری برای خود تعیین و تکلیف می کند بدون هیچ هدفی و هیچ تدبیر خاصی برای خود قرار و مدار نمی گذارد. شورای باتدبیری که هیچ ضرری نخواهد دید و اصلا هویتی ندارد.
نویسنده «شکوه پارسی» هم معتقد است: کسانی که خود را مشغول این گروه اصلاح طلب کرده اند آیا واقعا امیدی به آنها دارند یا منفعتی از قبل آنها می برند؟ نقطه روشن ماجرا کجاست؟ من جز سیاهی و پس رفتگی چیزی نمی بینم. آنها در تنگناها فقط به کمک رژیم می شتابند.
یکی دیگر از نویسندگان بالاترین با امضای کاریزما درباره تحرکات شورای هماهنگی نوشته است: شورای عزیز! اول لطف کن بگو کی هستی، بعد دعوت کن به پیاده روی! قراره برای امام برن تو خیابون؟ ما جونمونو بذاریم کف دستمون بریم خیابون که شما بگین جمهوری اسلامی می خوایم و برین دنبال تعامل با رژیم؟ اصلا هدف شما چیه؟ لطفا نگین ما سخنگوی مردمیم چون مردم همه جور سلیقه و فکری دارن.
دو تن از همکاران بالاترین هم واکنشی با این ادبیات دارند: «بیانیه شورای هماهنگی سبز افتضاح بود. آیا اینها اومدن برای نابودن جنبش؟ به شدت ناامید شدم» و «تا کی باید چوب این شورا رو بخوریم. چه قدر پیشرفت کردیم! چه قدر مضحک و خنده داره. این چه جور مسخره بازی و وقت تلف کردنیه؟ چرا ما رو به بازی گرفتن؟».
اما در مقابل این برخوردهای اعتراضی، یکی از افراد خارج نشین با امضای زیره سبز در توجیه دفاع از شورای هماهنگی این طور استدلال کرده که «آقایون سرنگونی طلب که می گین پیاده روی یعنی چی؟ مگه کسی جلو شما رو گرفته، چرا از 25 بهمن حتی یک راهپیمایی هم نتونستین راه بندازین؟ شما که نمی ترسین چرا کاری نکردین؟
خبرگزاری فارس: کارگردان فیلم «پایاننامه» درباره منع اکران این فیلم در سینما آزادی گفت: این منع برای من بسیارعجیب است و در تعجب هستم که چرا باید عدالت تنها در زمان اکران فیلم «پایاننامه» که به سختی ساخته شد، اجرا شود؟
حامد کلاهداری در گفتوگو با خبرنگار سینمایی باشگاه خبری فارس «توانا» درخصوص پیشبینیاش از چگونگی اکران عمومی فیلم «پایاننامه» بیان داشت: تاکنون در سینمای ایران فیلمی در ژانر سیاسی با مضمون سیاسی محض ساخته نشده بود و کمبود این نوع فیلم درسینمای ایران به شدت حس میشد، بنابراین علیرغم تلاش تمام مخالفان برای جلوگیری از ساخت و نمایش آن، باید بگویم یقین دارم به لطف خداوند «پایاننامه» دیده خواهد شد.
کارگردان فیلم «شکلات داغ» درباره منع اکران فیلم «پایاننامه» در سینما آزادی تصریح کرد: این منع برای من بسیارعجیب است و در تعجب هستم که چرا باید عدالت تنها در زمان اکران فیلم «پایاننامه» که به سختی ساخته شد، اجرا شود.
کلاهداری در ادامه افزود: برای رفع این مشکل در حال پیگیری ماجرا هستم و امیدوارم مشکل اکران فیلم در سینما آزادی، که سالن سینمای بسیار مهمی برای ارتباط با مخاطب بهشمار میآید، به زودی حل شود.
وی در پایان درباره زمان ساخت فیلم جدید خود گفت: به زودی پیشتولید فیلم جدید خود را در ژانر اجتماعی آغاز خواهم کرد تا در سیامین جشنواره فیلم فجر نیز فیلمی برای نمایش داشته باشم
یک کارشناس مسائل سیاسی گفت که جریان فتنه برای نقشآفرینی هرچند محدود در آستانه انتخابات مجلس نیاز به “گفتمان سازی ” برای تداوم تحرکات اجتماعی با توجه به عدم ظرفیت و قابلیت گفتمان اصلاحات دارد که به انحای مختلف از قبیل منشور، مانیفست و … آن را دنبال میکند.
به گزارش خبرگزاری فارس، گرچه جریان فتنه با حماسه مردمی و ماندگار ۹دی عملاً دچار مرگ سیاسی شد اما بازشناسی این جریان وابسته به خارج از کشور درجهت بصیرتافزایی و شناخت برنامهریزیهای عوامل داخلی و خارجی آن برای بازآفرینی تحرکاتشان خصوصاً در آستانه انتخابات مجلس نهم مسأله مهمی است.
آنچه در ذیل میآید گفتوگوی تفصیلی فارس با مهدی علیخانی صدر مشاور وزیر و معاون مدیر کل سیاسی وزارت کشور درخصوص سناریوهای جریان فتنه و اصلاح طلب برای نقش آفرینی در رخدادهای سیاسی آینده است.
* فارس: درخصوص “نحوه فعالیتها و سناریوهای احتمالی جریان فتنه و اصلاح طلب در انتخابات مجلس نهم ” نظرتان را بفرمائید؟
- علیخانی: بی شک جریان فتنه با اتکا برعوامل باقیمانده داخلی و حمایت بیشتر غرب، تلاش خود را برای بازآفرینی موجی جدید آغاز کرده که حرکتهای آشوبگرایانهای مانند ۲۵ بهمن سال گذشته از همین دست است که به دلیل نقش مؤلفههای خارجی در ایجاد آن و همزمانی با تحولات مهم در منطقه خاورمیانه و کشورهای اسلامی، باید مورد توجه واقع شود؛ چرا که پس از ماهها رکود در تحرکات خیابانی سران فتنه که دلیل اصلی آن عدم رویکرد عمومی مردم به فراخوانهای آنها بود، تحولات منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به محملی برای دور جدید تحرکات تبدیل شد.
آغاز این مرحله را اگرچه بعضی به بیانیه فراخوان موسوی و کروبی برای حمایت از مردم مصر و تونس در ۲۵ بهمن معطوف میکنند، اما به دلیل حمایت بلافاصله رسانههای نظام سلطه از این فراخوان و حمایت مستقیم اوباما و سران غرب از آن و بکارگیری تمامی رسانهها برای پوشش خبری آن، نشان از هماهنگی کامل سران داخلی و بیرونی در سناریوی جدید علیه نظام دارد که بیتردید هدف از آن تداوم و تقویت موج جدید تا انتخابات مجلس در اسفند سال جاری است.
* فارس: باتوجه به اینکه پس از ۹دی تا ۲۵بهمن با تحرک جدی از سوی فتنهگران مواجه نبودیم، چه شرایطی باعث شد تا این جریان فضا را برای اغتشاش مناسب ببیند؟
- علیخانی: البته نباید فراموش کنیم که جریان فتنه هیچگاه فعالیت خود را تعطیل نکرده و نمیکند و به فراخور شرایط و فضای سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی مذهبی سعی بر سوءاستفاده و تهییج فریبخوردگان و موجآفرینی میکند و لذا در فاصله ۹دی ۸۸ تا ۲۵بهمن ۸۹ تلاشهای متعدد این جریان در مناسبتهای مختلفی نظیر چهارشنبه آخرسال، برخی سالگردها و … را شاهد بودیم.
البته در ۲۵بهمن شرایط متفاوت بود؛ چرا که دولت در سال ۸۹ و با عبور از حوادث سال ۸۸ در عرصههای مختلف مباحث هستهای، طرح هدفمند کردن یارانهها و … موفقیتهای چشمگیری داشت و از سوی دیگر تحولات کشورهای اسلامی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و رویکرد ملتهای مسلمان منطقه به گفتمان انقلاب اسلامی که در اصل نشأت گرفته از انقلاب عظیم اسلامی و توفیق دیپلماسی شجاعانه دولت در عرصه خارجی بود؛ شرایط ویژهای را رقم زده بود.
** حاشیهسازی جریان انحرافی، جریان فتنه را به اثرگذاری بر فرآیندهای سیاسی امیدوار ساخت
همچنین انعکاس برخی اختلافنظرها میان سران قوا در رسانهها و عملکرد و حاشیهسازی برخی از جریانهای انحرافی مرتبط با جریان اصولگرایی نیز جریان فتنه را به اثرگذاری بر فرآیندهای سیاسی امیدوار ساخت؛ لذا فتنه گران با اتکا بر اینکه در چنین شرایطی با حمایت ویژه غرب و به بهانه حمایت از موج بیداری اسلامی در منطقه میتوانند اصطلاحاً نعل برعکس بکوبند و با آدرس غلط دادن به مردم خود را بازآفرینی کنند، به میدان آمدند.
* فارس: باتوجه به عدم موفقیت فتنهگران در ۲۵ بهمن وضعیت کنونی این جریان را چطور ارزیابی میکنید؟
- علیخانی: بیتردید عدم موفقیت فتنهگران در فراخوان ۲۵بهمن و موج محکوم کردن این اقدام در مجلس و برخی چهرهها که تا آن زمان رسماً جهتگیری نکرده بودند، نگرانی سران فتنه را از انفعال و سرخوردگی اندک هواداران فتنه افزایش داده است که بیشک نگرانی آنها از دست دادن اعتماد بیگانگان به عنوان یک اپوزیسیون اثرگذار را نیز افزایش داده که برخی اظهارنظرهای سران خارج نشین فتنه حاکی از این مساله است.
همچنین اختلاف نظرها در لایههای مختلف مدیریت فتنه بالا گرفته و باتوجه به اعمال محدودیتها برای سران فتنه پس از ۲۵ بهمن سردرگمی بیش از پیش در این جریان به چشم میخورد.
سال۹۰، سال انتخابات مجلس و بسیار سرنوشتساز است و لذا انتخابات مجلس نهم که در اسفند ماه امسال برگزار میشود، میتواند مهمترین زمینه برای تحرکات مجدد فتنهگران باشد؛ چرا که برای جریانها و تشکلهای سیاسی این انتخابات فراز اصلی برای سنجش میزان پایگاه و حفظ موجودیت در عرصه سیاسی است از همین رو همه طیفهای سیاسی کشور با وجود اینکه زمان زیادی تا انتخابات مانده خود را برای این عرصه آماده میکنند اما جریان موسوم به اصلاحات و حامیانشان بیش از دیگر جریانها نیاز به بهرهگیری از این فرصت دارند؛ چرا که حوادث پس از انتخابات ۸۸ باعث انزوای آنها در عرصه سیاسی شد و برای تجدید حیات نیازمند حضور در این عرصه هستند. اما روند تحولات بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری به طور طبیعی به آنها مجال حضور در عرضه سیاسی را نمیدهد مگر اینکه با تحمیل خود بر فضای سیاسی یا دامن زدن به اغتشاشات، راهبرد نظام در عرصه مجلس نهم را دچار اخلال کنند.
بر این اساس جریان فتنه سعی خواهد کرد با دستاویز قراردادن و بهرهگیری از تحولات منطقهای برای ایجاد تحرک در هواداران تحرکات خود را به انتخابات مجلس گره بزند؛ این جریان باتوجه به عدم رویکرد عمومی مردم بسیار تلاش میکند تا برای جلب حمایت خارجی به مستندسازی برای محکومیت ایران در عرصههای بینالمللی پرداخته و در عین حال تلاش میکند از برخوردهای احتمالی نظام با سران فتنه جلوگیری کند.
در همین راستا تلاش خواهند کرد با انتقال مدیریت فتنه از ایران به خارج از کشور برای جلوگیری از برخوردهای احتمالی اقدام کنند. علاوه براین جریان فتنه برای زنده نگاهداشتن خود قطعاً بهرهگیری از حمایت برخی خواص غافل را در دستور کار خواهد داشت و برای موجآفرینی تلاش خواهد کرد با نفوذ در حاکمیت به ویژه در سطح مدیران میانی و بهرهگیری از رانتهای اطلاعاتی، اقتصادی و آگاهی از ضعفها و کاستیها، آنها را بزرگنمایی و شانتاژآفرینی کند.
* فارس: باتوجه به آنچه اشاره کردید مؤلفهها و ویژگیهای فعالیت جریان فتنه در برگزاری انتخابات مجلس نهم چیست؟
- علیخانی: همانطوری که اشاره کردم نگرانی سران فتنه از انفعال و سرخوردگی باقی مانده هوادارانشان بسیار مشهود است و لذا تلاش برای چسبندگی بیشتر فتنهگران به بیگانگان نشان از استمرار و تداوم آن نگرانی و فعالیتی متفاوت از قبل در آینده و به اشکال مختلف با هدفگیری مهندسی نظام برای انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی دارد.
جریان فتنه و اصلاح طلب با توجه به سرمایهگذاری ویژهای که بر روی تشکل های دانشجویی وابسته به خود در دانشگاهها کرده ، درصدد است بخش حمایت داخلی خود را از خیابانها به دانشگاهها منتقل کند که محوریت شبکههای مجازی و رسانهها در تحرکات از ابتدای فتنه پس از انتخابات حاکی از این مسئله است، و لذا محوریت تحرکات و میدانداری فتنهگران از اشخاص حقیقی معطوف به تشکلهای گمنام و استفاده ار چهرههای سفید بدون روشن شدن ماهیت آنها خواهد شد و برای نیل به این هدف فتنه در این تحرکات بر یک موج آفرینی فرسایشی متمرکز میشود. به گونهای که به جای شخصیتهای حقیقی در تداوم مسیر فتنه، تحرکات آینده عمدتاً به عوامل و عقبههای این شبکهها متمرکز است. به گونهای که نظام در آینده با “رهبران فیس بوکی ” و یا “تویتری ” مواجه است.
جریان فتنه برای نقشآفرینی هرچند محدود در آستانه انتخابات مجلس نیاز به “گفتمان سازی ” برای تداوم تحرکات اجتماعی با توجه به عدم ظرفیت و قابلیت گفتمان اصلاحات دارد که به انحاء مختلف از قبیل منشور، مانیفست و … آنرا دنبال میکند و لذا بدون دادن هزینه برای برخورد با عوامل اصلی، در هر مناسبتی با دادن فراخوان، ضمن اینکه بدنبال به چالش کشاندن برنامههای نظام هستند، درصدد ایجاد مشروعیت برای خود خواهند بود.
راهبرد کلی این جریان در ماههای اخیر در به چالش کشیدن برنامههای دولت خصوصاً در بخش اقتصادی و هدفمندسازی و بزرگنمایی برخی مسائل درون دولت و اختلافافکنی در جامعه است که بسیار باید مراقب آن بود.
براین اساس از آنجایی که فتنه سبز به اذعان عوامل داخلی و خارجی فتنه مدتهاست که مرده است تلاش برای تولد نسل بعدی آن در دستور قرار خواهد گرفت. جالب است بدانید ” فارین افیرز ” ارگان شورای روابط خارجی آمریکا در این رابطه مینویسد “بسیاری از مقامات آمریکا معتقدند که جنبش سبز مدتهاست که مرده است و امروز شاید تنها راه آمریکا، راهاندازی جنبش سبز ۲ باشد اگر فناوری سطح بالایی در اختیار مخالفان حکومت قرار گیرد آنها خواهند توانست تا با دولت مقابله کنند. حمایت غرب از جنبش سبز میتواند سبب تقویت مخالفان شود “.
* فارس: بر این اساس چه راهبردهای مقابلهای برای خنثیسازی برنامههای جریان فتنه باید اتخاذ شود؟
- علیخانی: نباید فراموش کنیم که جریان فتنه در حال حاضر در ضعیفترین حالت خود قرار دارد و باید قدرت بازآفرینی آنرا گرفت. بحمدالله با هوشیاری مردم در ۲۵ بهمن سال قبل و فراخوانهای بعد از آن و شفاف شدن فضای اجتماعی و عدم وجود هیچ عذر و بهانه برای سکوت برخی از خواص وضعیت در جامعه روشنتر از قبل است و از طرفی افشای مدیریت بیگانگان بر فتنه و مزدوری عوامل داخلی برای دستگاههای جاسوسی غرب جای هیچگونه شک و شبههای را باقی نگذاشته است و مطالبات مردم نسبت به محاکمه سران فتنه بسیار جدی شده است.
علاوه بر این هماهنگی و انسجام خوب نهادهای امنیتی و انتظامی برای مقابله و مهار تحرکات خیابانی، اغتشاشات خیابانی فتنه را کنترل کرده است.
هرچه به انتخابات نزدیکتر میشویم احساس خطر و رشد اعتراضات عناصر و عوامل مرتبط با جریان اصلاحات نظیر برخی نمایندگان اقلیت مجلس، برخی چهرهای سیاسی و … نسبت به روند تحرکات فتنه زمینه انشقاق در بین آنها را بیشتر فراهم خواهد کرد که باید مورد توجه باشد.
آنچه مبرهن است مطالبات کلان فتنهگران نیز از تغیر نظام و براندازی به مطالبات حداقلی برای عبور دادن چند نامزد کم حاشیه و اصطلاحاً خوش خیم از فیلتر شورای نگهبان و بدست آوردن پایگاهی در مجلس نهم کاهش مییابد که باید آنرا به حداقل رساند.
بیشک عرصه نبرد با جریان فتنه در سال ۹۰ “عرصه سایبری ” یا نبرد رسانهای است که باید مورد توجه نخبگان، متعهدین اصحاب رسانه و دانشجویان باشد. باید توجه داشت که عرصه سایبر گفتمان و ادبیات خاص خود را دارد و علاوه بر اینکه اغلب ظرفیتهای سختافزاری و نرمافزاری رسانهها و شبکههای اجتماعی توسط دشمن هدایت و مدیریت میشود، فرصتهای موجود برای ما نیز به درستی بهرهگیری نمیشود.
نکته مهم دیگر که بعضاً در محافل و برخی اظهارنظرها در مقابله با جریان فتنه شاهد آن هستیم و مساله بسیار مهمی هم هست بزرگنمایی و یا کوچکنمایی فراتر از واقعیت جریان فتنه و تحرکات آنهاست که جداً باید از آن پرهیز شود.
مسئله دیگر که نباید از آن غافل شویم و آنرا تمام شده تلقی کنیم لزوم بصیرتافزایی تودههای اجتماعی است که باید همچنان مورد توجه نخبگان باشد. همزمان با این راهبردها تدوین یک استراتژی مؤثر برای جلب ریزشهای جریان فتنه مبتنی بر راهبرد جذب حداکثری و دفع حداقلی که مقام معظم رهبری بارها آنرا تاکید فرمودهاند باید در دستور کار ما باشد
بنا بر اخبار منتشره وی هفته های گذشته توسط مقامات امنیتی دستگیر و بعد از چند روز با قید وثیقه آزاد شده بود.
وی سالها در خارج از كشور بسر برده و حدود 80 سال سن دارد. وي پيش از اين حتي با رييس جمهور موفق به ديدار شده و مستمري شوهرش همراه با معوقات به وي برگردانده شده است.پدر او تيسمار سطوتي از فرماندههان رژيم ستمشاهي است كه داراي كد جاسوسي در دستگاه اطلاعاتي انگليس بوده است. چه بسار برخي از افكار ضد ديني دكتر فاطمي توسط همسرش از سوي همين پدر زن جاسوس القاء شده باشد.
سطوت اعترافات مهمي داشته است كه حاكي از وابستگي وي به يكي از كشورهاي غربي ميباشد. وي اعتراف كرده كه مأموريت داشته به مشائي نزديك شود و از طريق وي در دولت نفوذ كند و سياست خارجي دولت را تحت تأثير قرار دهد.
همسر دکتر فاطمی گفت: وقتی به ایران آمدیم اولین ملاقاتمان با آقای رحیم مشایی بود که ایشان را در آن زمان نمی شناختم و از همان روز مهر بزرگی از آقای مشایی در دل ما جای گرفت و بعد از آن با آقای احمدینژاد دیدار کردیم و آن دیدار نیز همه به گریه گذشت.